بحث اخلاقی
طلب وسعت رزق در سالمندی (2)
وَ اجعَل أوسَعَ رِزقِكَ عَلَيَ إذا كَبِرتُ.[1]
در توضیح این فراز از دعای مکارم الاخلاق، به این نکته اشاره شد که در فرهنگ قرآن و حدیث، رزق اعم از رزق مادی و معنوی است.
نکته بعدی، درباره «وسعت رزق» است. در لسان روایات، این تعبیر، هم در مورد رزق مادی به کار رفته و هم رزق معنوی؛ ولی بیشتر در مورد رزق مادی استعمال شده است. مثلا امام صادق (علیه السّلام) طبق نقل در تفسیر آیه شریفه ﴿رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً﴾[2] میفرماید:
رِضوانُ اللّهِ وَ الجَنَّةُ فِي الآخِرَةِ، وَ السَّعَةُ فِي الرِّزقِ وَ المَعايِشِ و حُسنُ الخُلُقِ فِي الدُّنيا.[3]
مراد، خشنودى خدا و بهشت است در آخرت؛ و گشايش در روزى و مايههاى معيشت و اخلاق خوش در دنيا.
اینکه حَسنه در دنیا به امکانات زندگیِ مناسب و حُسن خُلق تفسیر شده است، معلوم میشود که اگر انسان، امکانات مادی داشته باشد؛ ولی اخلاق خوب نداشته باشد، زندگی برای او جهنم است، چه اینکه بیشتر طلاقها و جداییها به خاطر بیپولی نیست، بلکه بر اثر بداخلاقی و سوء خُلق است.
وسعت در رزق و روزی در دعاهای زیادی آمده است به عنوان نمونه در دعایی که در تعقیبات نماز صبح و مغرب وارد شده است، میخوانیم:
وَ السَّعَةَ في رِزقي.[4]
و در روزىام گشايش، قرار ده.
در روایتی از امیر المؤنین (علیه السّلام) نیز چنین نقل شده است:
نِعمَ البَرَكَةُ سَعَةُ الرِّزقِ.[5]
گشاده روزى، چه نيكو بركتى است!
بنا بر این، این که انسان از خدا بخواهد رزق او وسیع باشد و همه نیازهای او را پوشش دهد، طبق روایات، خواسته مطلوبی است.
بحث فقهی
موضوع: مسائل اقسام عمره (ادامه مسئله 2)
یادآوری
بحث در فرع دوم از مسئله دوم از مسائل اقسام عمره بود.
موضوع بحث این بود که آیا عمره مفرده بر نائی در صورتی که برای آن استطاعت داشته باشد؛ ولی برای حج مستطیع نباشد، واجب است یا اینکه فقط اختصاص به حاضر دارد؟
صاحب عروة، حضرت امام، آیت الله خویی و عدهای دیگر از فقها، فرمودند: مشهور قائل به عدم وجوب هستند؛ ولی ما اشاره کردیم که مستند چنین شهرتی را پیدا نکردیم؛ بلکه بر عکس، تعبیرهای فقها حاکی از آن است که عمره مفرده بر نائی نیز واجب بالاصاله است، نهایت اینکه عمره تمتع جایگزین آن میشود.
برخی از این تعابیر را در جلسه قبل اشاره کردیم. نکته قابل توجه این است که از عبارت قدمای اصحاب هم که در سه جلسه قبل بیان شد،[6] این مطلب به روشنی برداشت میشود که عمره مفرده واجب بالاصاله است و وجوب آن نیز وجوب مستقل است.
در اینجا به برخی از این عبارات دوباره اشاره میکنیم. مثلا شیخ مفید فرمود:
إذا استطاعت المرأة الحج وجب عليها أداؤه كما يجب ذلك على الرجال و عليهن العمرة فريضة كما هي مفترضة على الرجال.[7]
اگر زنی برای حج مستطیع شود، انجامش بر او واجب میشود، همان گونه که بر مردان واجب است، همچنین بر زنان نیز مانند مردان انجام عمره واجب است.
شاگرد او سید مرتضی نیز فرمود:
الحج واجب في العمر مرة واحدة، و كذلك العمرة تجب مرة واحدة، و ما زاد على المرة فهو فضل عظيم و يجب على المرأة بهذه الشروط.[8]
حج در طول عمر یک بار واجب میشود، همچنین عمره نیز یک بار واجب میشود و بیش از یک بار فضیلتی بزرگ است و بر زنان نیز با همان شروط واجب است.
در هر دو عبارت، وجوب عمره، وجوب مستقل و اصلی دانسته شده است ، به نظر ما مشهور قدما[9] که عمره را مانند حج، واجب اصلی دانستهاند، از اطلاق کلامشان این مطلب برداشت میشود که عمره مفرده حتی بر نائی نیز واجب است، بله طبق روایات، اگر کسی عمره تمتع را به جا آورد، از عمره مفرده او کفایت میکند؛ ولی این دلیل نمیشود که عمره مفرده واجب نباشد.
علاوه بر آن، روایات هم دلالت روشنی بر این معنا دارد. برخی از این روایات، ضمن نقل فرمایش مرحوم آیت الله شاهرودی خواهد آمد.
فرمایش آیت الله شاهرودی
از جمله کسانی که بر خلاف صاحب عروة و محشین آن، عمره را بر کسی که برای آن مستطیع باشد، واجب دانسته، مرحوم آیت الله شاهرودی است. ایشان در کتاب الحج خود ، پس از نقل سخنان صاحب جواهر مبنی بر عدم وجوب عمره مفرده بر نائی مینویسد:
الذي يظهر من التتبع في الاخبار وجوب العمرة المفردة على من استطاع لها دون الحج و ان كان نائبا عن مكة.[10]
آنچه از تتبع در اخبار، روشن میشود این است که عمره مفرده بر کسی که برای آن استطاعت داشته باشد؛ ولی برای حج نداشته باشد، واجب است، هر چند دور از مکه هم باشد.
ایشان در ادامه به دو طایفه از روایات استدلال میکنند:
طایفه اول روایات
طایفه اول، روایاتی است که بر وجوب عمره بر کسی که برای آن مستطیع باشد، دلالت دارند. اطلاق این روایات مقتضی وجوب عمره بر کسی است که برای عمره مستطیع باشد، هرچند برای حج مستطیع نباشد و هرچند نائی باشد.
این روایات در باب اول از «ابواب العمرة» تحت عنوان «بَابُ وُجُوبِهَا عَلَى الْمُسْتَطِيعِ» آمده است و قبلا برخی از آنها را خواندیم. در اینجا متن روایت اول و دوم را دوباره میخوانیم.
در روایت اول که دارای سندی صحیح است، میفرماید:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّٰهِ﴾ قَالَ هُمَا مَفْرُوضَانِ.[11]
امام صادق (علیه السّلام) درباره این سخن خدای عز و جل که «حج و عمره را برای خدا تمام کنید» فرمود: حج و عمره هر دو واجب هستند.
در روایت دوم نیز آمده است:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: الْعُمْرَةُ وَاجِبَةٌ عَلَى الْخَلْقِ بِمَنْزِلَةِ الْحَجِّ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّٰهِ﴾ وَ إِنَّمَا نَزَلَتِ الْعُمْرَةُ بِالْمَدِينَةِ.[12]
امام باقر (علیه السّلام) ضمن حدیثی میفرماید: عمره بر همه مردم واجب است، چونانکه حج، زیرا خداوند متعال میفرماید: «و حج و عمره را برای خدا تمام کنید»، و [تکلیف به] عمره در مدینه نازل شد.
این دو روایت بر وجوب عمره مطلقا دلالت دارند، خصوصاً جمله پایانی روایت دوم که نزول عمره را در مدینه دانسته است، زیرا میتواند اشاره به این باشد که عمره بر کسانی که در مدینه بودند و اصطلاحاً نائی بودند نیز واجب شده است.
اشکال
ایشان در ادامه اشکالی را مطرح کرده و سپس به آن پاسخ میدهد. میفرماید: اطلاق این روایات با دستهای دیگر از روایات تقیید میخورد، روایاتی که میگویند: وظیفه نائی حج تمتع است نه حج افراد. با در نظر گرفتن این روایات معلوم میشود، روایاتی که عمره را واجب کرده است، مخصوص کسانی است که وظیفهشان حج افراد است نه همه افراد تا شامل نائی نیز شود.
جواب
در پاسخ میفرماید: روایات دال بر اینکه وظیفه نائی حج تمتع است در مقام بیان این است که حج تمتع در مقابل حج قران و افراد است و بر نائی حج قران و افراد واجب نیست؛ بلکه حج تمتع واجب است؛ ولی ارتباطی به نائی یا حاضر بودن افراد ندارد، پس از این جهت، اطلاق روایات باقی است.
طایفه دوم روایات
طایفه دوم از روایاتی که برای اثبات وجوب بالاصاله عمره مفرده به آنها استدلال کرده، روایاتی است که بر مجزی بودن عمره تمتع از عمره مفرده دلالت دارد. طبق این روایات که در باب پنجم از «ابواب العمرة» آمده و در جلسه قبل آنها را خواندیم، کسی که عمره تمتع را به جا آورد، عمره مفرده از عهدهاش ساقط میشود. از این روایات استفاده میشود که عمره مفرده بالاصاله وجوب دارد، زیرا اگر عمره مفرده واجب نبود، اجزای عمره تمتع از آن معنا نداشت .
اشکال
ایشان در اینجا نیز دو اشکال را مطرح و به آنها پاسخ میدهند. اشکال اول اینکه این روایات بر عمره مفرده مستحبی حمل میشوند، یعنی کسی که عمره تمتع را به جا آورد، از عمره مستحبی او کفایت میکند، بنا بر این، نمیتوان وجوب عمره را از آنها استنباط کرد.
جواب
چنین حملی خلاف ظاهر است، زیرا ظاهر روایات، بحث اجزا از عمره واجب است و معنا ندارد که عمره تمتع واجب از عمره مفرده مستحب کفایت کند.
اشکال
اشکال دیگر اینکه ممکن است بگوییم مراد از عمره در این روایات، عمره مفرده نیست؛ بلکه عمره تمتع است، یعنی عمره تمتع مجزی از خودش است.
جواب
این حمل نیز، هم خلاف ظاهر است و هم خلاف نص صریح صحیحه «یعقوب بن شعیب». در این روایت میفرماید:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّٰهِ﴾ يَكْفِي الرَّجُلَ إِذَا تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ مَكَانَ تِلْكَ الْعُمْرَةِ الْمُفْرَدَةِ قَالَ كَذَلِكَ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَصْحَابَهُ.[13]
«یعقوب بن شعیب» میگوید:
به امام صادق(علیه السّلام) گفتم: اینکه خدای متعال فرموده: «حج و عمره را برای خدا تمام کنید» آیا هنگامی که انسان عمره تمتع را انجام دهد، به جای عمره مفرده کفایت میکند؟ فرمود: رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اینچنین به اصحابش دستور داد.
میبینیم که صراحتاً عمره تمتع را مجزی از عمره مفرده دانسته است نه از خودش.
اشکال
آیت الله شاهرودی پس از بیان این دو طایفه از روایات، یک اشکال کلی دیگر را مطرح کرده و به آن نیز پاسخ میدهند.[14] میفرمایند: اینکه شما میگویید عمره وجوب بالاصاله دارد و اگر کسی فقط برای انجام آن مستطیع شد، باید آن را انجام دهد، حکمی است که در خارج مصداقی ندارد، زیرا نمیتوان تصور کرد که کسی برای حج مستطیع نباشد؛ ولی برای عمره مستیطع باشد، چون عمره و حج با هم هستند و عمره هزینه اضافهتر بر هزینه حج ندارد، پس کسی که توانسته برای انجام حج به بیت الله الحرام سفر کند، برای انجام عمره نیز تمکن دارد.
جواب
در جواب میفرمایند: اینکه شخص فقط برای عمره استطاعت داشته باشد، در دو مورد فرض دارد:
یک) آنجا که شخص نائی به نیابت از دیگری رفته مکه، در اینجا چون وظیفهاش عمل به اجاره است و باید برای دیگری حج تمتع به جا آورد، پس برای اینکه خودش حج انجام دهد، استطاعت ندارد؛ ولی پس از انجام حج تمتع نیابی، توانایی انجام عمره مفرده برای خود را دارد.
دو) آنجا که نائی در غیر اشهر حج برای انجام عمره استطاعت پیدا کند، در این صورت نیز برای عمره استطاعت دارد بدون آنکه برای حج استطاعت داشته باشد.
ایشان برای مورد دوم نیز این نتیجه را میگیرند که اگر در چنین حالتی که در قبل از ایام حج، برای عمره مستطیع شده، عمره مفرده را انجام نداد تا اینکه مثلا با حج تمتعاش آن را انجام دهد، ولی قبل از وجوب حج بر او، استطاعتش زائل شود، عمره مفرده بر عهده او مستقر میشود و باید هر طور شده آن را انجام دهد و حتی اگر در این حالت از دنیا برود، هزینه عمره مفرده از اصل مالش خارج میشود.
بنا بر این، تا اینجا از نظر آیت الله شاهرودی عمره مفرده بر کسی که برای آن مستطیع شود، واجب است، هر چند برای حج مستطیع نباشد و هر چند نائی باشد و اگر بدون عذر آن را ترک کند، انجام آن بر عهدهاش مستقر میشود.
ایشان در ادامه و ناظر به همین بحث که اگر عمره مفرده را ترک کند، بر عهدهاش مستقر میشود، سخنی را از فاضل هندی در کشف اللثام نقل میکند و به آن اشکال میکند.
فرمایش فاضل هندی در کشف اللثام
ما فرمایش فاضل هندی را مستقیم از کشف اللثام نقل میکنیم. ایشان ابتدا بحث واجب فوری بودن عمره را چنین میآورد:
الفصل الأوّل في العمرة أي زيارة البيت على الوجه الآتي. و هي واجبة بالكتاب و السنة و الإجماع، و للعامة قول بالاستحباب. و يجب على الفور كالحج كما في المبسوط و السرائر، و لم أظفر بموافق لهم، و لا دليل إلّا على القول بظهور الأمر فيه. نعم في التذكرة الإجماع عليه، و في السرائر نفي الخلاف عنه.[15]
فصل اول درباره عمره، یعنی زیارت خدا است به شکلی که خواهیم گفت. عمره به دلیل آیات قرآن، روایات و اجماع واجب است. برخی از اهل سنت نیز آن را مستحب دانستهاند. [مراد قول شافعی است که میگوید: سنت مؤکدی است که کسی ترک آن را جایز نمیداند] وجوب عمره مانند وجوب حج فوری است، طبق آنچه در مبسوط و سرائر آمده است، البته ما غیر از آن دو، به نظر موافقی دست نیافتم، از طرفی دلیلی بر فوریت غیر از اینکه بگوییم: امر ظهور در آن دارد، وجود ندارد، بله در تذکرة گفته شده که فوری بودن آن اجماعی است و در سرائر نیز از آن نفی خلاف شده است.
سپس فوریت را نسبت به انواع حج اینگونه تبیین میکند:
ثمّ الفورية إنّما هي المبادرة بها في وقتها، و وقت المتمتع بها أشهر الحجّ، و وقت المفردة لمن يجب عليه حجّ الافراد أو القرآن بعد الحجّ، كما سينص عليه، و لا يجب عمرتان أصالة حتى يجب المبادرة إليها أوّل الاستطاعة لها، إلّا إذا لم يستطع إلّا لها، فإنّ ذلك أوّل وقتها، و لا يستقر في الذمة إذا استطاع لها و للحج إذا أخّرها إلى الحجّ أو أشهره فزالت الاستطاعة.[16]
فوریت به این است که در وقت عمره مبادرت به انجام آن شود و وقت عمره تمتع، اشهر حج است و وقت عمره مفرده برای کسی که حج افراد یا قران بر او واجب است، پس از انجام حج است ـ همان طور که نصوص مربوط به آن خواهد آمد ـ و این طور نیست که دو عمره اصلی واجب باشد تا در آغاز استطاعت برای عمره، مبادرت به آن واجب باشد، بله اگر فقط برای عمره مستطیع شده باشد، در این صورت، آغاز استطاعت، اول وقت انجام آن میشود. همچنین اگر برای حج و عمره مستطیع شود، ولی آن را تا زمان حج یا اشهر حج به تأخیر اندازد، و قبل از آن استطاعتش زائل شود، عمره مفرده بر ذمه او مستقر نمیشود.
بنا بر این، ادعای ایشان این است که اولا عمره مفرده فقط بر کسی که وظیفهاش حج قران یا افراد است، واجب است و بر نائی واجب نیست، ثانیا وقت آن بعد از انجام حج است، پس فوری بودن عمره به این معناست که باید بعد از حج انجام شود و لازم نیست، به محض تحقق استطاعت برای حج و عمره، آن را انجام دهد. سپس این طور نتیجه میگیرد که اگر قبل از رسیدن ایام حج استطاعتش زائل شد، عمره بر ذمهاش مستقر نمیشود.
گویا کسی میگوید: در حج، چون زمان مخصوص دارد، طبیعتاً باید صبر کند تا زمانش فرا برسد؛ ولی در عمره که زمان معینی ندارد، چرا باید تا بعد از حج صبر کند؟ بلکه اقتضای فوریت این است که اولاً پس از تحقق استطاعت، فورا آن را انجام دهد، ثانیاً اگر آن را تا زمان حج تأخیر انداخت و استطاعتش زائل شد، بر ذمه او مستقر شود.
میفرماید: این در صورتی است که بگوییم: دو عمره داریم که بالاصاله واجب است، یکی عمرهای که بر نائی واجب میشود و وقت خاصی ندارد و دوم عمرهای که بر حاضر که وظیفهاش قران و افراد است، واجب میشود و وقتش بعد از انجام حج است؛ در حالی که عمره مفرده یکی است و آن همان است که بر حاضر واجب میشود، لذا فوریتش به این است که بلافاصله بعد از حج انجام شود و اگر در این مدت نیز استطاعتش زائل شد، بر عهده او چیزی باقی نمیماند. بله اگر کسی فقط برای عمره مفرده مستطیع شود، در این صورت، چون وقت معینی ندارد، آغاز استطاعت، اول وقت انجام آن است.
آیت الله شاهرودی بعد از نقل این مطلب از کشف اللثام به ایشان اشکال میکند.
اشکال آیت الله شاهرودی به فاضل هندی
ایشان میفرماید: مقتضای ادله (همان دو طایفه روایتی که اشاره شد) این است که اگر کسی برای عمره مفرده مستطیع شد ـ چه برای حج هم مستطیع شده باشد چه نشده باشد و چه نائی باشد چه حاضر ـ واجب است قبل از اشهر حج، به انجام عمره، مبادرت کند، زیرا عمره وقت معینی ندارد و در همه ایام سال، صحیح است، بر خلاف حج که اگر برای آن مستطیع شود، باید تا رسیدن وقتش صبر کند.
و قاعدتاً طبق این فرمایش، اگر آن را تأخیر انداخت و استطاعتش زائل شد، بر ذمه او مستقر میشود و اگر در این حال، بمیرد باید هزینه آن را از اصل مالش خارج کنند، کما اینکه ایشان، خود در پایان به این نکات اشاره میکنند.
اشکال
ممکن است گفته شود، اگر مبادرت به عمره در آغاز استطاعت، واجب است، پس چرا در روایات، عمره تمتع مجزی از عمره مفرده دانسته شده است؟
جواب
در جواب میفرماید: در اینکه طبق روایات، عمره تمتع از مفرده کفایت میکند، شکی نیست، ولی این روایات دلالت نمیکنند که وجوب فوری عمره، از مستطیع ساقط است، بلکه نهایت دلالت آنها بر اجزای عمره تمتع به جای عمره مفرده است. یعنی طبق قاعده، چون عمره وقت معینی ندارد، به محض تحقق استطاعت، باید انجام شود؛ ولی دلیل خاص داریم که شخص مأذون است که آن را تا زمان حج به تأخیر بیاندازد و با انجام عمره تمتع، تکلیف از او ساقط شود.
اشکال
اگر فرض کنیم که وجوب عمره مفرده، فوریت نداشته باشد، ـ که فرض بعیدی هم نیست، چون دلیل غیر قابل خدشهای بر فوری بودن آن وجود ندارد ـ در این صورت، اصلا وجوب عمره مفرده بر نائی لغو خواهد بود، زیرا در صورتی که در غیر اشهر حج برای حج و عمره مستطیع شده باشد، اگر استطاعتش تا زمان حج باقی بماند، وظیفهاش انجام حج و عمره تمتع است که طبق روایات عمره تمتع از عمره مفرده کفایت میکند؛ و اگر قبل از آن بمیرد، گناه و عقابی ندارد، زیرا فرض این است که واجب فوری نبوده است و چون تأخیر آن به اذن شارع بوده، پس بر ذمهاش هم تکلیفی نیست که بخواهد ورثه از اصل مالش خارج کند. بنا بر این، امر به عمره مفرده چه ثمری دارد؟
جواب
در جواب میفرماید: نفْس وجوب عمره مفرده بر مستطیع، حکم شرعی است و نیاز به ثمر دیگر ندارد. پس اگر در غیر اشهر حج مستطیع شد و آن را در همان زمان انجام داد، به تکلیف شرعی خود عمل کرده و امتثال حاصل شده است.
ادامه فرمایش ایشان در جلسه آینده خواهد آمد.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله