بحث اخلاقی کیمیای محبت الهی « عن مولانا أمیرالمؤمنین (علیه السّلام): إِنَّ هَذَا الْإِسْلَامَ دِينُ اللَّهِ الَّذِي اصْطَفَاهُ لِنَفْسِهِ وَ اصْطَنَعَهُ عَلَى عَيْنِهِ وَ أَصْفَاهُ خِيَرَةَ خَلْقِهِ وَ أَقَامَ دَعَائِمَهُ عَلَى مَحَبَّتِه »
[1] در این سخن نورانی، طبق نقل، امیر مؤمنان میفرماید: این دین اسلام آئین خداست که برای خود برگزیده و بر دیدهاش پروریده و بهترین آفریدگان خود را ویژه ابلاغ آن گردانده و ستونهایش را بر محبّت و دوستی او نهاده است.
چند نکته در این سخن نورانی قابل توجه است:
نکته اول این که کلام فوق ریشه در چند آیه از آیات قرآن دارد. این که فرمود: «اسلام آیین خداست» اشاره به آیه نوزدهم از سوره مبارکه آل عمران است که میفرماید: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ﴾
[2]؛ دین نزد خدا اسلام است. دین همه انبیا دین اسلام به معنای تسلیم شدن در برابر حق بوده است و همه آنها مبلّغ اسلام بودهاند. پس دینی که خدا برای همه انتخاب کرده است همین دین اسلام است. و این که فرمود: «ستونهای اسلام بر محبت خدا نهاده شده است»، میتواند اشاره به آیه 165 سوره مبارکه بقره باشد که میفرماید: ﴿وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ﴾
[3]، یا به آیه 24 سوره توبه که میفرماید: ﴿قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ﴾
[4]. بر این اساس، نشانه مؤمن حقیقی دوستی و محبت خداست.
نکته دوم این است که اسلام که دین همه انبیای الهی و برنامه تکامل انسان است، ریشه در محبّت خدا دارد. این نکته بسیار مهمی است که از همان فراز پایانی که فرمود: «أَقَامَ دَعَائِمَهُ عَلَى مَحَبَّتِه» برداشت میشود. اسلام، پایهها و ستونهایی دارد که بر محبت خدا استوار است. بنابراین، اصلیترین پایههای سازندگی فردی و اجتماعی، محبت خداست. برای آنکه بتوان در جامعه به صورت ریشهای کار کرد و جامعه را به تکامل رساند، اصلیترین کار این است که دوستی و محبت خدا نهادینه شود تا مردم دوستدار دین خدا شوند. این در حالی است که شاید در بسیاری از مراکز تحصیلی، دین به گونهای تبلیغ میشود که دقیقاً ضدّ تبلیغ است. این است که میبینیم هنگامی که جوان، نام برنامه دینی را میشوند، فرار میکند و از آن بدش میآید، و این، عکس تعالیم انبیا است. باید شکل کار به گونهای باشد که دانشآموز از میان همه کلاسها نسبت به کلاس دین و مسائل مذهبی اشتیاق بیشتری نشان دهد. البته این مشکل، بیش از آن که مشکل متون باشد، مشکل خودِ ما و مدرّس و اساتید دینی ما است.
چهارمین نکته در رابطه با این روایت نورانی این است که همه آنچه انبیای الهی آوردهاند در صورتی به نتیجه میرسد که بر پایه محبت استوار باشد. اگر تعالیم ما بر پایه محبت استوار نشد، تلاشمان ابتَر میشود و به نتیجه نخواهد رسید.
و نکته آخر این که انسان اگر بخواهد به فلسفه خلقت خود برسد، باید به کیمیای محبت الهی دست پیدا کند. یکی از علمای منبری ـ که خدا ایشان را رحمت کند ـ میفرمود: موقعی که حضرت امام (رحمة الله علیه) در نجف اقامت داشتند، خدمت ایشان نامهای نوشتم. یکی، دو روز بعد از آن، حاج آقا مصطفی (رحمة الله علیه) را دیدم، سؤال کردند: برای امام چی نوشتید؟ دیشب ایشان مُدام قدم میزنند و چیزی را زیر لب زمزمه میکردند. گفتم: مطالبی نوشته بودم از جمله این شعر را که:
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
[5] حضرت امام رحمة الله علیه با حالی منقلب قدم میزدند و این شعر را زمزمه میکردند. به هر حال، باید تلاش کنیم تا بتوانیم این کیمیا را به دست آوریم.
بحث فقهی موضوع: ادلّه نظریه عدم اجزای مطلق غسل از وضو و نقد آن
یادآوری بحث درباره کفایت یا عدم کفایت مطلق غسل از وضو بود که آیا همه اغسال واجبه و مندوبه از وضو کفایت میکند یا تنها غسل جنابت کفایت میکند؟ مشهور فقها میفرمودند: تنها غسل جنابت کفایت میکند. جمعی از بزرگان هم میفرمودند: همه اغسال کفایت میکند. در مباحث گذشته، فرمایش آیت الله خویی (رضوان الله علیه) و حضرت امام (رحمة الله علیه) بیان شد؛ و گفته شد که اشکالات حضرت امام، ریشه در فرمایش صاحب
جواهر و قبل از آن ریشه در سخنان علامه حلّی دارد.
حال در این جلسه و جلسات آینده میخواهیم این مطالب را جمعبندی کنیم تا در نهایت به نتیجهای دست پیدا کنیم.
قول مختار: کفایت مطلق غسل از وضو چنانچه گذشت، هر دو نظریه طرفدارانی از بزرگان دارد. بزرگانی همچون: شیخ طوسی، شیخ مفید، علامه، شهید، صاحب جواهر؛ و از متأخرین هم آیت الله بروجردی، حضرت امام و امثال ایشان، طرفدار نظریه مشهور هستند. در مقابل بزرگانی همچون: سید مرتضی، علم الهدی، صاحب
مدارک، محقق اردبیلی، صاحب
مجمع الفائده؛ و از متأخرین آیت الله خویی و... طرفدار نظریه غیر مشهورند. پس هر دو نظریه، از بزرگان فقها و محققین طرفدار دارد.
آنچه
به نظر ما میرسد، این است که نظریهای که بسیاری از متأخرین دارند به صواب نزدیکتر است. یعنی بگوییم مطلق غسل اعم از غسل واجب یا غسل مستحب، مکفی از وضو است و جای وضو را میگیرد. کسی که غسل جمعه یا غسل حیض یا غسل مسّ میت یا هر غسل مشروعی را فرضاً یا ندباً انجام داده است، میتواند با همان غسل نماز بخواند یا کارهایی که نیاز به طهارت از حدَث دارد را انجام دهد. البته در غیر غسل جنابت، مستحب است وضو هم بگیرد. اما در غسل جنابت وضو گرفتن نه تنها مستحب نیست، بلکه بدعت است.
برای اثبات نظریه اول که همان عدم اجزاء است، استدلالهایی شده است که آنها را نقل و سپس نقد میکنیم. بعد هم استدلالهای نظریه مختار را ذکر میکنیم و ممکن است چند دلیل هم به آن بیافزاییم.
ادلّه نظریه عدم اجزاء بیشترین مطلبی که در این رابطه نقل شده است، از صاحب
جواهر است. معمولاً کسانی که بعد از ایشان هستند، بیان ایشان را تقویت نموده و آن را پرورش دادهاند. به همین جهت، در تبیین ادلّه عدم اجزاء، از فرمایش صاحب
جواهر استفاده میکنیم.
دلیل اول: سخن شیخ صدوق که این حکم را از دین امامیه دانسته است اولین سخنی که صاحب
جواهر برای استدلال بر عدم اجزای مطلق غسل از وضو، غیر از غسل جنابت، آورده است، این گفته شیخ صدوق در
امالی است که میفرماید: «اقرار به این که در هر غسلی وضو لازم است مگر در غسل جنابت، از دین امامیه است». بعد هم، این کلام را این طور تفسیر کردند که عدم اجزای سایر اغسال، حکمی است اجماعی و حتی بالاتر از شهرت. صاحب جواهر چنانچه قبلاً هم بیان شد، در بحث غسل حیض میفرماید:
لا بد له من وضوء كغيره من الأغسال وفاقا للمحكي عن الأكثر... كما عن الصدوق في الأمالي نسبته الإقرار في كل غسل وضوء الى دين الإمامية[6] سپس بعد از نقل هر دو نظریه و طرفداران هر یک، قول اول را تقویت میکند و همین قول شیخ را به عنوان اولین دلیل این گونه مطرح میکند:
و الأقوى الأول، و يدل عليه مضافاً الى ما سمعته من الأمالي...[7] برای آن که روشن شود، فرمایش شیخ تا چه اندازه میتواند مورد استناد قرار بگیرد، توضیحی در رابطه با کتاب
امالی عرض میشود. «امالی» جمع املاء است. املاء یعنی تقریر کردن یا همان دیکته کردن مطلبی به دیگران. غیر از شیخ صدوق دیگران هم کتابی با این عنوان دارند، مثل:
امالی طوسی،
امالی ابن حاجب،
امالی ابن حجر،
امالی ابن عساکر و... به این کتابها، «مجالس» هم میگویند. چون در گذشته رسم بر این بود که استاد در هر مجلس درسی، روایت یا مسائل فقهی یا ادبی را قسمت، قسمت میخواند و شاگردان مینوشتند، بعد هم آن نوشتهها را مورد تأیید قرار میداد.
بحث ما در
امالی صدوق، در مجلس نود و سوم قرار دارد که در روز جمعه دوازدهم شعبان سال 368 هـ ق، حدود 1067 سال قبل، در همین شهر ری تقریر شده است. متن کتاب چنین است:
يوم الجمعة الثاني عشر من شعبان من سنة ثمان و ستين و ثلاثمائة و اجتمع في هذا اليوم إلى الشيخ الفقيه أبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن موسى بن بابويه القمي رضوان الله عليه أهل مجلسه و المشايخ فسألوه أن يملي عليهم وصف دين الإمامية على الإيجاز و الاختصار فقال رضوان الله عليه دين الإمامية هو الإقرار بتوحيد الله تعالى ذكره...[8] یعنی در این روز عدهای از اهل مجلس و مشایخ، خدمت شیخ صدوق جمع شدند و از او خواستند که توصیف دین امامیه را خیلی مختصر و کوتاه تقریر نماید. ایشان هم با آن حضور ذهن و حافظه قوی در همان مجلس حدود ده صفحه، دین امامیه را توصیف میکند. ابتدا از توحید شروع میکند تا مسأله نبوت و امامت و معاد و بعد هم احکام دین را بیان میکند.
مطلبی که صاحب
جواهر از ایشان نقل میکند، این عبارت است:
كل غسل فيه وضوء في أوله إلا غسل الجنابة لأنه فريضة و إذا اجتمع فرضان فأكبرهما يجزي عن أصغرهما.[9] هر غسلی در آغازش وضو است مگر غسل جنابت، چون غسل جنابت فریضه است؛ و هنگامی که دو فریضه (غسل و وضو) جمع شوند، فریضه بزرگتر (غسل) از فریضه کوچکتر (وضو) کفایت میکند.
ظاهراً مراد از فریضه بودن غسل جنابت، فریضه قرآنی است در برابر سنت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم). غسل جنابت و وضو هر دو در قرآن آمده است، ولی سایر اغسال در قرآن نیامده است؛ بلکه از سنت پیامبر است.
جواب ابتدا به این استدلال شیخ صدوق جواب میدهیم که غسل جنابت با غسلهای واجب دیگر از این جهت که واجب هستند فرقی ندارند، پس غسل واجب هر چه که باشد، از وضو که واجب دیگری است کفایت میکند.
اما در جواب صاحب
جواهر که به این عبارت شیخ استدلال کرده است میگوییم: اولاً کتاب امالی، یک کتاب روایی است نه فقهی، لذا شیخ صدوق در مقام بیان اثبات حکم فقهی نیست؛ بلکه در مقام بیان یک سری از مسائل اعتقادی، اخلاقی و احکام عملی اعم از واجب و مستحب است که به عنوان دین امامیه مطرح میکند و این گونه نیست که تنها به واجبات پرداخته باشد. پس سخن ایشان که عدم اجزای بقیه اغسال از وضو را از دین امامیه دانسته است بر این دلالت ندارد که وضو گرفتن با بقیه غسلها واجب و لازم است؛ بلکه ممکن است منظورشان استحباب آن باشد. لذا کلام ایشان با آنچه ما میگوییم منافاتی ندارد. زیرا ایشان و امثال ایشان از طرفداران این نظریه هم استحباب و مشروع بودن وضو همراه با سایر اغسال را قبول دارند.
شاهد این که ایشان در این بحث تنها به واجبات نپرداخته است این است که پس از این جمله بحث «استبراء» و «استنجاء» را مطرح میکند و آنها را از دین امامیه میشمارد که اگر در صدد اثبات احکام فقهی واجب باشد باید بگوییم استبراء و استنجاء هم واجب است! به نظر میآید اگر خودِ صاحب
جواهر هم متن کامل فرمایشات شیخ را دیده بودند، چنین استدلالی نمیکردند.
ثانیاً بر فرض هم که بگوییم مراد ایشان از این کلام وجوب وضو با سایر اغسال است، میگوییم چنین حکمی برداشت شیخ صدوق از روایات است که به عنوان دین امامیه مطرح کرده است و چنین برداشتی ممکن است نقد داشته باشد. این طور نیست که چون ایشان این حکم را از دین امامیه دانسته است، دیگر نقدی نداشته باشد و نظر همه فقها با آن یکسان باشد تا بگوییم این حکم اجماعی است. بلکه مانند دیگر نظرات ایشان ممکن از دید دیگران مورد نقد واقع شود، چنانچه شاگرد ایشان یعنی شیخ مفید، در همین مسئله با وی مخالفت کرده است. اگر تمام اعتقادات شیخ و برداشتهای وی از مسلّمات دین امامیه به شمار آید و غیر قابل نقد باشد، باید در مسئله «سهو النبی» نیز همه فقها با ایشان هم نظر باشند. پس میگوییم: ما هم مثل ایشان قبول داریم که وضو با سایر اغسال مشروع است ولی فهم ایشان از روایات وجوب وضو با سایر اغسال است و فهم ما استحباب آن است.
با این حساب، استدلال صاحب
جواهر به فرمایش شیخ صدوق در
امالی، استدلال تامّی نیست.
دلیل دوم: شهرت صاحب
جواهر بعد از بیان دلیل اول، آن را با شهرت این گونه تأیید مینماید:
يدل عليه مضافاً الى ما سمعته من الأمالي المؤيد بتلك الشهرة العظيمة، و فيها من لا يعمل إلا بالقطعيات، و ما هو كمتون الأخبار كالنهاية و الفقيه و الهداية، و هو المنقول عن والد الصدوق أيضا، مع انه علله في الفقيه و الهداية مما ينبئ عن ذلك، حيث قال في الأول: «يجزئ غسل الجنابة عن الوضوء، لأنهما فرضان اجتمعا، فأكبرهما يجزئ عن أصغرهما، و من اغتسل لغير جنابة فليبدأ بالوضوء ثم يغتسل، و لا يجزؤه الغسل عن الوضوء، لأن الغسل سنة و الوضوء فرض، و لا تجزئ سنة عن فرض» و نحوه في الهداية، كالمنقول عن فقه مولانا الرضا (عليه السلام) مع زيادة تأكيد لعدم الاجزاء...[10] یعنی این که اقرار به عدم اجزای سایر اغسال را در
امالی از دین امامیه دانست، با آن شهرت بزرگ تأیید میشود. منظور شهرتی است که در چند سطر قبل از شهید در ذکری نقل کرد و پس از آن هم حدود سی کتاب نام بُرد که قائل به عدم اجزا بودند. سپس ادامه میدهد: در بین کسانی که قائل به نظر مشهور هستند، کسانی هستند که جز به قطعیات عمل نمیکنند، یعنی به خبر واحد عمل نمیکنند. همچنین این قول با متونی که شبیه متون اخبار است، مثل:
النهایة شیخ طوسی،
مَن لا یحضره الفقیه، و
الهدایة شیخ صدوق تأیید میشود. پدر صدوق هم همین نظریه را دارد. در کتاب
مَن لا یحضره الفقیه و
الهدایه هم ایشان چیزی را گفتهاند که حکایت از همین معنا دارد که نظر مشهور درست است؛ چه اینکه در اولی یعنی در
الفقیه گفته است: «غسل جنابت از وضو کافی است، چون هر دو فریضهای هستند که در یکجا جمع شدهاند، پس فریضه بزرگتر از کوچکتر کفایت میکند؛ و کسی که غسل غیر جنابت انجام دهد باید ابتدا وضو بگیرد و بعد غسل کند و این غسلش از وضو کفایت نمیکند، چون سنت که همان غسل غیر جنابت است از فرض که وضو است، کفایت نمیکند.» شبیه همین سخن در
الهدایة نیز نقل شده است، چنانچه در فقه الرضا (علیه السّلام) هم حکم عدم اجزاء همراه با تأکید بیشتری بیان شده است.
تأکید بیشتر در
فقه الرضا این گونه است که پس از نقل همان مطالبی که در
الفقیه آمده بود اضافه میکند:
و إذا اغتسلت بغير جنابة فابدأ بالوضوء ثم اغتسل و لا يجزيك الغسل عن الوضوء فإن اغتسلت و نسيت الوضوء فتوضأ و أعد الصلاة[11] هنگامی که غسلی غیر از جنابت کردی ابتدا وضو بگیر و سپس غسل کن و این غسل از وضو تو را کفایت نمیکند، و حتی اگر وضو را فراموش کردی، باید وضو بگیری و نماز را اعاده کنی.
بنابراین، مشهور فقها با وجود آنکه روایات دالّّ بر اجزاء، در مرأی و مسمع آنها هم بوده است، فتوا به عدم اجزاء دادهاند و این شهرت فتوایی علاوه بر روایات، دلیلی است بر عدم اجزاء. و همان طور که قبلاً بیان شد، روایات دالّ بر اجزاء به خاطر اعراض مشهور، دیگر قابل اعتماد نیستند.
جواب در جواب این استدلال میگوییم: ما هم قبول داریم که مشهور قائل به عدم اجزاء شدهاند، ولی افزون بر آنکه این مبنا که اعراض مشهور موجب ضعف میشود را برخی مثل آقای خویی قبول ندارند، میگوییم مسأله اصلی این است که آیا مشهور اعراض کردهاند تا اعراضشان موجب عدم اعتماد به روایات صحیحه شود؟ به این معنا که مشهور گفتهاند: این روایاتی که بر اجزاء دلالت داشتند و هم از نظر تعداد بیشتر بودند و هم به لحاظ سند و دلالت قویتر بودند، مورد قبول نیست و مثلاً تقیّهای صادر شدهاند. اگر چنین چیزی ثابت شود که واقعاً مشهور از این روایات اعراض کرده و به عدم اجزاء فتوا دادهاند، حرف شما صحیح است و این شهرت حجت میشود، ولی ما میگوییم: اصلاً اعراضی صورت نگرفته است؛ بلکه چنانچه در نمونههایی که از متون فقها بیان خواهیم کرد، مشهور طایفهای از روایات را بر طایفه دیگر ترجیح دادهاند. یعنی هنگامی که بین دو دسته از روایات تعارض دیدند، طبق فهمشان آن دستهای که بر اجزاء دلالت داشت را با وجود آنکه به نظر ما تنها دو روایت قابل اعتنا بود، بر روایات صحیحه دسته دیگر ترجیح دادند، کما اینکه در مقابل عدهای دیگر از فقها دسته دوم را بر دسته اول ترجیح دادند و قائل به اجزای مطلق اغسال از وضو شدند.
بنابراین، اعراض مشهور از روایات دسته اول که دلالت بر اجزاء میکند، برای ما ثابت نیست. قرائنی هم برای این که ثابت کند مشهور اعراض نکردهاند، وجود دارد.
سخن شیخ طوسی شاهدی بر عدم اعراض مشهور از روایات دالّ بر اجزاء یکی از مهمترین قدمایی که فتوای او فتوای مشهور است، شیخ طوسی است. ایشان روایات دالّ بر اجزاء را نقل کرده ولی طبق آن فتوا نداده است، ولی نه از این جهت که از آنها اعراض کرده باشد به این که آنها را ردّ کند یا حمل بر تقیه کند؛ بلکه با توجیه آنها، روایات مقابل را ترجیح داده است. عبارت ایشان در
تهذیب چنین است:
فَأَمَّا فِي سَائِرِ الْأَغْسَالِ فَيَجِبُ تَقْدِيمُ الطَّهَارَةِ عَلَيْهَا وَ الْأَخْبَارُ الَّتِي وَرَدَتْ بِأَنْ لَا وُضُوءَ فِيهَا مِثْلُ:...[12] یعنی، در سایر غسلها غیر از غسل جنابت، مقدم کردن وضو واجب است؛ و روایاتی که بر لازم نبودن وضو در این غسلها وارد شده است مثل: ...، که در اینجا سه روایت را ذکر میکند، یکی مکاتبه همدانی است که به صراحت بر لازم نبودن وضو برای نماز در غسل جمعه و غیر آن دلالت داشت، دوم صحیحه عمار ساباطی از امام صادق (علیه السّلام) است که باز با عبارت «لَيْسَ عَلَيْهِ قَبْلُ وَ لَا بَعْدُ فَقَدْ أَجْزَأَهُ الْغُسْلُ»
[13] بر کفایت غسل جنابت، جمعه، عید و حیض از وضو، دلالت دارد؛ و سوم روایتی است که حماد بن عثمان به واسطه شخصی از امام صادق (علیه السّلام) نقل کرده است که بر اجزای غسل جمعه و غیر آن از وضو دلالت دارد و در آن تأکید میشود که: «أَيُّ وُضُوءٍ أَطْهَرُ مِنَ الْغُسْلِ»
[14]. پس از نقل این سه روایت مینویسد:
فَمَعْنَى هَذِهِ الْأَخْبَارِ هُوَ أَنَّهُ إِذَا اجْتَمَعَتْ هَذِهِ أَوْ شَيْءٌ مِنْهَا مَعَ غُسْلِ الْجَنَابَةِ فَإِنَّهُ يَسْقُطُ الْوُضُوءُ فَإِذَا انْفَرَدَتْ هَذِهِ الْأَغْسَالُ أَوْ شَيْءٌ مِنْهَا عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ فَإِنَّ الْوُضُوءَوَاجِبٌ قَبْلَهَا بِدَلَالَةِ مَا تَقَدَّمَ مِنْ قَوْلِهِ ع كُلُّ غُسْلٍ قَبْلَهُ وُضُوءٌ إِلَّا غُسْلَ الْجَنَابَةِ.[15] معنای این روایات این است که هنگامی که یکی یا همه این اغسال با غسل جنابت جمع شد، دیگر وضو لازم نیست، ولی هنگامی که بدون غسل جنابت باشند به دلیل روایات دسته اول، وضو گرفتن قبل از آنها واجب است.
چنانچه ملاحظه میشود ایشان از این سه روایت اعراض نکردند؛ بلکه با فهم خود، میان آنها و روایات دسته اول، جمع نمودند و روایات دسته اول را ترجیح دادند، پس اگر ما توانستیم به صورت دیگر جمع کنیم، و روایات دسته دوم را ترجیح دهیم، نظر ما با ایشان متفاوت میشود.
نمونههای دیگر از کلام فقها که بر این که آنها از روایات دسته دوم اعراض نکردهاند، دلالت دارد در جلسه آینده مطرح میشود.