وَ ألبِسْنِي زِينَةَ المُتّقينَ في... َالقَولِ بِالحَقِّ وَ إن عَزّ.[1]
در تبیین این فراز نورانی که در آن توفیق حقگویی اگر چه سخت باشد از خداوند درخواست شده است، گفتیم معیار تشخیص حق و باطل، عقل است، مشروط به این که در دام هوا و هوس گرفتار نباشد.
در این رابطه افزون بر روایاتی که در جلسه قبل مطرح شد، دو روایت دیگر از امیر المؤمنین (علیه السّلام) نقل شده است که قابل تأمل و بحث است.
روایت اول این است که میفرماید:
مَن كَانَ مَقصَدُهُ الحَقَ أدرَكَهُ وَ لَو كَانَ كَثِيرَ اللَّبسِ.[2]
کسی که هدفش حق باشد، آن را پیدا میکند، هر چند که خیلی مشتبه باشد.
«کثیر اللبس» یعنی کثرت اشتباه. گاه ممکن است حق به گونهای پوشیده و مشتبه باشد که تشخیص آن کار دشواری باشد؛ ولی با این حال، اگر کسی در هر مسئلهای واقعاً به دنبال حق باشد، حتماً خداوند به او کمک میکند تا حق را پیدا کند، فرقی هم ندارد مسئله اعتقادی باشد، اخلاقی باشد یا مسئلهای اجتماعی، سیاسی یا خانوادگی، مهم این است که هدفش ادراک حق باشد.
شاهد این فرمایش ، این آیه شریفه است که میفرماید:
﴿وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا﴾.[3]
و راههاى خويش را به آنان كه در (راه) ما بكوشند مىنماييم.
یعنی کسانی که با همه توان در راه ما تلاش کنند، حتما به مقصد میرسند و حتما راه درست را پیدا میکنند.
نقطه مقابل این مطلب، در روایت دیگر از ان حضرت اینگونه بیان شده است:
مَن كَانَ غَرَضُهُ الباطِلَ لَم يُدرِكِ الحَقَّ وَ لَو كَانَ أشهَرَ مِنَ الشَّمسِ.[4]
آن كه هدفش باطل است ، حق را، اگر چه روشن تر از خورشيد باشد، نمىيابد.
پس کسی که گرفتار تعصب باطلگرایی شده باشد و هدفی جز دنبال کردن باطل نداشته باشد، هرگز حق را ادراک نمیکند، هر چند حق از خورشید هم روشنتر باشد.
شاهد قرآنی این مطلب نیز، این آیه شریفه است که میفرماید:
﴿وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ﴾.[5]
... و خداوند او را از روى آگاهى به حال وى در گمراهى واگذاشته.
گاهی وقتها انسان به چیزی علم دارد؛ ولی گمراه است، یعنی میداند که حق چیست، ولیکن حق را عمل نمیکند یا به تعبیری، عالمی است که علمش برای او سودی ندارد، چه اینکه فرمود:
رُبَّ عالِمٍ قَد قَتَلَهُ جَهلُهُ و عِلمُهُ مَعَهُ لا يَنفَعُهُ.[6]
بسى دانشمند كه نادانیاش او را كشته و دانشى كه به همراه داشته، وى را سودى نبخشيده است.