بحث اخلاقی چهار دعای سرنوشتساز « عن مولانا زین العابدین (علیه السّلام) أنّه قال فی الدعاء: وَ نَبِّهْنِي لِذِكْرِكَ فِي أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ فِي أَيَّامِ الْمُهْلَةِ، وَ انْهَجْ لِي إِلَى مَحَبَّتِكَ سَبِيلًا سَهْلَةً، أَكْمِلْ لِي بِهَا خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ. »[1] این جملات نورانی که فرازهایی از دعای مکارم الاخلاق امام سجاد (علیه السّلام) است، از بهترین دستورالعملها برای خودسازی و سازندگی و سیر و سلوک الی الله است. دعای مکارم الاخلاق یکی از بهترین دعاهای صحیفه مبارکه سجادیه است. در این دعا امام (علیه السّلام) درخواستهای فراوانی از خداوند متعال در زمینه صفات خوب و دوری از صفات زشت دارد.
جملاتی که خوانده شد، از فرازهای پایانی دعا است و گویا جمعبندی همه درخواستها است. در این عبارت، حضرت چهار درخواست از خداوند متعال دارد. اولین درخواست ایشان توفیق ذکر دائم خداست که فرمود: «نَبِّهْنِي لِذِكْرِكَ فِي أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ؛ خدایا! کاری کن تا در وقتهایی که از تو غافل هستم به یاد تو باشم»، یعنی هیچگاه وقت غفلت نداشته باشم؛ بلکه ذکر و یاد تو تداوم داشته باشد.
دومین درخواستی که از خداوند میکند، توفیق به کارگیری ایام زندگی در اجرای فرمان خداوند سبحان است. چرا که سرمایه همیشگی زندگی انسان، اطاعت خداست. فرمود: «اسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ فِي أَيَّامِ الْمُهْلَةِ؛ خدایا! در این ایام مهلت ـ که خداوند فرصت داده تا انسان خود را برای زندگی جاوید در عالم آخرت آماده سازد ـ، توفیق ده تا آن را در راه اطاعت تو مصرف کنم».
درخواست سوم عبارت است از توفیق پیمودن راهی آسان برای دستیابی به کیمیای محبت خداست. میفرماید: «وَ انْهَجْ لِي إِلَى مَحَبَّتِكَ سَبِيلًا سَهْلَةً؛ خدایا! راهی آسان پیش پای من بگذار تا با پیمودن آن به این کیمیا دست پیدا کنم».
و درخواست چهارم، توفیق دستیابی به همه خیرات دنیا و آخرت است که فرمود: «أَكْمِلْ لِي بِهَا خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ؛ به وسیله محبت خودت، همه خیرات دنیا و آخرت را برای من کامل نما».
اگر این چهار دعا مستجاب شود در واقع، همه خوبیها برای انسان حاصل میشود و همه بدیها از وی دور میگردد. این چهار دعا، بسیار سرنوشتسازند.
در اینجا دو سؤال مطرح است؛ اول اینکه آیا میان این چهار درخواست ارتباطی وجود دارد یا خیر؟ دوم اینکه برای مستجاب شدن این درخواستها که خیر دنیا و آخرت انسان در گروی آنها است، چه کاری باید انجام داد؟ پاسخ این دو سؤال در جلسات آینده بیان میگردد.
بحث فقهی موضوع: ادامه نقد دلیل دوم بر عدم اجزای مطلق غسل از وضو
یادآوری بحث درباره ادلّه قائلین به عدم اجزاء مطلق غسل از وضو بود. مهمترین دلیل قائلین به عدم اجزاء، اعراض مشهور از روایات دالّ بر اجزاء است که روز گذشته از قول صاحب
جواهر به عنوان دلیل دوم بیان شد. ولی به نظر ما این اعراض ثابت نیست، یعنی ثابت نیست که مشهور به خاطر مشکلی در سند یا جهت صدورِ این روایات به آنها عمل نکردند و فتوا به ظاهرشان ندادند ؛ بلکه ظاهراً روایات دالّ بر عدم اجزا را _ به دلیل قابل حمل بودن بر معنای مورد نظر خود _ ترجیح داده اند. پس وقتی اعراض ثابت نشد، روایات اجزاء به اعتبار خود باقی میمانند و ممکن است فقیهی این روایات را بر روایات عدم اجزاء ترجیح دهد، چنانچه عدّهای چنین کردهاند.
برای این استظهار قرائنی هم وجود دارد از جمله اینکه قائلین به عدم اجزاء، روایات دالّ بر اجزاء را بر غسل جنابت حمل کردهاند. چنانچه در جلسه قبل سخن شیخ طوسی را در این رابطه مطرح کردیم. ایشان مدت کوتاهی در سن جوانی شیخ مفید را درک کرده و شاگرد او بوده است، بعد حدود 23 سال شاگرد سید مرتضی بوده است. خود سید مرتضی نیز از شاگردان شیخ مفید است. شیخ مفید در سال 336 به دنیا آمده و در سن 75 سالگی در سال 413 از دنیا رفته است. سید مرتضی در سال 355 به دنیا آمده و در سال 436 از دنیا رفته است؛ و شیخ طوسی در سال 385 به دنیا آمده و در سال 460 از دنیا رفته است. پس سید مرتضی و شیخ طوسی هر دو، شاگرد شیخ مفید بودند و شیخ طوسی علاوه بر شاگردی شیخ مفید، شاگرد سید مرتضی هم بوده است.
حال، در مسئله کفایت غسل از وضو، استاد یعنی شیخ مفید به عدم اجزاء فتوا داده است، مبرّزترین شاگرد وی که سید مرتضی است، بر خلاف او فتوا به اجزاء داده است؛ و شاگرد دیگرش، که شاگرد سید مرتضی هم بوده، یعنی شیخ طوسی قائل به عدم اجزاء شده است. پس این گونه نیست که قول به عدم اجزاء اجماعی باشد و آن طور که شیخ صدوق میگوید این حکم، یکی از اصول غیر قابل اجتناب طایفه امامیه باشد. بلکه مخالفینی مثل سید مرتضی و ابن جنید دارد.
ادامه سخن شیخ طوسی به عنوان شاهدی بر عدم اعراض مشهور از روایات دالّ بر اجزاء شیخ طوسی چنانچه در جلسه قبل مطرح شد به قرینه روایاتی چون مرسله ابن ابی عمیر از امام صادق (علیه السّلام) که میفرمود: «هر غسلی قبل از آن وضو است غیر از غسل جنابت»
[2]؛ روایاتی که به صورت مطلق همه غسلها را مجزی از وضو میدانست را این گونه حمل نمود که مراد از آنها هنگامی است که همراه با غسل جنابت باشند؛ و الّا به صورت منفرد نیاز به وضو دارند. ایشان در ادامه به عنوان توضیح بیشتر به روایت محمد مسلم اشاره میکند که امام صادق (علیه السّلام) قول اهل کوفه مبنی بر امر امام علی (علیه السّلام) به وضوی همراه غسل جنابت را تکذیب نموده است. وی مینویسد:
وَ يَزِيدُ ذَلِكَ بَيَاناً مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ حَرِيزٍ أَوْ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع إِنَّ أَهْلَ الْكُوفَةِ يَرْوُونَ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ كَانَ يَأْمُرُ بِالْوُضُوءِ قَبْلَ الْغُسْلِ مِنَ الْجَنَابَةِ قَالَ : «كَذَبُوا عَلَى عَلِيٍّ ع مَا وَجَدُوا ذَلِكَ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع قَالَ اللَّهُ تَعَالَى ﴿وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا﴾ »
[3].
[4] ایشان به قرینه این روایت و روایت ابن ابی عمیر، روایات دالّ بر اجزاء مطلق غسل را حمل بر غسل جنابت میکند. در حالی که این روایت هیچ دلالتی بر اینکه سایر اغسال مجزی نیست، ندارد. زیرا اینجا دو مسئله است، طبق این روایت که فرمود: «به امیر المؤمنین (علیه السّلام) [در مورد امر به وضو با غسل جنابت،] دروغ بستند»؛ غسل جنابت وضو ندارد، و طبق روایات قبل سایر اغسال وضو ندارند. پس هیچ منافاتی بین آنها نیست تا بخواهیم یکی را بر دیگری حمل کنیم.
به هر حال، ایشان در جمع این دو دسته روایت که یکی مثل روایت ابن ابی عمیر میفرماید: «قبل از هر غسلی وضو است مگر غسل جنابت» و دیگری مثل روایت عمار ساباطی که در مورد همه غسلها (جنابت، جمعه، عید، حیض) فرمود: «نه قبل از آن و نه بعدش نیاز به وضو نیست و همان غسل کفایت میکند»، میگوید: مراد از روایات دسته دوم به قرینه دسته اول، هنگامی است که همراه دیگر غسلها، غسل جنابت هم باشد یا به عبارتی مطلق غسل را حمل به غسل جنابت میکنند، ولی ما برای جمع میان این دو دسته روایات، دسته اول را حمل بر استحباب میکنیم. به عبارت دیگر میگوییم: همه غسلها از وضو کفایت میکند و در همه آنها وضو گرفتن مستحب است، تنها در غسل جنابت به دلیل خاص، وضو گرفتن بدعت است.
شیخ طوسی در ادامه و پس از نقل روایات و شیوه جمع آنها، ابتدا روایتی از امام هادی (علیه السّلام) که میفرماید: «هنگامی که خواستی غسل جمعه انجام دهی ابتدا وضو بگیر و بعد غسل کن»؛ را به عنوان دلیل این نظریه که در سایر اغسال احتیاج به وضو هست، ذکر میکند و پس از آن قویترین دلیل این قول را تبیین میکند. عبارت ایشان چنین است:
وَ يَدُلُّ أَيْضاً عَلَيْهِ مَا رَوَاهُمُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: « إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَغْتَسِلَ لِلْجُمُعَةِ فَتَوَضَّأْ وَ اغْتَسِلْ. »
وَ أَقْوَى مَا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ أَنَّ الْوُضُوءَ فَرِيضَةٌ لَا يَجُوزُ اسْتِبَاحَةُ الصَّلَاةِ مِنْ دُونِهَا إِلَّا بِدَلِيلٍ شَرْعِيٍّ وَ لَيْسَ هَاهُنَا دَلِيلٌ شَرْعِيٌّ فِي سُقُوطِ الطَّهَارَةِ لِهَذِهِ الْأَغْسَالِ يَقْطَعُ الْعُذْرَ فَيَجِبُ أَنْ يَكُونَ وُجُوبُهُ لَازِماً وَ لَا يَلْزَمُنَا مِثْلُ ذَلِكَ فِي سُقُوطِهَا فِي غُسْلِ الْجَنَابَةِ لِأَنَّا لَمْ نَقُلْ ذَلِكَ إِلَّا بِدَلِيلٍ وَ هُوَ إِجْمَاعُ الْعِصَابَةِ عَلَى أَنَّ غُسْلَ الْجَنَابَةِ وَ الطَّهَارَةَ مِنَ الْوُضُوءِ إِذَا اجْتَمَعَا فَإِنَّهُ يُجْزِي الْغُسْلُ عَنْهُمَا وَ مَا رَوَيْنَاهُ مِنَ الْأَحَادِيثِ مُؤَكِّدٌ لِذَلِكَ وَ يَزِيدُهُ بَيَاناً...[5] یعنی علاوه بر این روایت، قویترین دلیل بر عدم اجزای سایر اغسال از وضو این است که وضو (طبق آیه قرآن) واجب شرعی است و بدون آن ورود به نماز جایز نیست، مگر آنکه دلیلی شرعی بر ورود به نماز بدون طهارت دلالت کند. در حالی که در اینجا یعنی هنگامی که سایر اغسال انجام شده است، دلیلی شرعی بر سقوط طهارت برای ورود به نماز وجود ندارد، دلیلی که عذر را برطرف کند. بنابراین انجام وضو لازم است (نه اینکه مستحب باشد).
اشکال نکنید که در غسل جنابت هم دلیلی بر سقوط طهارت نیست، پس چرا در آنجا وضو لازم نیست؟ چون میگوییم: ورود به نماز بدون وضو با غسل جنابت، دلیل خاص دارد که همان اجماع فقها است بر اینکه هنگامی که غسل جنابت و وضو جمع شوند، غسل از هر دوی آنها کفایت میکند.
سپس ادامه میدهد که احادیثی هم که فرموده: غسل جنابت وضو ندارد، مؤکّد همین مطلب است و برای توضیح بیشتر این روایت را نقل میکند:
مَا أَخْبَرَنِي بِهِ الشَّيْخُ أَيَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: « سَأَلْتُهُ عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ فِيهِ وُضُوءٌ أَمْ لَا فِيمَا نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ الْجُنُبُ يَغْتَسِلُ يَبْدَأُ فَيَغْسِلُ يَدَيْهِ إِلَى الْمِرْفَقَيْنِ قَبْلَ أَنْ يَغْمِسَهُمَا فِي الْمَاءِ ثُمَّ يَغْسِلُ مَا أَصَابَهُ مِنْ أَذًى ثُمَّ يَصُبُّ عَلَى رَأْسِهِ وَ عَلَى وَجْهِهِ وَ عَلَى جَسَدِهِ كُلِّهِ ثُمَّ قَدْ قَضَى الْغُسْلَ وَ لَا وُضُوءَ عَلَيْهِ »
[6] این روایت که قبلاً هم خوانده شد، بر کفایت غسل جنابت از وضو تصریح دارد.
خلاصه آن که شیخ طوسی اجماع فقها بر کفایت غسل جنابت از وضو را اصلیترین دلیل خود بر عدم اجزای سایر اغسال میداند و به همین دلیل روایات موافق این قول را به عنوان مؤید ذکر میکند؛ و روایات متعارض که بر اجزای مطلق اغسال دلالت داشتند را بدون آنکه ردّ کند و از آنها اعراض نماید، آنها را بر غسل جنابت حمل مینماید.
بنابراین، همان طور که ایشان طبق فهمشان روایات را جمع کردند و تنها غسل جنابت را مجزی دانستند، ما نیز حق داریم طبق فهممان، به گونهای دیگر جمع نماییم و اجزای مطلق غسل را نتیجه بگیریم.
سخن محقق حلی در المعتبر شاهدی دیگر بر عدم اعراض مشهور از روایات دالّ بر اجزاء عبارت دیگری که دلالت میکند بر این که مشهور از این روایات اعراض نکردهاند، فرمایش محقق حلّی (602 ـ 676 ق.) در کتاب
المعتبر فی شرح المختصر است. وی که از قائلین به عدم اجزای غسل از وضو غیر از غسل جنابت است، میگوید:
و أما غسل غير الجنابة فالذي عليه الأكثر انه لا بد معه من الوضوء قبله أو بعده، و هو اختيار الشيخين رحمهما اللّه. و قال آخرون: يكفي الغسل و لو كان مندوباً، و هو اختيار المرتضى رضي اللّه عنه. [7] در مورد غسل غیر از جنابت مثل غسل حیض، غسل مسّ میّت، غسل جمعه و امثال آنها؛ عقیده اکثر فقها این است که قبل یا بعدش باید وضو بگیرد، این قول شیخ مفید و شیخ طوسی هم هست. عدهای دیگر گفتهاند: غسل هر چند مستحبی هم باشد از وضو کفایت میکند و این قول سید مرتضی است.
دقّت کنید که ایشان قول به عدم اجزاء را به مشهور نسبت نمیدهد بلکه میگوید: «علیه الاکثر»، و اکثر در مقابل کثیر است، چنانچه برای نقل قول مقابل هم به صورت جمع میگوید: «قال آخرون». پس معلوم میشود در آن تاریخ افراد دیگری غیر از سید مرتضی هم بودند که قائل به اجزاء بودند؛ ولی سید مرتضی شاخص آنها بوده است.
بعد ایشان دلیل نظر خود را بیان میکند، میفرماید:
لنا ان كل واحد من الحدیثين لو انفرد لأوجب حكمه و لا منافاة، فيجب ظهور حكمهما، لكن تُرك العمل بذلك في غسل الجنابة، فيبقى معمولا به هنا. [8] یعنی، هر یک از دو حدیث به تنهایی، حکمشان که غسل یا وضو است، لازم است و منافاتی ندارند، پس ظهور حکم هر دو لازم است. پس منافاتی ندارد که انسان هم وضو بگیرد، هم غسل کند. ولی در غسل جنابت چون دلیل داریم که وضو نگیر، وضو گرفتن ترک میشود، ولی در غیر غسل جنابت به آن عمل می شود یعنی هم باید وضو گرفته شود و هم غسل انجام گردد .
محقق در ادامه، روایت ابن ابی عمیر و حماد بن عثمان از امام صادق (علیه السّلام) را به عنوان تأکید این حکم بیان میکند و میفرماید:
فإن احتج المرتضى رضي اللّه تعالى عنه بما رواه محمد بن مسلم عن أبي جعفر عليه السّلام قال: «الغسل يجزي عن الوضوء و أي وضوء أطهر من الغسل
» و ما روي من طرق عن الصادق عليه السّلام انه قال:
«الوضوء بعد الغسل بدعة
» فجوابه ان خبرنا يتضمن التفصيل، و العمل بالمفصل أولى.
[9] اگر سید مرتضی به روایت محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السّلام) که فرمود: «غسل از وضو کفایت میکند و چه وضویی پاککنندهتر از غسل است»، و یا روایت دیگری از امام صادق (علیه السّلام) که فرمود: «وضوی بعد از غسل بدعت است»؛ احتجاج کند، در جواب میگوییم: خبر ما که همان روایت ابن ابی عمیر بود، میان غسل جنابت و غیر آن تفصیل داده است؛ و عمل به مفصّل اولی است.
ملاحظه میفرمایید که ایشان هم نفرموده روایات دالّ بر اجزاء صحیح نیست؛ بلکه روایات مقابل را ترجیح میدهد و میگوید روایتی که تفصیل داده بر دیگری که تفصیل نداده است، اولویت دارد. پس ایشان نیز که یکی از کسانی است که قول مشهور را انتخاب کرده است، از روایات اعراض نکردهاند؛ لذا اعراض مشهور ثابت نیست.
سخن شهید اول در ذکری شاهدی دیگر بر عدم اعراض مشهور از روایات دالّ بر اجزاء پس از محقق، شهید اول که در سال 734 به دنیا آمده و در سال 786 در سن 52 سالگی شهید شده است، در کتاب
ذکری الشيعة في أحكام الشريعة میفرماید:
و الحق أنّ الترجيح باعتبار الشهرة بين الأصحاب، و يكاد يكون إجماعا، و الروايات معارضة بمثلها و بما هو أصحّ إسنادا منها.[10] ایشان نیز روایات دالّ بر اجزاء را ردّ نمیکند، بلکه میگوید: حق آن است که روایات دال بر عدم اجزای سایر اغسال را به اعتبار شهرتی که میان اصحاب دارند، بر دسته دیگر ترجیح دهیم. شهرتی که نزدیک اجماع است. این در حالی است که روایات معارض هم مثل این روایات صحیح هستند و حتی بعضی از آنها، از نظر سندی صحیحترند.
بنابراین، ایشان هم، ترجیح دادهاند نه اینکه از آن اعراض کرده باشند. البته ما میگوییم اصلاً تعارض ندارند، که بخواهیم یکی را بر دیگری ترجیح دهیم؛ بلکه قابل جمعاند. ترجیح در صورتی است که قابل جمع نباشند، وقتی که قابل جمع بودند دیگر نوبت به ترجیح نمیرسد.
خلاصه آن که با وجود این قرائن از عبارات فقها، به نظر ما این دلیل دوم یعنی شهرت داشتن حکم به عدم اجزاء و اعراض از روایات دالّ بر اجزاء که صاحب
جواهر و دیگران بر آن تکیه کردند، مورد قبول نیست.
دلیل سوم: استصحاب اولین دلیلی که صاحب
جواهر آورد، سخن شیخ صدوق بود که این حکم را از دین امامیه دانست که گفتیم چنین سخنی قابلیت استدالال ندارد. دلیل دوم ایشان اعراض مشهور بود که گفتیم بنا به قرائنی چنین اعراضی ثابت نیست. اما دلیل سوم ایشان استصحاب است که میفرمایند:
يدل عليه ـ مضافاً الى ما سمعته من الأمالي المؤيد بتلك الشهرة العظيمة... ـ الاستصحاب في بعض الأحوال.[11] یعنی علاوه بر دو دلیل قبلی استصحاب حدَث در بعضی از احوال، بر عدم اجزای سایر اغسال از وضو دلالت دارد. توضیح این فرمایش این است که: کسی که میخواهد غسل کند، یا متوضأ است یا محدث. عبارت فوق نسبت به صورت اول، ساکت است، اما در صورت دوم که متوضأ نیست، شک میکند که با انجام این غسل (غسلهای غیر جنابت)، آن حدَث اصغر از بین رفت یا نرفت؟ در اینجا بقای حدث را استصحاب میکند.
جواب استصحاب در صورتی حجّت است که دلیل « اجتهادی نداشته باشیم. اینجا، اصلاً جای تمسک به استصحاب نیست. چون دلیل اجتهادی میفرماید: الْغُسْلُ يُجْزِي عَنِ الْوُضُوءِ وَ أَيُّ وُضُوءٍ أَطْهَرُ مِنَ الْغُسْلِ».
[12] و اگر گفته شود این روایات مورد اعراض مشهورند و اعتبار ندارند، میگوییم: چنانچه گذشت، چنین اعراضی ثابت نیست. بنابراین، این دلیل هم تامّ نیست.
دلیل چهارم: عموم و اطلاق ادلّه اسباب وضو در ادامه، ایشان دلیل چهارم را اینچنین بیان میکند:
و عموم و إطلاق ما دل على إيجاب البول و نحوه من أسباب الوضوء مع التتمیم بعدم القول بالفصل حيث لا يحصل إلا الأكبر مثلاً.[13] توضیح این عبارت این است که ادلهای داریم که اگر حالاتی برای شما به وجود آمد باید وضو بگیرد؛ مثل این که فرمود: «لَيْسَ يَنْقُضُ الْوُضُوءَ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ طَرَفَيْكَ الْأَسْفَلَيْنِ اللَّذَيْنِ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْكَ بِهِمَا؛
[14] وضو فقط به خاطر بول و غائط نقض میشود». در روایت دیگر خواب هم اضافه شده است. حال، اگر انسان محدِث شد و غسل حیض یا مسّ میّت یا غیر آن را انجام داد، این روایت بر عمومیت و اطلاق خود هنوز باقی است و باید وضو هم بگیرد؛ و دیگر کسی میان حدَث اصغر و اکبر تفصیل نداده است که بگوید اگر وضو داشت غسل کافی است؛ و اگر وضو نداشت غسل کافی نیست. به عبارت دیگر، عدّهای گفتند غسل مجزی نیست، و عدّهای گفتند غسل مجزی است، اما کسی میان آنجا که قبلاً وضو داشته باشد یا نداشته باشد، تفصیل نداده است. جواب این استدلال انشاءالله در جلسه آینده مطرح میگردد.