بحث اخلاقی
خویشتنداری از نیازخواهی از دیگران (1)
لا تَفتِنّي بِالاستِعانَةِ بِغَيرِكَ إذَا اضطُرِرتُ.[1]
در این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق، میگوییم: خدایا! مرا به یاری خواستن از غير خودت در هنگام درماندگىام، آزمایش مكن! پس، معلوم میشود اینکه انسان هنگام اضطرار و درمانده شدن، سراغ خدا برود یا سراغ غیر خدا، یک آزمایش الهی است.
این درخواست، غیر از اینکه در این فراز آمده، در چند جای دیگر این دعا نیز با تعابیر دیگر تکرار شده است، مثلا در دو فراز بعدی میفرماید:
و لا بِالخُضوعِ لِسُؤالِ غَيرِكَ إذَا افتَقَرتُ، و لا بِالتَّضَرُّعِ إلى مَن دونَكَ إذا رَهِبت.[2]
و مرا به تن دادن به خواهش از غير خودت به گاه نيازمندىام، و التماس و زارى به غير خودت به هنگام ترس، آزمایش مكن.
این تعابیر همه، بیانگر این واقعیت است که اضطرار، فقر، ترس و مانند آنها از آزمایشهای الهی است و انسان در این موقعیتها نباید با درخواست از دیگران، خود را خوار و کوچک نماید، چه اینکه در روایات این مطلب، خصوصا در مورد شیعیان، مکرر مطرح شده است.
امام صادق (علیه السّلام) در سفارش به برخى شيعيان خود ـ طبق نقل ـ میفرماید:
شِيعَتُنَا مَنْ لَايَهِرُّ هَرِيرَ الْكَلْبِ، وَ لَا يَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ، وَ لَا يَسْأَلُ عَدُوَّنَا وَ إِنْ مَاتَ جُوعا.[3]
شيعه ما، كسى است كه [از سختىها و گرفتارىها] چونان سگ زوزه نمىكشد و مانند كلاغ، طمّاع نيست و به سوى دشمن ما دست نياز، دراز نمىكند، حتّى اگر از گرسنگى بميرد.
همچنین از امام زین العابدین (علیه السّلام) نقل شده که فرمود:
طَلَبُ الحَوائِجِ إلَى النّاسِ مَذَلَّةٌ لِلحَياةِ، و مَذهَبَةٌ لِلحَياءِ، وَ استِخفافٌ بِالوَقارِ و هُو الفَقرُ الحاضِرُ، و قِلَّةُ طَلَبِ الحوائجِ مِنَ الناسِ هُو الغِنى الحاضِرُ.[4]
نياز خواهى از مردم، مايه خوارى در زندگى و از بين رفتن حياست و از وقار آدمى مىكاهد و آن، فقر نقد است، و كمتر دست نياز دراز كردن به سوى مردم، توانگرى نقد است.
همچنین دو جمله از جملات نُهگانهای که گفته شده از غرر کلمات امیر المؤمنین (علیه السّلام) است ـ طبق نقل ـ چنین است:
امنُن عَلى مَن شِئتَ تَكُن أميرَهُ. وَاحتَج إلى مَن شِئتَ تَكُن أسيرَهُ. وَاستَغنِ عَمَّن شِئتَ تَكُن نَظيرَهُ.[5]
بر هر كس كه مىخواهى، لطف كن تا اميرش باشى. به هر كس كه مىخواهى، اعلام نيازمندى كن تا اسيرش شوى.
بحث فقهی
موضوع: اشتراط احرام از مکه
یادآوری
بحث در چهارمین شرط از شرائط حج تمتع بود. گفتیم در این شرط، پنج فرع مطرح شده است که به بررسی آنها میپردازیم.
فرع اول
فرع اول این بود که محل احرام حج تمتع خودِ مکه است. ابتدا اقوال را در این باره مرور میکنیم، سپس سراغ دلیل این شرط میرویم که چرا میقاتِ حج تمتع خودِ مکه است؟
در میان فقهای شیعه در اینکه محل احرام حج تمتع، خود مکه است، اتفاق نظر وجود دارد؛ ولی در میان فقهای اهل سنت دو نظر وجود دارد، یک نظر این است که باید از یکی از میقاتها مُحرم شود؛ و نظر دیگر که نظر شافعی است، این است که میان احرام از میقات یا از مکه مخیر است.
شیخ طوسی در الخلاف مینویسد:
إذا أراد المتمتع أن يحرم بالحج، فينبغي أن ينشىء الإحرام من جوف مكة و يحرم منها، فإن خالف و أحرم من غيرها وجب عليه أن يرجع الى مكة و يحرم منها، سواء كان أحرم من الحل أو الحرم إذا أمكنه، فإن لم يمكنه مضى على إحرامه و تمم أفعال الحج، و لا يلزمه دم لهذه المخالفة. و قال الشافعي: إن أحرم من خارج مكة و عاد إليها فلا شيء عليه، و إن لم يعد إليها و مضى على وجهه الى عرفات فإن كان أنشأ الإحرام من الحل فعليه دم قولا واحدا، و ان أنشأه من الحرم ما بين مكة و الحل فعلى قولين: أحدهما: عليه دم، و الآخر: لا دم عليه. دليلنا: ان الأصل براءة الذمة، و من أوجب عليه دما لمكان ما قلناه فعليه الدلالة.[6]
اگر کسی که وظیفهاش تمتع است، بخواهد برای حج محرم شود، باید از درون شهر مکه احرام ببندد و از آنجا محرم شود، پس اگر مخالفت کند و از غیر مکه محرم شود، چه از حلّ محرم شده باشد، چه از حرم، واجب است در صورت امکان، به مکه برود و از آنجا محرم شود؛ ولی اگر برایش ممکن نباشد، بر همان احرامش اکتفا میکند و افعال حج را تمام میکند و در این صورت، لازم نیست به خاطر این مخالفت، قربانی بدهد، اما شافعی میگوید: «اگر از خارج از مکه محرم شود و به مکه بیاید، چیزی بر عهدهاش نیست؛ ولی اگر به مکه نیاید و با همان حال، به عرفات برود، [دو صورت دارد:] اگر از حلّ احرام بسته باشد، بدون اختلاف، باید یک قربانی [به عنوان کفاره] بدهد؛ ولی اگر از حرم و بین مکه و حلّ احرام بسته باشد، طبق یک نظر باید قربانی بدهد و طبق نظر دیگر، قربانی لازم نیست». دلیل ما، اصل برائت [از وجوب قربانی است] و کسی که در آنجا که ما گفتیم: قربانی لازم نیست، قائل به وجوب قربانی شود، باید دلیل بیاورد.
علامه حلی در تذکرة با تفصیل بیشتری نظرات فقهای اهلسنت را آورده است، میفرماید:
ميقات عمرة التمتّع هذه المواقيت، و ميقات حجّه مكّة لا غير، فإن أحرم من غير مكة اختيارا، لم يجزئه، و كان عليه العود إلى مكة لإنشاء الإحرام، ذهب إليه علماؤنا. و قال أحمد: يخرج إلى الميقات فيحرم منه للحجّ. و ليس بصحيح، لما رواه العامّة أنّ النبي صلّى اللّٰه عليه و آله دخل على عائشة و هي تبكي، قال لها: «أهلّي بالحجّ» و كانت بمكة. و أمر أصحابه بالإحرام من مكة لمّا فسخوا الحجّ. و من طريق الخاصة: قول الصادق عليه السلام: «إذا كان يوم التروية ـ إلى أن قال ـ و ادخل المسجد ـ إلى أن قال ـ فأحرم بالحجّ». إذا عرفت هذا، فلو أحرم من غير مكة اختيارا، لم يجزئه، و كان عليه العود إلى مكة لإنشاء الإحرام، لأنّ النبي عليه السلام أمر أصحابه بالإحرام من مكة. و قال الشافعي: «يجوز أن يخرج إلى أحد المواقيت فيحرم بالحجّ منه».[7]
میقات عمره تمتع، همین میقاتها است [که گذشت]؛ ولی میقات حج تمتع، مکه است نه جای دیگر، پس اگر اختیاراً از غیر مکه محرم شود، کافی نیست و باید برای بستن احرام به مکه بیاید. نظر علمای ما همین است؛ ولی «احمد» میگوید: «برای حج به میقات میرود و از آنجا محرم میشود»، در حالی که این، صحیح نیست، زیرا خود اهلسنت از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایت کردهاند که بر عایشه وارد شد در حالی که وی گریه میکرد، به او فرمود: «برای حج محرم شو»، حال آنکه وی در مکه بود. همچنین ایشان به اصحابش هنگامی که حج خود را باطل کرده بودند، دستور داد از مکه احرام ببندند، از طریق شیعه نیز روایت شده که امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «هنگامی که روز هشتم رسید... [پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)] داخل مسجد الحرام شد... و برای حج احرام بست». بر این اساس، اگر از روی اختیار از غیر مکه محرم شود، کفایت نمیکند و باید برای بستن احرام به مکه باز گردد، چرا که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به اصحابش دستور داد که از مکه محرم شوند؛ ولی شافعی میگوید: «[علاوه بر احرام از مکه،] میتواند به یکی از میقاتها برود و از آنجا محرم شود».
دلیل
دلیل این شرط روایاتی است که محل احرام حج تمتع را خود مکه دانسته است، مانند این روایات:
روایت اول
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ) عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع لِأَهْلِ مَكَّةَ أَنْ يَتَمَتَّعُوا فَقَالَ لَا لَيْسَ لِأَهْلِ مَكَّةَ أَنْ يَتَمَتَّعُوا قَالَ قُلْتُ: فَالْقَاطِنِينَ بِهَا قَالَ إِذَا أَقَامُوا سَنَةً أَوْ سَنَتَيْنِ صَنَعُوا كَمَا يَصْنَعُ أَهْلُ مَكَّةَ فَإِذَا أَقَامُوا شَهْراً فَإِنَّ لَهُمْ أَنْ يَتَمَتَّعُوا قُلْتُ مِنْ أَيْنَ قَالَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْحَرَمِ قُلْتُ مِنْ أَيْنَ يُهِلُّونَ بِالْحَجِّ فَقَالَ مِنْ مَكَّةَ نَحْواً مِمَّا يَقُولُ النَّاسُ.[8]
«حلبی» در این روایت صحیح السند، میگوید:
از امام صادق (علیه السّلام) درباره اهل مکه پرسیدم که آیا میتوانند حج تمتع به جا آورند؟ فرمود: نه، برای اهل مکه جایز نیست که حج تمتع انجام دهند، پرسیدم: برای اهالی غیر مکه که در آن اقامت میکنند چی؟ فرمود: اگر یک یا دو سال در آنجا اقامت کنند، همان کاری که اهل مکه میکنند، انجام میدهند، پس اگر [مثلا فقط] یک ماه اقامت کردهاند، باید حج تمتع به جا آورند. پرسیدم: از کجا عمره تمتع را انجام دهند؟ فرمود: از حرم خارج میشوند، پرسیدم: از کجا برای حج تلبیه میگویند: فرمود: از مکه همان طور که مردم میگویند.
روایت دوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ) عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مَيْمُونٍ تِلْكَ السَّنَةَ مَعَنَا بِالْمَدِينَةِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ أَصْحَابَنَا مُجَاوِرُونَ بِمَكَّةَ وَ هُمْ يَسْأَلُونِّي لَوْ قَدِمْتُ عَلَيْهِمْ كَيْفَ يَصْنَعُونَ فَقَالَ قُلْ لَهُمْ إِذَا كَانَ هِلَالُ ذِي الْحِجَّةِ فَلْيَخْرُجُوا إِلَى التَّنْعِيمِ فَلْيُحْرِمُوا وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ وَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ثُمَّ يَطُوفُوا فَيَعْقِدُوا بِالتَّلْبِيَةِ عِنْدَ كُلِّ طَوَافٍ ثُمَّ قَالَ أَمَّا أَنْتَ فَإِنَّكَ تَمَتَّعْ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ وَ أَحْرِمْ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ.[9]
در این روایت صحیحه، «عبدالله بن مسکان» میگوید: «ابراهیم بن میمون» که آن سال همراه ما در مدینه بود، گفت:
به امام صادق (علیه السّلام) عرض کردم، دوستان ما که در مکه اقامت دارند، از من پرسیدهاند که اگر به آنها رسیدم، آنها چگونه حج انجام دهند؟ فرمود: به آنها بگو هنگامی که ماه ذیحجة شروع شد، به «تنعیم» بروید و احرام ببندید و خانه خدا را طواف کنید و بین صفا و مروة سعی کنید، سپس طواف کنید و در هر طوافی تلبیه بگویید، سپس فرمود: اما تو، در ماههای حج، حج تمتع انجام ده و روز «ترویة» از مسجد الحرام، احرام ببند.
روایت سوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ دَاوُدَ عَنْ حَمَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَهْلِ مَكَّةَ أَ يَتَمَتَّعُونَ قَالَ لَيْسَ لَهُمْ مُتْعَةٌ قُلْتُ فَالْقَاطِنُ بِهَا قَالَ إِذَا أَقَامَ بِهَا سَنَةً أَوْ سَنَتَيْنِ صَنَعَ صُنْعَ أَهْلِ مَكَّةَ قُلْتُ فَإِنْ مَكَثَ الشَّهْرَ قَالَ يَتَمَتَّعُ قُلْتُ مِنْ أَيْنَ قَالَ يَخْرُجُ مِنَ الْحَرَمِ قُلْتُ مِنْ أَيْنَ يُهِلُّ بِالْحَجِّ قَالَ مِنْ مَكَّةَ نَحْواً مِمَّا يَقُولُ النَّاسُ.[10]
«حماد بن عیسی» در این روایت صحیحه میگوید:
از امام صادق (علیه السّلام) درباره اهل مکه پرسیدم که آیا میتوانند حج تمتع به جا آورند؟ فرمود: برای اهل مکه انجام حج تمتع جایز نیست، پرسیدم: برای غیر مکی که در آن اقامت میکند چی؟ فرمود: اگر یک یا دو سال در آنجا اقامت کند، همان کاری که اهل مکه میکند، انجام دهد، گفتم: اگر فقط یک ماه اقامت کرده باشد چی؟ فرمود: حج تمتع به جا آورد، گفتم: از کجا [عمره تمتع را به جا آورد]؟ فرمود: از حرم خارج شود، گفتم: از کجا برای حج محرم شود؟ فرمود: از مکه، همان طور که مردم میگویند.
روایت چهارم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُ (عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ) عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَتَمَتَّعُ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ يُرِيدُ الْخُرُوجَ إِلَى الطَّائِفِ قَالَ يُهِلُّ بِالْحَجِّ مِنْ مَكَّةَ...[11]
«حلبی» میگوید:
از امام صادق (علیه السّلام) درباره شخصی پرسیدم که عمره تمتع انجام داده و میخواهد [از مکه به] طائف برود؟ فرمود: از مکه برای حج محرم شود...
روایت معارض
بنا بر این، با وجود این روایات و اجماعی بودن این حکم، بحثی در اشتراط احرام از مکه در حج تمتع نیست؛ اما در مقابل این روایات، این روایت صحیحه است که باید در مورد آن بحث کنیم، میفرماید:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمُتَمَتِّعِ يَجِيءُ فَيَقْضِي مُتْعَتَهُ ثُمَّ تَبْدُو لَهُ الْحَاجَةُ فَيَخْرُجُ إِلَى الْمَدِينَةِ وَ إِلَى ذَاتِ عِرْقٍ أَوْ إِلَى بَعْضِ الْمَعَادِنِ قَالَ يَرْجِعُ إِلَى مَكَّةَ بِعُمْرَةٍ إِنْ كَانَ فِي غَيْرِ الشَّهْرِ الَّذِي تَمَتَّعَ فِيهِ لِأَنَّ لِكُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةً وَ هُوَ مُرْتَهَنٌ بِالْحَجِّ قُلْتُ فَإِنَّهُ دَخَلَ فِي الشَّهْرِ الَّذِي خَرَجَ فِيهِ قَالَ كَانَ أَبِي مُجَاوِراً هَاهُنَا فَخَرَجَ يَتَلَقَّى بَعْضَ هَؤُلَاءِ فَلَمَّا رَجَعَ فَبَلَغَ ذَاتَ عِرْقٍ أَحْرَمَ مِنْ ذَاتِ عِرْقٍ بِالْحَجِّ وَ دَخَلَ وَ هُوَ مُحْرِمٌ بِالْحَجِّ.[12]
«اسحاق بن عمار» میگوید:
از امام کاظم (علیه السّلام) درباره کسی پرسیدم که وظیفهاش حج تمتع است و پس از انجام عمرهاش، حاجتی برایش پیش آمده و به مدینه یا «ذات عرق» یا برخی از معادن رفته است، [وظیفهاش چیست؟] فرمود: اگر در ماهی غیر از آن ماهی است که در آن عمره انجام داده، با عمرهای جدید به مکه برگردد، زیرا برای هر ماه یک عمره است و او در گرو انجام حج است، گفتم: او در همان ماهی وارد مکه شده که از آن خارج شده بود، فرمود: پدرم در آنجا مقیم بود که برای ملاقات با بعضی از حکومتیها از آن خارج شد، در مسیر برگشت به «ذات عرق» رسید و از آنجا برای حج محرم شد. او وارد مکه شد در حالی که محرم برای حج بود.
به این روایت استدلال شده که احرام برای حج تمتع از غیر مکه، یعنی میقاتها نیز جایز است، زیرا امام صادق (علیه السّلام) طبق این روایت، از «ذات عرق» که میقات اهل عراق است، محرم شده است.
صاحب عروة آن را این گونه توجیه کرده است:
و ما في خبر إسحاق عن أبي الحسن (عليه السّلام) من قوله: «كان أبي مجاوراً ها هنا فخرج يتلقّى بعض هؤلاء، فلمّا رجع فبلغ ذات عرق أحرم من ذات عرق بالحجّ و دخل و هو محرم بالحجّ». حيث إنّه ربما يستفاد منه جواز الإحرام بالحجّ من غير مكّة، محمول على محامل، أحسنها أنّ المراد بالحجِّ عمرته، حيث إنّها أوّل أعماله.[13]
آنچه در خبر «اسحاق» از امام کاظم (علیه السّلام) آمده که فرمود: «پدرم در آنجا (مکه) مقیم بود که برای ملاقات با بعضی از حکومتیها از آن خارج شد، در مسیر برگشت به ذات عرق رسید و از آنجا برای حج محرم شد. او وارد مکه شد در حالی که محرم برای حج بود» و چه بسا از آن، جواز احرام برای حج از غیر مکه، استفاده شده است، توجیهات مختلفی دارد که بهترین آن این است که مراد از «بالحج» عمره حج است، چرا که در ابتدای اعمالش بوده است.
این در حالی است که ندیدم کسی این حمل را قبول کند، زیرا این حمل با صدر روایت که میگوید: عمره تمتعاش را انجام داده، تناسب ندارد؛ ولی همان طور که ایشان فرمودهاند، توجیهات مختلفی برای آن بیان شده و در کل، این روایت به لحاظ دلالت مغشوش است. آیت الله خویی نیز در حاشیه عروة مینویسد:
الرواية و إن كانت معتبرة سنداً إلّا أنّها لمعارضتها مع ما تقدّم من الأخبار لا يمكن الاعتماد عليها على أنّها مغشوشة المتن.[14]
این روایت هر چند به لحاظ سند معتبر است، ولی چون با روایاتی که بیان شده در تعارض است، نمیتوان بر آن اعتماد کرد، علاوه بر آنکه متن آن نیز مغشوش است.
متن روایت از چند جهت اضطراب دارد:
اولاً پاسخ امام (علیه السّلام) با پرسش راوی تناسب ندارد، وی درباره کسی میپرسد که میخواهد در همان ماهی که از مکه به خاطر حاجتی خارج شده، وارد مکه شود؛ ولی امام (علیه السّلام) در پاسخ جریانی از پدرش را نقل میکند که ربطی به سؤال ندارد. چه بسا احتمال داده شده[15] که جواب امام (علیه السّلام) از روایت حذف شده و به دست ما نرسیده است.
ثانیاً همان طور که امام (علیه السّلام) در پاسخ سؤال اول فرمود، ملاک برای نیاز به عمره جدید و عدم آن، این است که در همان ماهی است که در آن، عمره تمتع انجام داده خارج شود و برگردد، مثلا اگر در ماه شوال عمره تمتع را انجام داده باشد و در همان ماه خارج شود و بخواهد برگردد، نیازی به عمره جدید نیست؛ اما اگر در ماه بعد بخواهد برگردد، باید دوباره عمره انجام دهد، چون برای هر ماه، یک عمره است؛ ولی طبق سؤال دوم، ملاک، ورود در همان ماهی دانسته شده که از آن خارج شده است که بر اساس آن اگر در ماه شوال عمره انجام داده باشد و در ماه بعد، یعنی ذیقعده از مکه خارج شود و بخواهد در همان ماه ذیقعده، برگردد، نیاز به عمره جدید ندارد، در حالی که طبق ملاکی که امام (علیه السّلام) فرمود، باید دوباره عمره انجام دهد.
ثالثاً در تاریخ زندگی امام صادق (علیه السّلام) چنین چیزی وارد نشده که ایشان مدتی مجاور مکه شده باشند.
به هر حال، با وجود این مضطرب بودن متن، معنای روایت برای ما مبهم است و نمیتوان به آن اعتماد کرد.
در اینجا، به جهت تقویت فقه الحدیث، به دو توجیه دیگری که برای این روایت بیان شده، اشاره میکنیم.
توجیه اول، توجیه علامه مجلسی در مرءاة العقول است که میفرماید:
يحتمل أن يكون إحرامه عليه السلام للتقية إذ ظاهر أن المراد بقوله عليه السلام بعض هؤلاء: بعض العامة بل ولاتهم و كان ترك الإحرام دليلا على إحرامه بحج التمتع فلذا أحرم عليه السلام تقية.[16]
احتمال دارد احرام امام (علیه السّلام) [از «ذات عرق»] از روی تقیه باشد، زیرا ظاهراً مقصود از عبارت: «بَعْضَ هَؤُلَاءِ» بعضی از اهلسنت، بلکه حاکمان آنهاست و ترک احرام نشانه این میشد که ایشان میخواسته برای حج تمتع محرم شود، لذا از روی تقیه، محرم شده است.
ولی این احتمال، ـ همان طور که بعضی از شراح هم گفتند ـ ظاهراً قابل قبول نیست. چون اگر حاکی فعل امام، غیر از امام بود، احتمال تقیه وجود داشت، ولی حاکی فعل امام، امام دیگر است که در مقام استدلال برای یک حکم آن را حکایت کرده است.
توجیه دوم، توجیه شیخ طوسی در تهذیب است که مورد این روایت را حمل بر استحباب کرده است. ایشان قبل از نقل روایت، این طور فتوا داده:
وَ مَنْ خَرَجَ مِنْ مَكَّةَ بِغَيْرِ إِحْرَامٍ وَ عَادَ إِلَيْهَا فِي الشَّهْرِ الَّذِي خَرَجَ فِيهِ فَالْأَفْضَلُ أَنْ يَدْخُلَهَا مُحْرِماً بِالْحَجِّ وَ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَدْخُلَهَا بِغَيْرِ إِحْرَامٍ حَسَبَ مَا قَدَّمْنَاهُ.[17]
کسی که از مکه بدون احرام خارج شود و بخواهد در همان ماهی که خارج شده، باز گردد، افضل آن است که در حالی که برای حج محرم شده، وارد مکه شود، هرچند ـ طبق روایتی که گذشت ـ میتواند بدون احرام نیز وارد آن شود.
سپس همین روایت را به عنوان دلیل این فتوا، نقل میکند.
ولی مشکل این حمل نیز این است که کسی چنین فتوایی نداده است و خلاف اتفاق قدماست، چه اینکه خود ایشان نیز در الخلاف فرمود: باید از جوف مکه احرام ببندد.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله