توضيح واژه ها
حارَبَ : جنگيد ، نبرد كرد ، پيكار نمود ، پرخاش كرد . [1]
مُشْرِكْ : كسى كه شرك مى ورزد ، كسى كه براى خدا ، شريك مى پندارد . [2]
شرح
واژه «شرك» ، ضدّ توحيد و به معناى اعتقاد به قدرت هاى موهوم است . شخص «موحّد» ، حقيقت پرست است و شخص «مشرك» ، موهوم پرست و مطيع قدرت هاى خيالى است .
انواع شرك
قدرت هاى موهوم ، سه دسته اند . به ديگر سخن ، در جهان بينى مشركان ، سه نوع بت ، وجود دارد :
1 . بت نفس اَمّاره ؛
2 . بت هاى بى جان ، مانند : لات و هُبَل ؛
3 . بت هاى جاندار ؛ كه همان صاحبان قدرت هاى طاغوتى هستند كه امام خمينى رحمه الله از آنها به «بت هاى نوين» ، تعبير مى كرد .
موحّد ، نه خودپرست است ، نه جمادپرست و نه قدرتمندپرست . او فقط خداوند متعال را منشأ قدرت مى داند و براى همين ، فقط از خدا اطاعت مى كند ؛ ولى مشرك ، هواپرست است و هواپرستى ، گاه او را به جمادپرستى ، و گاه به قدرتمندپرستى ، وادار مى نمايد .
هواپرستان
هواپرستان، پيروان هوس هاىِ نفس هستند و بيش از هر چيز ، به وسوسه هاى درونى خود ، دل خوش دارند و بر همان روش ، گام برمى دارند. آنان ، عبادت خدا را هم با محكِ نفس ، به انجام مى رسانند و در حضور خلق، عبادتى نيكوتر به نمايش مى گذارند و در خلوت، اشتياقى به پرستش خدا ندارند. قرآن ، اين دسته را به پيامبر صلى الله عليه و آله شناسانده و فرموده است:
« أَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـهَهُ هَوَاهُ . [3] آيا كسى را كه خداى خويش را خواهش خود برگُزيده ، ديدى ؟»
هواپرستان، اطاعتِ نفس را بر هر چيزى ترجيح مى دهند و در مكتب قرآنى ، به «بُت پرست» ، شناخته مى شوند. ريشه تمام شرك ها ، هواپرستى است :
جمله بت ها ، مار و اين بت ، اژدهاست
مادرِ بُت ها ، بتِ نفس شماست .
(مولوى)
جمادپرستان
دسته اى ديگر از مشركان، پيروان جمادات و حيوانات اند. آنان ، در برابر دستْ ساخته هاى خود ، فروتنى مى كنند و چيزهايى را كه از سنگ و چوب تراشيده اند، محترم مى شمارند و از آنها ، انتظار منفعت رساندن و يا دفعِ زيان دارند. اين گونه بت پرستى ، در دوران گذشته رواج داشت و امروزه نيز در برخى از مناطق جهان ، طرفدارانى دارد. در سرزمين هندوستان ، معابدى ويژه عبادتِ جمادپرستان وجود دارد كه در آنها ، در برابر انواعِ مجسّمه ها ، كُرنش مى كنند و به اميد برآورده شدن حاجات خود ، مراسم ويژه اى انجام مى دهند.
قدرتمندپرستان
سومين دسته از مشركان، پيروان قدرت و مقام اند. آنان ، بيش از هر چيز به قدرت و قدرتمند ، احترام مى گذارند . در اين ميان ، قدرت هاى طاغوتى ، از حقارتِ پيروان خود ، سود مى جويند و آنان را به نافرمانى خدا ، وادار مى كنند. امام صادق عليه السلام ، در روايتى ، پيروى از زورگويان را ، پرستش غيرِ خدا مى داند و مى فرمايد :
مَنْ أطاعَ جَبّارا فَقَد عَبَدَهُ . [4] هر كه از گردنكشى اطاعت كند ، او را بندگى كرده است .
يكى از برنامه هاى تمامِ پيامبران الهى، ايستادگى در برابر پرستشِ طاغوتيان بوده است و به ديگر سخن ، تمام پيامبران الهى ، از مردم ، اطاعت و نافرمانى را مى خواستند: اطاعت از خداوند و نافرمانى از زورگويان . اگر كسى اطاعت خدا و اطاعت طاغوت را فرا هم آورد، در حقيقت ، شرك ورزيده است . توحيد واقعى در مكتب اهل بيت عليهم السلام ، يعنى پيروى كامل از خداى يگانه ، همراه با نفى هر چه غيرِ اوست .
قرآن كريم ، در توصيفِ برنامه پيامبران مى فرمايد:
«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّـغُوتَ . [5] و هر آينه ، در هر امّتى ، پيامبرى برانگيختيم كه : «خداى را بپرستيد و از طاغوت (هر معبودى جز خدا) ، دورى جوييد»» .
ممنوعيت آموزش شرك !
اهل بيت عليهم السلام ، در راستاى اهداف پيامبران، توحيد و شرك را براى مردم ، تبيين فرموده اند و مرزهاى دقيق يكتاپرستى و شرك را مشخّص كردند. امّا جريانِ دشمنى با خاندانِ پيامبر صلى الله عليه و آله ، در حركتى برنامه ريزى شده، راه هاى شناخت شرك را مسدود كردند تا پس از مدّتى ، مسلمانان را به پيروى كامل از سردمداران طاغوت ، وادار كنند و مسلمانان نيز ناخواسته ، با پذيرشِ طاغوت ، به خداى يكتا ، شرك مى ورزند ، در حالى كه خود را مؤمن مى پندارند . مردم خوش باور ، خدا را سجده مى كنند و از فرمان دشمنِ خدا نيز اطاعت مى كنند. بدين سان ، توحيد حقيقى ، از جامعه رَخت برمى بندد . در روايتى ، امام صادق عليه السلام ، حيله بنى اميّه را چنين شناسانده است :
إنَّ بَنِي اُمَيَّةَ أطْلَقُوا لِلنّاسِ تَعلِيمَ الإيمانِ وَ لَم يُطلِقُوا تَعلِيمَ الشِّركِ ؛ لِكَى إذا حَمَلُوهُم عَلَيهِ لَم يَعرِفُوهُ . [6] بنى اميّه ، تعليم ايمان را براى مردم ، آزاد گذاشتند ؛ امّا تعليم شرك را آزاد نگذاشتند تا وقتى آنان را به شرك مى كشانند ، متوجّه نشوند .
نشناختن آراى گوناگون ، سبب فرو افتادن در انديشه هاى انحرافى مى شود و مؤمنى كه انديشه هاى منحرفِ ويرانگر را نمى شناسد ، چه بسا در آرزوى ايمانى بهتر ، در گردابِ شرك ، غرق شود. پيروى از اهل بيت عليهم السلام ، تنها راه استوار ماندن در مسيرِ يكتاپرستى است.
رابطه شرك و نبرد با اهل بيت عليهم السلام
در اين عبارت از زيارت ، كسانى كه با اهل بيت عليهم السلام مبارزه مى كنند ، مشرك دانسته شده اند . تبيين شرك در اين جا ، نيازمند بازخوانى برخى از احاديث است. از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود :
حَرْبُ عَليٍّ حَربُ اللّهِ وَ سِلْمُ عليٍّ سِلْمُ اللّهِ . [7] نبرد [ با ] على ، نبرد [ با ] خداست ؛ و آشتى [ با ] على ، آشتى [ با ] خداست .
و در حديثى ديگر ـ كه در مصادر شيعه و سنّى آمده است ـ ، پيامبر صلى الله عليه و آله به امير مؤمنان عليه السلام ، فاطمه عليهاالسلام و امام حسن و امام حسين عليهماالسلامفرموده است :
أَنَا حَربٌ لِمَن حَارَبتُم ، وَ سِلْمٌ لِمَن سالَمتُم . [8] من ، در ستيز هستم با آن كه با شما بستيزد ، و با كسى كه با شما در آشتى باشد ، در آشتى خواهم بود .
بر پايه مدلول اين روايات ، نبرد با اهل بيت عليهم السلام ، نبرد با خداوند و پيامبر صلى الله عليه و آله است. بنا بر اين ، حتّى كسانى كه «لا إله إلّا اللّه » را بر زبان جارى مى كنند ، هر گاه در برابر اهل بيت عليهم السلام صف آرايى كنند، به فرمان طاغوت ، گردن نهاده اند و براى خدا ، شريك قائل شده اند. بنا بر اين ، در اين عبارت ، مشركان ، همان قدرتمندپرستانى هستند كه در شمارِ گونه هاى شرك ، ويژگى هاى آنان بيان شد .
به سخن ديگر ، كسانى كه با اهل بيت عليهم السلام مى جنگند ، در واقع ، در مقابل خداوند متعال ، از طاغوتْ اطاعت مى كنند . بنا بر اين ، آنها حقيقتا مشرك اند ، هر چند به ظاهر ، موحّد باشند .
[1] «الحرب : نقيض السلم» (لسان العرب ، ج 1 ، ص 302) . «أنا حرب لمن حاربنى أى عدوّ» (همان ، ص 303) .
[2] «أصلان : أحدهما يدلّ على مقارنة و خلاف انفراد» (معجم مقاييس اللّغة ، ج 3 ، ص 265) .
[3] سوره فرقان ، آيه 43 .
[4] مجمع البيان ، ج 8 ، ص 391 .
[5] سوره نحل ، آيه 36 .
[6] الكافى ، ج 2 ، ص 415 ، ح 1 .
[7] الخصال ، ص 496 ، ح 5 .
[8] سنن الترمذى ، ج 5 ، ص 699 ، ح 3870 ؛ سنن ابن ماجة ، ج 1 ، ص 52 ، ح 145 ؛ المعجم الأوسط ، ج 3 ، ص 179 ، ح 2854 ؛ كشف الغمّة ، ج 2 ، ص 154 .