حدیث روز :
((
عن مولانا الصّادق علیه السّلام : ما أنعم الله عزّ و جلّ علی عبدٍ اجلّ من أن لا یکونَ في قلبه مع الله تعالی غیرُه ))
[1] خداوند عزّ و جلّ به هیچ بنده ای نعمتی بزرگتر از این ارزانی نداشته که در دلش همراه خداوند متعال، چیز دیگری نباشد.
چند نکته در تبیین این روایت نورانی مطرح کردیم :
1.نعمت هایی که خداوند قابل احصا نیست. ((
و إن تعدّوا نعمة الله لا تُحصوها ))
[2] 2.نعمت ها دو نوع است : ظاهری و باطنی
3.برخی از نعمت ها مهم تر و ارزشمندتر از برخی دیگر است. در میان نعمت های ظاهری، صحّت و تندرستی از همه نعمت ها بالاتر و والاتر است. از امیرمؤمنان علیه السّلام نقل شده که می فرمایند : ((
الصّحة أفضل النّعم ))
[3] اگر سلامتی نباشد انسان از سایر نعمت های ظاهری نمی تواند استفاده کند.
امّا در میان نعمت های باطنی، روایات مختلفی وجود دارد. در برخی روایات، "عقل" را بهترین نعمت معرّفی کرده اند مانند این روایت که از امیرالمؤمنین علیه السّلام نقل شده است : ((
أفضل النّعم العقل )) . در روایت دیگری داریم می فرماید : ((
مَن کانَ عاقلاً خُتِمَ لَهُ بالجنّةِ إن شاءالله ))
[4] آن کس که خردمند باشد پایانش به بهشت ختم می گردد اگر خدا بخواهد.
یا در بعضی روایات آمده است که بهترین نعمت ها حفظ قرآن است، یعنی اگر کسی توفیق یافت که حافظ قرآن باشد، خداوند بهترین نعمت ها را به او اعطا کرده است.
امّا این روایت که در ابتدای جلسه از امام صادق علیه السّلام نقل کردم، ظاهراً بالاترین نعمت(به طور مطلق نه نسبی) را بیان می کند. می فرماید : خداوند عزّ و جلّ به هیچ بنده ای نعمتی بزرگتر از این ارزانی نداشته که در دلش همراه خداوند متعال، چیز دیگری نباشد. یعنی نعمتی بالاتر از این نیست که در دل انسان فقط خدا باشد.
در ذیل دعای عرفه که سیّد بن طاووس نقل می کند، امام حسین علیه السّلام عرضه می دارد : ((
أنت الّذي أزلتَ الأغیار عن قلوب أحبّائک حتّی لم یُحبّوا سِواکَ ... ماذا وَجَدَ مَن فَقَدَک؟ ماالّذي فَقَدَ مَن وَجَدَکَ ))
[5] تویی که اغیار را از دل دوستانت بیرون کردی تا جز تو را دوست نداشته باشند. آن که تو را ندارد چه دارد؟ و آن که تورا دارد چه ندارد؟
تا انسان برسد به آن معدن عظمت ((
الهی هب لي کمال الإنقطاع الیه و أنِر أبصارَ قُلوبِنا بضیاءِ نظَرِها إلیک حتّی تخرق أبصار القلوب حُجب النّور فَتَصِل إلی مَعدِن العظمة ))
[6] الهی این نعمت ها را ارزانیم درا که از جز تو ببُرم و به تمامی رو به تو آورم و دیدگان دلهای ما را به نور نگاهشان به سوی خودت روشن فرما تا دیده دل ها پرده های نور را از هم درند و به معدن عظمت و بزرگی رسند.
موضوع : وقت نماز جمعه (اگر قسمتی از نماز جمعه خارج از وقت باشد)
مسأله3 – (( لو دخلوا فی الجمعة فخَرجَ وقتها فإن أدرکوا منها رکعةً فی الوقت صحّت وإلّا بَطَلَت علی الأشبه و الأحوط الإتمام جمعة ثمّ الإتیان بالظّهر ولو تعمّدوا إلی بقاء الوقت بمقدار رکعة فإن قلنا بوجوبها تعیینیّاً أثموا و صحّت صلاتُهم و إن قلنا بالتّخییر کما هو الأقوی فالأحوط اختیار الظّهر بل لا یترک الإحتیاط بإتیان الظّهر فی الفرض الأوّل أیضاً مع القول بالتّخییر))
[7] اگر داخل نماز جمعه شوند و وقت نماز خارج شود، چنانچه یک رکعت آن را در وقت خوانده باشد، نماز جمعه صحیح است وگرنه بنابر اشبه باطل است و احتیاط آن است که به عنوان نماز جمعه تمام کنند و سپس نماز ظهر را بخوانند و اگر عمداً تا بقای وقت به مقدار یک رکعت خواندن، تأخیر بیاندازد چنانچه بگوییم نماز جمعه وجوب تعیینی دارند، گناه کرده اند ولی نمازشان صحیح است و اگر بگوییم وجوب تخییری دارد(کما اینکه اقوی همین است) احتیاط آن است که نماز ظهر را بخوانند، بلکه در فرض اوّل(تأخیر غیر عمدی) هم بنابر قول به وجوب تخییری آن، احتیاط ترک نشود که نماز ظهر بخوانند.
مسأله این است : اگر عدّه ای وارد نماز جمعه شدند امّا وقت نماز جمعه به پایان رسید، در اینجا باید چه کنیم ؟
در این مسأله چند فرع وجود دارد :
فرع اوّل : سهواً نماز جمعه را به تأخیر انداختند.
این فرع، خودش چند صورت دارد :
صورت اوّل : یک رکعت از نماز جمعه را در وقت درک کردند و نماز جمعه، واجب تعیینی است ولی تعهدی در تاخیر نبوده . نماز جمعه صحیح است و گناه هم نکرده اند.
صورت دوم : یک رکعت از نماز جمعه را در وقت درک کردند و نماز جمعه، واجب تخییری است. نماز جمعه صحیح است و گناه هم نکرده اند ولی احتیاط مستحب اتمام نماز جمعه و خواندن نماز ظهر است. البته این احتیاط را امام در پایان مسأله بیان می کنند.
صورت سوم : اگر یک رکعت کامل از نماز جمعه را در وقت درک نکرده اند .
امام می فرمایند : گناه نکرده اند امّا اشبه بطلان نماز جمعه است، امّا احتیاط مستحب این است که نماز جمعه را تمام کنند بعد نماز ظهر را بخوانند.( فرقی نمی کند وجوب نماز جمعه را تعیینی بدانیم یا تخییری )
فرع دوم : عمداً نماز جمعه را تأخیر انداختند ولی یک رکعت آن را در وقت خواندند .
این فرع هم دو صورت دارد :
صورت اول : نماز جمعه وجوب تعیینی داشته باشد.
امام می فرماید : گناه کرده اند امّا نمازشان صحیح است.
صورت دوم : نماز جمعه وجوب تخییری داشته باشد.
امام می فرمایند : گناه نکرده اند ولی احتیاط آن است که ظهر را انتخاب کنند .
مرحوم صاحب جواهر در شرح این عبارت محقّق (( و لو خرج الوقت و هو فیها أتمّها جمعةً ))
[8] می فرماید : (( کما صرّح به جماعةً بل نسبة فی البیان إلی الکثیر و المحکی عن الذّخیرة إلی الشّیخ و جماعةٍ بل فی المحکي عن نهایة الأحکام و الألفیّة و موضع من التّذکرة من عدم الفرق في ذلک بین الرّکعة و غیرُها فیکفي حینئذٍ في إتمامها جمعة إلتبس فیها فی الوقت و لو بتکبیرة و لعلّه کما فی کشف اللّثام لأنّها إستجمعت الشّرائط وانقعدت جمعة بلا خلافٍ فوجَبَ إتمامها للنّهی عن إبطال العمل و صحّت جمعةً کما إذا انفضت الجماعة فی الأثناء ))
[9] محقّق اوّل در شرایع فرمود : اگر وقت نماز جمعه تمام شود درحالیکه نمازگزاران در نماز هستند باید نماز جمعه را به پایان برسانند.
مرحوم صاحب جواهر در شرح این کلام می فرماید :
جماعتی به همین فرمایش محقّق تصریح کرده اند، بلکه مرحوم شهید اوّل در کتاب البیان به بسیاری از فقهاء نسبت داده است و همچنین از کتاب الذّخیرة حکایت شده که مرحوم شیخ طوسی و جماعتی همین نظر را دارند، بلکه مرحوم علّامه در کتاب نهایة الأحکام، ادّعای اجماع بین امامیه را کرده است، بلکه گفته شده است که از ظاهر کتاب کشف الحق، ادّعای اجماع ایشان بدست می آید.
بعد مرحوم صاحب جواهر می فرماید : ظاهراً این بزرگواران فرقی بین اینکه یک رکعت خوانده باشند یا نه، نگذاشته اند، همچنانکه صریح کتاب قواعد و محکی از نهایة الأحکام و الفیة و تذکرة این است که فرقی بین این موارد وجود ندارد [ ولو فقط یک تکبیر هم گفته باشند باید نماز جمعه را تمام کنند. ]
در حقیقت، همینکه در وقت متلبّس به نماز جمعه باشند کفایت می کند در اینکه نماز جمعه را تمام کند.
شاید دلیل این بزرگواران این باشد :
1.تمام شرایط در نماز جمعه وجود دارد و نماز جمعه بلا خلاف منعقد شده است [ چراکه خطبه ها در وقت بوده قسمتی از نماز جمعه هم در وقت بوده ] بنابر این باید این نماز را به پایان برسانند زیرا نهی شده از ابطال عمل (( لاتُبطلوا أعمالکم )) مانند جایی که در أثناء نماز، جماعت متفرّق بشوند ؛ در اینجا نباید نماز را باطل کرد بلکه باید تمام کرد.
بعد مرحوم صاحب جواهر به این نظر اشکال می کند می فرماید : (( وفیه أنّ التّکلیف بفعل موقّت یستدعي زماناً یسعه لامتناع التّکلیف بالمحال و لا یشرع فعله في خارجه إلّا أن یُثبت من الشّارع شرعیة فعله خارج الوقت و من ثمّ ذهب جماعة إلی الإشتراط ذلک بإدراک الرّکعة بل في جامع المقاصد نسبة إلی المعظم کما عن الجعفریّة و إرشادها نسبه إلی المشهور و فی الذّکری و غیرها إنّه المناسب لأصول مذهبنا ))
[10] ایشان به این نظر اشکال می کند می فرماید :
تکلیف به واجب موقّت(نماز جمعه) نیاز به زمانی دارد که لااقل به اندازه خود ان فعل، وقت باشد، زیرا اگر به اندازه انجام آن وقت نباشد تکلیف به محال پیش می آید و این از مولای حکیم قبیح است و فرض این است که خارج از وقت هم نمی توان انجام داد زیرا مشروع نیست الّا اینکه از ناحیه شارع، اذنی برسد مبنی بر اینکه می توان این واجب یا قسمتی از آن را خارج از وقت انجام داد. و از آنجا که شارع اجازه داده یک رکعت از نماز جمعه خارج از وقت باشد، عدّه ای از علماء شرط کرده اند که اگر یک رکعت از نماز جمعه در وقت باشد نماز جمعه صحیح است، بلکه در کتاب جامع المقاصد و جعفریه و ارشاد، این قول را به معظم اصحاب نسبت داده اند.
و در کتاب ذکری و غیر ذکری گفته شده که این نظریه( اگر یک رکعت را در وقت درک کرد نماز جمعه صحیح است) با اصول مذهب امامیه مناسب تر است.
[ این همان نظری است که حضرت امام رضوان الله علیه مطرح کردند ]
بعد مرحوم صاحب جواهر شروع می کند دلیل آوردن، در حقیقت دلیل آن فروعی که حضرت امام ذکر کردند، در اینجا مطرح می شود.
در کلام حضرت امام مجموعاً
پنج صورت وجود داشت. حالا دلیل صورت اوّل :
دلیل صورت اوّل : (اگر سهواً نماز جمعه به تأخیر بیافتد و یک رکعت در وقت باشد) مرحوم صاحب جواهر می فرماید نماز جمعه صحیح است بخاطر دو روایت :
1.عموم روایت (( من أدرک من الوقت رکعةً فقد أدرک الوقت کلّه )) این روایت اختصاص به باب نماز جمعه دارد.
2.خصوص روایت (( من أدرک من الوقت رکعةً فقد أدرک الجمعة )) این روایت اختصاص به باب نماز جمعه دارد.
روایت دوم در وسایل آمده است که سنداً صحیح است :
(( عن أبی عبدالله علیه السّلام : قال :
إذا أدرک الرّجل رکعةً فقد أدرک الجمعة و إن فاتَته فلیُصلّ أربعاً ))
[11] امام هم همین نظر را دارند لکن در پایان مسأله فرمودند اگر نماز جمعه واجب تخییری باشد، احتیاطاً نماز ظهر را هم بخواند. تا اینجا دلیل این فرع ذکر شد امّا اشکالاتی وجود دارد که إن شاءالله در جلسه آینده به آن می پردازیم.