اللّهُمَّ اجعَل ما يُلقِي الشَّيطانُ في رُوعي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي و الحَسَد...[1]
بحث در بیماری «حسد» بود. در جلسات قبل به دو راهکار برای پیشگیری از این بیماری اشاره شد: یکی تقویت عقل دوم دعا و توسل.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که اگر کسی نه دعایش مستجاب شد و نه توانست عقلش را تقویت کند، آیا صرف اینکه در درون خود احساس حسادت کند، گناه است؟
پاسخ این است که طبق برخی از روایات، حسد خصلتی است که در درون هر کس وجود دارد، از این رو؛ احساس حسادت گناه محسوب نمی شود ، بلکه بروز دادن آن گناه محسوب می شود . در روایتی که از طریق اهل سنت از رسول خدا (صَلَّیاللهُعَلَیْهِوَآلِهِ) وارد شده میخوانیم:
ثلاثٌ لايَسلَمُ مِنها أحَدٌ: الطِّيرَةُ و الحَسَدُ و الظَّنُّ. قيل: فما نَصنَعُ؟ قالَ: إذا تَطَيَّرتَ فَامضِ، و إذا حَسَدتَ فلا تَبغِ، و إذا ظَنَنتَ فلا تُحَقِّق [تقضَ].[2]
سه چيز است كه هيچكس از آن سالم نمىماند: فال بد و حسد و سوء ظن. سؤال شد: پس چه كنيم؟ فرمود: هنگامى كه فال بد زدى اعتنا مكن و بگذر؛ و هنگامى كه حسادت ورزیدی، ستم نکن؛ و هنگامى كه سوء ظن پيدا كردى، تحقيق نكن [/ قضاوت نکن].
معمولا انسان دچار این سه خصلت میشود، اما مهم این است که به آنها ترتیب اثر ندهد، بنا بر این، هرگاه نسبت به کسی انسان در خود احساس حسادت کرد ولی با غیبت کردن یا ایجاد مشکل برای او، به او ستم نکرد . به تعبیر دیگر، حسد را در گفتار یا رفتا آشكار ننمود در اين صورت ، مرتکب گناه نشده است .
بحث فقهیموضوع: حکم نماز و روزه کثیر السفر (2)
یادآوریبحث در نماز و روزه کثیر السفر بود. یکی از شرایطی که مسافر باید نمازش را شکسته بخواند کثیر السفر بودن است . ملاکِ شکسته شدن نماز چنین فردی، نزد قدمای اصحاب « بیشتر نبودنِ سفر از حضر» بوده ، اما از زمان شهید اول به بعد از تعبیر «کثرت السفر» استفاده شده . متن فرمایش قدما و متأخرین تا زمان محقق اردبیلی را در جلسه قبل خواندیم. اینک فرمایش بقیه فقها را میخوانیم تا ببینیم آنها چه ملاکی را بیان نمودهاند.
ادامه بیان اقوال متأخریناز زمان مرحوم محقق اردبیلی به بعد، تعبیر «من کان عمله السفر» یعنی کسی که کار او سفر کردن است ، به کار رفته است .
مرحوم محقق اردبیلی در مجمع الفائدة میفرماید:
ثم اعلم: ان ما يستفاد من كلام بعض الأصحاب من جعل هذا الشرط: عدم كون السفر أكثر من الحضر، و عدم كونه كثير السفر هو المشهور، و ما أجد له مستندا، فلا ينبغي النظر اليه، و البحث في تحققه: بأنه يتحقق في المرتبة الثانية، أو الثالثة، و غيرها من الأبحاث المتعلقة به، بل الذي يستفاد من الاخبار ما يفهم بعد الاطلاع عليها.[3]
بدان که آنچه از کلام بعضی از اصحاب استفاده میشود که این شرط را چنین گفتهاند: «نباید سفرش بیش از حضورش باشد» یا «نباید کثیر السفر باشد»، مشهور است؛ ولی ما برای آن مستندی نیافتیم، لذا معتبر دانستن این ملاکها لازم نیست ـ چون در تحقق این ملاکها بحث است که آیا در سفر دوم محقق میشود یا در سفر سوم؟ و بحثهای دیگری در این باره ـ بلکه ملاک، همان است که از روایات به دست میآید و بعد از خواندن آنها، مشخص میشود.
ایشان در ادامه، چهار روایت را مورد بررسی متنی و سندی قرار داده و در نهایت میفرماید:
قد يستفاد من العلة المذكورة في صحيحة زرارة التمام على كل من كان عمله السفر مثلهم، و ذلك غير بعيد، فمدار التمام على التسمية و العمل، لعل الأصحاب أخذوا كثرة السفر، و زيادته، من العمل، فان المراد ليس الدوام، بل الأكثر و الأغلب و هو قريب، لكن لا بالمعنى الذي ذكروه من ثلاث سفرات أو سفرين على التفصيل المذكور، فإنه لا يفهم، بل صدق كون عمله ذلك، مثل المكاري.[4]
از علت بیان شده در صحیحه «زرارة» استفاده میشود که هر کسی که مثل آنها [یعنی مکاری، کری، راعی و اشتقان که نامشان در این روایت آمده] سفر، کار او باشد، وظیفهاش تمام است. چنین استفادهای بعید نیست، بنا بر این، ملاک، این است که هر کس [در این روایت] نامبرده شده و هر کس کار او سفر است، باید تمام بخواند. شاید اصحاب هم که کثرت سفر یا زیاد بودن سفر [نسبت به حضر را] ملاک دانستند نیز، آن را از کلمه «عمل» در روایت گرفته باشند. بنا بر این، مقصود این نیست که همیشه در سفر باشد؛ بلکه مقصود این است که بیشتر اوقات و غالباً در سفر باشد و چنین مطلبی بعید نیست، البته نه به این معنایی که گفتهاند که باید سه سفر یا دو سفر برود، زیرا این مطلب از روایت فهمیده نمیشود؛ بلکه باید مثل «مکاری» بر او صدق کند که سفر شغل اوست.
صاحب مدارک نیز ابتدا در این باره مینویسد:
اشتهر على ألسنة الفقهاء أن كثير السفر يجب عليه الإتمام، و المراد به من كان السفر عمله كالمكاري و الجمّال فإن من هذا شأنه يصدق عليه أنه كثير السفر عرفا.[5]
در زبان فقها مشهور است که کسی که زیاد سفر میرود باید نمازش را تمام بخواند و منظور کسی است که سفر کار اوست مثل کرایهدهنده و شتربان، پس هر کس که چنین باشد، عرفا بر او کثیر السفر صدق میکند.
سپس چند روایات ذکر میکند و پس از نقل صحیحه «زرارة» مینویسد:
يستفاد من هذه الرواية أن كل من كان السفر عمله يجب عليه الإتمام، و ينبغي أن يكون المرجع في ذلك إلى العرف لأنه المحكّم في مثله.[6]
از این روایت استفاده میشود که هر کسی که سفر کار او محسوب میشود، وظیفهاش تمام خواندن است و مناسب این است که مرجع در تشخیص آن، عرف باشد، زیرا در چنین مواردی، حکمکننده عرف است.
در ادامه، کلامی را از شهید اول و ابن ادریس نقل میکند مبنی بر اینکه تحقق اینکه کسی سفر کار او باشد، به این است که دو یا سه سفر متوالی داشته باشد و در ردّ این فرمایش مینویسد:
لم نقف لهذين القولين على مستند سوى ادعاء كل منهما دلالة العرف على ما ذكره، و حيث قد عرفت أن الحكم بالتمام ليس منوطا بالكثرة و إنما هو معلق على اسم المكاري و الجمّال و من اتخذ السفر عمله وجب اعتبار صدق هذا الاسم، سواء حصل بدفعتين أو بأزيد. و من ذلك يعلم أن من لم يكن السفر عمله يجب عليه التقصير و إن سافر عشر سفرات متوالية، لأن الحكم ليس منوطا بالكثرة و إنما هو بما ذكرناه من الأوصاف.[7]
این دو قول، دلیلی غیر از آنچه هر کدام ادعا کردهاند که عرف بر آن دلالت دارد، ندارد، در حالی که همان طور که گذشت، حکم به تمام خواندن نماز، منوط به کثرت سفر نیست؛ بلکه منوط به صدق اسم کرایهدهنده و شتربان است و کسی که سفر را کارش انتخاب کرده است، حتماً این اسم بر او صدق میکند، چه با دو بار سفر کردن، سفر کار او قرار گیرد یا بیشتر از آن. از همین جا معلوم میشود که کسی که سفر کار او نیست، حتی اگر ده بار هم پشت سر هم به مسافرت برود، نمازش شکسته است، زیرا حکم، منوط به کثرت سفر نیست، بلکه منوط به اوصافی است که ذکر شد.
علامه مجلسی نیز در بحار الانوار بعد از ذکر چند روایت از جمله روایت «زرارة» مینویسد:
اعلم أن المشهور بين الأصحاب وجوب الإتمام على المسافر الذي سفره أكثر من حضره و هذا التعبير شائع في ألسنة الفقهاء و لم يرد في الأخبار هذا اللفظ بل إنما ورد فيها وجوب الإتمام على جماعة مخصوصة عملهم و صناعتهم السفر.[8]
بدان که مشهور میان اصحاب این است که مسافری که سفرش بیش از حضورش باشد باید نمازش را تمام بخواند و این تعبیر در زبان فقها شایع است، ولی در روایات چنین لفظی وارد نشده است، بلکه در آنها اتمام نماز بر گروه مخصوصی واجب شده که کار و شغلشان سفر است.
همچنین پس از ذکر مطالبی در این باره، اضافه میکند:
الظاهر أن المرجع في هذا الباب إلى صدق اسم المكاري و الملاح و أمثالهم عرفا و كذا صدق كون السفر عمله كاف في وجوب الإتمام.[9]
ظاهراً ملاک در این باب این است که برای وجوب اتمام، صدق اسم کرایهدهنده و کشتیبان و مانند آنها از نظر عرف، همچنین صدق اینکه سفر کار شخص باشد، کافی است.
صاحب حدائق نیز در شرط ششم از شرائط شکسته شدن نماز مسافر مینویسد:
من الشروط المتقدمة ان لا يكون السفر عمله فان من كان السفر عمله يتم في سفره و حضره بلا خلاف يعتد به كالمكاري و الجمال و الملاح و البريد و الاشتقان و الراعي و البدوي و التاجر الذي يدور في تجارته من سوق الى سوق كما تضمنته الأخبار الصحيحة، و ما وقع في أكثر عبائر الأصحاب- من التعبير هنا بكثير السفر أو من كان سفره أكثر من حضره سواء كان من هؤلاء المعدودين أو لا فجعلوا مناط الإتمام سفر الرجل من أهله مرتين أو ثلاثا على الخلاف في ما به تحصل الكثرة من غير إقامة عشرة- ليس من ما ينبغي ان يصغى اليه لعدم الدليل عليه، بل الظاهر من الأخبار كما سنتلوها عليك ان شاء الله تعالى على وجه لا يعتريه الإنكار هو كون ذلك عملا له، فلا بد من صدق الاسم بأحد العنوانات المتقدمة و نحوها.[10]
از جمله شرطهای بیان شده این است که سفر، کار او نباشد، پس کسی که سفر، کار اوست، نمازش در سفر و حضر، بدون اختلاف قابل توجهی، تمام است، مثل کرایهدهنده، شتربان، کشتیبان، نامهرسان، دشتبان، چوپان، بادیهنشین و کاسب دورهگرد که اینها در روایات صحیحة آمده است. بنا بر این، تعبیری که در بیشتر عبارات اصحاب آمده ـ یعنی کثیر السفر یا کسی که سفرش بیش از حضورش باشد چه جزء گروههای یادشده باشد، چه نباشد، همچنین اینکه ملاک تمام خواندن نماز را دو یا سه بار مسافرت کردن، بدون اقامه ده روز در جایی، دانستهاند، بنا بر اختلافی که در تعیین حصول کثرت دارند ـ چیزی نیست که قابل اعتنا باشد، زیرا دلیلی بر آن وجود ندارد، بلکه همان طور که ـ ان شاء الله تعالی ـ روایات را خواهیم خواند، ظهور روایات به گونهای که قابل انکار نیست، این است که باید سفر، کار او باشد و چنین شخصی بدون شک، کسی است که یکی از عناوین یاد شده یا مانند آن بر او صدق میکند.
پس از ایشان صاحب ریاض نیز پس از بیان چند روایت در این باب، آنها را اینگونه جمعبندی نموده است:
يستفاد منها أجمع ـ بعد ضمّ بعضها مع بعض ـ: أنّ وجوب التمام على هؤلاء إنما هو من حيث كون السفر عملهم، لا لخصوصيّة فيهم، فلو فرض كثرةالسفر بحيث يصدق كونه عملا لزم التمام و إن لم يصدق وصف أحد هؤلاء، كما أنه لو صدق وصف أحدهم و لم يتحقق الكثرة المزبورة لزم القصر.[11]
از همه این روایات ـ پس از کنار هم قرار دادنشان ـ استفاده میشود که وجوب تمام خواندن بر این افراد، از این جهت است که سفر، کار آنهاست نه اینکه خصوصیتی در آنها باشد، بنا بر این، اگر کثرت سفر به گونهای باشد که بتوان گفت: سفر کار محسوب شده، باید نماز تمام خوانده شود، هر چند عنوان هیچ یک از این گروهها، صدق نکند، کما اینکه اگر یکی از این عناوین صادق باشد، ولی کثرت پیشگفته محقق نشود، باید شکسته خوانده شود.
محقق نراقی در مستند الشیعة ابتدا به این مطلب اشاره نموده که تعبیر به کار رفته در کلام اصحاب در باره این شرط مختلف است: گروهی به ذکر عناوینی که در روایات آمده، مثل: «مکاری و راعی و...» اکتفا کردهاند، عدهای با توجه به علت بیان شده در برخی روایات، از تعبیر «من کان السفر عملا و حرفة له» استفاده کردهاند؛ گروهی با عنوان «کثیر السفر» از آن یاد کردهاند و برخی نیز تعبیر: «من یکون سفره اکثر من حضره» را به کار بردهاند. سپس دلیل کاربرد هر یک از این تعابیر را بیان کرده و نظر خود را اینگونه مطرح نموده است:
لا يخفى أنّ التعبير عن المسألة بالعنوانين الأخيرين، لم يكن جيّدا لعدم دليل عليهما سوى العلّة المستنبطة الّتي هي عندنا ليست بحجّة، و أمّا العنوان المتقدّم عليهما و هو كون السفر عملا و شغلا و حرفة له فهو ممّا نصّت عليه الروايات، و إرجاع الضمير إلى السفر هو الظاهر المتبادر منها بل لا مرجع له غيره في الكلام مذكورا، و الإرجاع إلى غير المذكور خلاف الأصل و الظاهر، فلا مفرّ من اعتباره و صحة عنوان المسألة به... و أمّا العنوان بالأشخاص و إن كان صحيحا إلّا أنّ بعد ملاحظة التعليلين يكون أخصّ من مناط الحكم و متعلّقه، إذ لا ينحصر من يكون السفر عمله لهؤلاء الأشخاص.[12]
روشن است که استفاده از دو تعبیر آخر، خوب نیست، زیرا دلیلی غیر از علتی که از روایات استنباط شده ندارند و چنین علتی نزد ما حجت نیست؛ اما عنوان قبل از آنها، یعنی اینکه سفر، کار و شغل و حرفه شخص باشد، در روایات، بر آن تصریح شده و ضمیر [«هاء» در «لأنه عملهم»] به «سفر» بر میگردد، زیرا ظاهر و متبادر از این جمله چنین است و اصلا در آن جمله، غیر از این کلمه مرجع دیگری ذکر نشده است و ارجاع ضمیر به مرجع غیر مذکور در جمله، خلاف اصل و ظاهر است، بنا بر این، چارهای جز کاربرد این تعبیر نیست و عنوان مسئله با آن صحیح خواهد بود... اما عنوان با نام اشخاص، هر چند صحیح است؛ ولی بعد از ملاحظه دو دلیل تصریح شده، چنین عنوانی اخص از مناط و متعلق حکم خواهد شد، زیرا کسی که سفر، کار اوست، فقط منحصر در این افراد نیست.
بنا بر این، ظاهراً اولین کسی که از تعبیر «شغل» استفاده کرده، مرحوم محقق نراقی است که تعبیر «من کان السفر عملا و شغلا و حرفة له» را به کار برده است و پس از ایشان در کلام معاصرین نیز از این تعبیر استفاده شده است.
اقوال معاصرینصاحب عروة در تبیین هفتمین شرط از شرائطی که موجب شکسته شدن نماز میگردد، مینویسد:
السابع: أن لا يكون ممّن اتّخذ السفر عملًا و شغلًا له كالمكاري و الجمّال و الملّاح و الساعي و الراعي و نحوهم، فإنّ هؤلاء يتمّون الصلاة و الصوم في سفرهم الذي هو عمل لهم و إن استعملوه لأنفسهم كحمل المكاري متاعه أو أهله من مكان إلى مكان آخر... و المدار على صدق اتّخاذ السفر عملًا له عرفاً...[13]
شرط هفتم اینکه از کسانی که سفر کردن کار و شغل اوست، نباشد مثل: کرایهدهنده، شتربان، ملوان، نامهرسان، چوپان و مانند آنها. این افراد در سفری که سفر کردن کار آنها محسوب میشود، نمازشان تمام است و باید روزه بگیرند، اگر چه سفر براى خودشان باشد، مثل اينكه باركش، اثاث خود یا خانوادهاش را از جايى به جايى ببرد... ملاک، صدق این مطلب است که سفر کردن عرفاً کار او محسوب شود.
آیت الله خویی نیز در شرح این مسئله مینویسد:
الحكم في الجملة ممّا لا إشكال فيه و لا خلاف، و إن اختلفت كلماتهم في كيفية التعبير عن هذا الشرط. فالمشهور عبّروا بأن لا يكون سفره أكثر من حضره، و عبّر جمع آخرون بأن لا يكون كثير السفر، و لعلّ المراد منهما واحد، و إن كان التعبير الثاني أولى كما لا يخفى. و عبّر غير واحد و منهم الماتن بأن لا يكون السفر عملًا له، و هذا التعبير هو المطابق للنص.[14]
در این حکم فی الجمله اشکال و خلافی نیست، اگر چه فرمایش فقها در چگونگی تعبیر از این شرط مختلف است: مشهور این طور تعبیر کردهاند که سفرش بیش از حضورش نباشد و عدهای دیگر این طور تعبیر کردهاند که «کثیر السفر» نباشد، شاید مقصود هر دو گروه، یک چیز باشد، هر چند تعبیر دوم بهتر است. ماتن و گروهی دیگری نیز این طور تعبیر کردهاند که سفر کردن کار او نباشد و این تعبیر، تعبیری است که مطابق نص است.
حضرت امام نیز همان طور که گذشت از تعبیر «اتخاذ السفر عملا و شغلاً له» استفاده نمود و فرمود:
المدار صدق اتخاذ السفر عملا و شغلا له، و يتحقق ذلك بالعزم عليه مع الاشتغال بالسفر مقدارا معتدا به.[15]
ملاک، آن است كه سفر كردن به عنوان شغل و كارش صدق كند و اين معنى وقتى تحقق پيدا مىكند كه تصميم بر آن بگيرد و مقدار قابل توجهى هم براى اين كار سفر بكند.
بسیاری فقهای فعلی نیز همین تعبیر را به کار بردهاند، البته برخی مثل حضرت امام میان «من شغله السفر» و «من شغله فی السفر» تفاوت قائل شدهاند، بنا بر این، حکم رانندهای که شغلش سفر کردن است با معلمی که برای تدریس مسافرت میکند، فرق دارد، اولی سفر کردن، شغل او محسوب میشود؛ ولی دومی سفر، مقدمه شغل اوست نه اینکه شغلش سفر کردن باشد.
گفتنی است، بسیاری از فقهای فعلی حتی «من شغله فی السفر» را هم قبول دارند و طبق نظر آنها معلم یاد شده نیز نمازش تمام است.
اما شماری فقهای فعلی، ملاک را «من کان السفر عملا له» نمیدانند؛ بلکه ملاک را «کثرت سفر» میدانند. آیت الله سیستانی تصریح میفرماید: عنوان «کثیر السفر» بر کسی صدق میکند که حداقل در هفته سه روز یا در ماه یازده روز در مسافرت باشد و تصمیم بر ادامه این وضع برای حداقل شش ماه در سال یا سه ماه در دو سال داشته باشد، البته در ماه اول باید احتیاطاً بین شکسته و تمام جمع کند. و اگر در هفته دو روز در سفر باشد بنا بر احتیاط واجب هم شکسته بخواند و هم تمام. بنا بر نظر ایشان، کسی که عنوان «کثیر السفر» بر او صدق کند، حتی اگر سفرش، سفر تفریحی هم باشد، نمازش تمام است.
آیت الله شبیری زنجانی و آیت الله مظاهری نیز میفرمایند: ملاک «کثیر السفر» بودن است مطلقا و نیازی به تعیین عدد نیست که مثلا بعد از سفر دوم یا سوم محقق شود، بلکه عرفاً باید عنوان «کثیر السفر» بر او صدق کند.
آیت الله بهجت در تعیین «کثیر السفر» میفرماید:
«کثیر السفر» کسی است که غالبا در کمتر از ده روز به حد مسافت شرعی رفت و آمد میکند، به حدی که عرفاً مصداق کثیر السفر باشد.
آیت الله تبریزی میفرماید: چنانچه برای کار، مدت دو ماه یا بیشتر بین محل کار و وطن به اندازه مسافت شرعی، حداقل هفتهای یک بار تردد کند، کافی است.
آیت الله گلپایگانی نیز میفرماید: در صورتی که تصمیم دارد در مدت قابل اعتنایی هر هفته مسافرت مزبور را ادامه بدهد، حکم دائم السفر دارد و نماز او تمام است.
به هر حال، در این مسئله اختلاف نظر خیلی زیاد است و ما باید روایات را بخوانیم تا ببینیم کدام تعبیر و کدام نظریه صحیح است.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله