وَ ألبِسْنِي زِينَةَ المُتّقينَ في... َالقَولِ بِالحَقِّ وَ إن عَزّ.[1]
در تبیین این فراز نورانی از دعای مکارم الاخلاق که بر اساس آن گفتن سخن حق اگر چه سخت باشد از زینتهای اهل تقوا است، گفتیم حقگویی در صورتی ارزش دارد که حقیقتاً حقگویی باشد، یعنی مبتنی بر حقشناسی باشد ، نه بر اساس جهل مرکب .
مهمترین معیار حقشناسی، عقل است. روایات متعددی در این زمینه از اهلبیت (علیهم السّلام) رسیده است.
در روایتی از امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) آمده است که میفرماید:
العَقلُ رَسولُ الحَقِ[2] .
عقل فرستاده حق است.
به این معنا که عقل انسان از جانب خدا برای شناخت حق، پیامآور است.
مرحوم کلینی در کافی، از امام صادق (علیه السّلام) چنین نقل میکند:
حُجَّةُ اللّهِ عَلَى العِبادِ النَّبِيُّ، وَالحُجَّةُ فيما بَينَ العِبادِ وبَينَ اللّهِ العَقلُ.[3]
حجّت خداوند بر بندگان، پيامبر است و حجّت ميان بندگان و خداوند، خرد است.
یعنی انسان تا چیزی را عقل او تشخیص نداده است، برایش حجت نیست، حتی پیامبر را باید عقل تشخیص بدهد، معجزات پیامبران را عقل تشخیص میدهد.
از امام کاظم (علیه السّلام) نیز روایت شده که طبق نقل فرمود:
إنَّ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ: حُجَّةً ظاهِرَةً وحُجَّةً باطِنَةً، فَأَمَّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَالأَنبِياءُ وَالأَئِمَّةُ عليهم السلام، و أمَّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ.[4]
خداوند، دو حجّت بر مردم دارد: حجّت آشكار و حجّت پنهان. حجّت آشكار، رسولان، پيامبران و اماماناند، و حجّت پنهان، خردهايند.
همچنین در روایت جالبی از امام علی (علیه السّلام) چنین رسیده است:
العَقلُ شَرعٌ مِن داخِلٍ، وَ الشَّرعُ عَقلٌ مِن خارِجٍ.[5]
عقل، شريعتى درونى است و شريعت، خِردى بيرونى.
نکته مهمی که در این روایت وجود دارد این است که دین همان مقتضای عقل است. پس اگر عقل انسان حجت نباشد، دین هم حجت نیست.