بسم الله الرحمن الرحیم
وَ اجعَلني... مِن صالِحِی العِبادِ.[1]
صحبت در علائم افراد صالح و کسانی بود که از سلامتی کامل قلب برخوردارند. اشاره شد که صاحبان قلب سلیم، خصوصا کسانی که در مراتب والای آن قرار دارند، هم چشم قلبی دارند و هم گوش قلبی.
قلب سلیم افزون بر دیده و شنوایی باطنی، توانایی استشمام بوی باطنی را هم دارد. امیر المؤمنین(علیهالسلام) که یکی از القابش «صالح المؤمنین» است،[2] دارای چنین قلبی بود. آن حضرت در اواخر خطبه «قاصعه» میفرماید:
أرى نورَ الوَحيِ وَ الرِّسالَةِ، و أشُمُّ ريحَ النُّبُوَّةِ. و لَقَد سَمِعتُ رَنَّةَ الشَّيطانِ حينَ نَزَلَ الوَحيُ عَلَيهِ(صلّیاللهعلیهوآله)، فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّهِ، ما هذِهِ الرَّنَّةُ؟ فَقالَ: هذَا الشَّيطانُ قَد أيِسَ مِن عِبادَتِهِ. إنَّكَ تَسمَعُ ما أسمَعُ، و تَرى ما أرى، إلّا أ نَّكَ لَستَ بِنَبِيٍّ، و لكِنَّكَ لَوَزيرٌ، و إنَّكَ لَعَلَى خَيرٍ.[3]
نور وحى و رسالت را مىديدم و بوى نبوّت را استشمام مىكردم. هنگامى كه وحى بر ايشان نازل شد، ناله شيطان را شنيدم. گفتم: اى پيامبر خدا! اين ناله چيست؟ فرمود: «اين، ابليس است كه از اين كه عبادتش كنند، نااميد گشته است. تو آنچه را من مىشنوم، مىشنوى و آنچه را من مىبينم، مىبينى، جز آن كه تو پيامبر نيستى؛ ولى وزيرى و به يقين، بر [مسير] خيرى».
پيامبر خدا اين جايگاه بلندِ امام علی(علیهالسلام) را با عبارات مختلف، طرح نموده است، از جمله با عبارت مشهور:
أنتَ مِنّي بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسى إلّا أنَّهُ لا نَبِيَّ بَعدي.[4]
تو براى من، به منزله هارون براى موسى هستى، جز آن كه پيامبرى پس از من نيست.
بحث فقهیموضوع: تروک احرام ـ تقبیل النساء (4)
یادآورییکی از فروع مربوط به زنان به عنوان دومین مورد از موارد تروک احرام، حکم بوسیدن آنان بود که آیا هر نوع بوسیدنی حرام است یا بوسیدنی که از روی شهوت باشد؟
اشاره شد که میان روایاتی که در این باب وارد شده به ظاهر تعارض وجود دارد. آیت الله سید محمد محقق داماد در این باره فرمود: پیش از آنکه ببینیم میان آنها تعارضی وجود دارد یا نه و اگر هست راه علاج آن چیست، باید در هر یک از این روایات به درستی تأمل کنیم.
ادامه فرمایش آیت الله سید محمد محقق داماددر جلسه قبل، نظر ایشان را در بارۀ صحیحه «مسمع بن ابی سیار» خواندیم که در آن آمده بود:
فَمَنْ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ عَلَى غَيْرِ شَهْوَةٍ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ وَ مَنْ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ عَلَى شَهْوَةٍ فَأَمْنَى فَعَلَيْهِ جَزُورٌ وَ يَسْتَغْفِرُ رَبَّهُ الْحَدِيثَ.[5]
هركس در حالی که محرم است همسرش را بدون شهوت ببوسد باید یک گوسفند قربانى كند و هر محرمى همسرش را با شهوت ببوسد و منی از او خارج شود، بر اوست كه یک شتر قربانى كند و از پروردگارش طلب آمرزش نمايد... .
از نظر ایشان دلالت این روایت بر تفصیل میان بوسه شهوانی و غیر شهوانی به لحاظ حکم وضعی (کفاره) روشن است، اما در مورد حکم تکلیفی، فقط بر حرمت بوسه شهوانی دلالت دارد، زیرا نسبت به آن امر به استغفار شده است؛ ولی دلالتش بر حرمت بوسه غیر شهوانی قابل دفاع نیست، زیرا هر نوع وضع کفارهای، ظهور در حرمت ندارد، بلکه فقط مواردی که با عنوان «کفارة» بیان شده باشد، حرمت را ثابت میکند.
اینک ادامه فرمایش ایشان را در فقه الحدیث بقیه روایات میخوانیم.
روایت دوم: صحیحه «حلبی»مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يَضَعُ يَدَهُ مِنْ غَيْرِ شَهْوَةٍ عَلَى امْرَأَتِهِ إِلَى أَنْ قَالَ قُلْتُ: الْمُحْرِمُ يَضَعُ يَدَهُ بِشَهْوَةٍ؟ قَالَ: يُهَرِيقُ دَمَ شَاةٍ. قُلْتُ: فَإِنْ قَبَّلَ؟ قَالَ: هَذَا أَشَدُّ يَنْحَرُ بَدَنَةً.[6]
«حلبی» میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) پرسيدم: مُحرم مىتواند دستش را بدون شهوت به همسرش بزند؟... گفتم: میتواند با شهوت به او دست بزند؟ فرمود: بايد يک گوسفند قربانى كند. گفتم: اگر او را ببوسد چه؟ فرمود: اين سختتر است، بايد یک شتر قربانى كند.
آیت الله محقق داماد با سه قرینه، «تقبیل» را که در این روایت به صورت مطلق آمده، مقید به شهوت مینماید:
قرینه اول، صدر روایت است که در وسائل تقطیع شده است، متن کامل روایت بر اساس الکافی چاپ دار الحدیث چنین است:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ حَمَّادٍ، عَنِ الْحَلَبِيِّ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: سَأَلْتُهُ[7] عَنِ الْمُحْرِمِ يَضَعُ يَدَهُ مِنْ غَيْرِ شَهْوَةٍ عَلَى امْرَأَتِهِ؟ قَالَ: «نَعَمْ، يُصْلِحُ عَلَيْهَا خِمَارَهَا،[8] وَ يُصْلِحُ عَلَيْهَا ثَوْبَهَا وَ مَحْمِلَهَا». قُلْتُ: أَ فَيَمَسُّهَا[9] وَ هِيَ مُحْرِمَةٌ؟ قَالَ: «نَعَمْ». قُلْتُ: الْمُحْرِمُ يَضَعُ يَدَهُ بِشَهْوَةٍ؟ قَالَ: «يُهَرِيقُ دَمَ شَاةٍ». قُلْتُ: فَإِنْ قَبَّلَ؟ قَالَ: «هذَا أَشَدُّ، يَنْحَرُ بَدَنَةً»[10] .[11]
«حلبى» میگويد: از امام صادق(علیهالسلام) پرسيدم: مُحرم مىتواند دستش را بدون شهوت به همسرش بزند؟ فرمود: آرى، مىتواند روسرى، لباس و محمل او را درست كند. گفتم: آيا مىتواند به همسر مُحرمش دست بزند؟ فرمود: آرى. گفتم: اگر با شهوت به او دست بزند چطور؟ فرمود: بايد یک گوسفند قربانى كند. گفتم: اگر او را ببوسد چه؟ فرمود: اين سختتر است، بايد یک شتر قربانى كند.
تفاوت بیان شده میان لمس شهوانی و غیر شهوانی در صدر روایت، مبنی بر اینکه فقط لمس شهوانی کفاره دارد، قرینهای است بر اینکه تعبیر «قَبّل» در آخر روایت نیز، از این جهت متفاوت است و با توجه به اثبات کفاره برای آن، معلوم میشود که مقصود از آن، بوسیدن شهوانی است.
قرینه دوم، جمله «هذَا أَشَدُّ» است، زیرا حکم بوسه، در صورتی از لمسِ با شهوت شدیدتر است که از روی شهوت باشد نه اینکه حتی حکم بوسه غیر شهوانی نیز از لمس شهوانی شدیدتر باشد.
قرینه سوم نیز صحیحه «مسمع بن ابی سیار» است که در آن، کفاره بوسه غیر شهوانی، گوسفند و کفاره بوسه شهوانی، شتر دانسته شده بود. پس وقتی در این روایت، کفاره تقبیل را شتر قرار داده است، معلوم میشود که مراد، تقبیل شهوانی است نه غیر شهوانی و گرنه باید کفاره آن، گوسفند قرار داده میشد.
متن فرمایش ایشان چنین است:
لا خفاء في انها و ان كانت مطلقة من حيث الشهوة و عدمها إذ لم يقيد التقبيل بشيء منهما و لكن بقرينة ما تقدم من نفى شيء عن وضع اليد بغير شهوة و بإثبات دم شاة مع الشهوة و بقرينة قوله هذا أشد يفهم منه الاختصاص بما يكون بشهوة لا مطلقا إذ ليس التقبيل الخالي عن الشهوة أشد من وضع اليد بشهوة و كذا بقرينة رواية أبي سيار المتقدمة حيث فصلت بين التقبيل بغير شهوة و معها بالشاة في الأول و الجزور في الثاني فجعل البدنة هنا لكونه مع الشهوة.[12]
پوشیده نیست که هر چند این روایت از این نظر که تقبیل از روی شهوت بوده یا نبوده، مطلق است، زیرا به هیچ یک از آنها مقید نشده است؛ ولی به قرینه ما قبلش که برای دست زدن اگر بدون شهوت باشد چیزی لازم ندانست، اما با شهوت گوسفند را لازم دانست، همچنین به قرینه اینکه فرمود: «این سختتر است»، فهمیده میشود که مقصود، صورتی است که از روی شهوت باشد نه مطلقا، زیرا بوسیدن خالی از شهوت، شدیدتر از دست زدن با شهوت نیست. همچنین به قرینه روایتی که از «ابو سیار» گذشت که میان بوسیدن بدون شهوت و با شهوت تفصیل داد و برای اولی گوسفند و برای دومی شتر لازم دانست. بنابراین، قرار دادن شتر در اینجا به خاطر این است که بوسه از روی شهوت بوده است.
ایشان در پایان نیز درباره استفاده حرمت تکلیفی بوسیدن از روی شهوت، مینویسد:
و اما استظهار الحرمة منها فلقوله هذا أشد لعدم صلوح مثل هذا التعبير في الأمر الجائز شرعا.[13]
استفاده حرمت از این روایت نیز به خاطر جمله «هذ أشد» است، زیرا چنین تعبیری شرعا صلاحیت ندارد که در امر جایز به کار رود.
روایت سوم: صحیحه «معاویة بن عمار»متن روایت چنین بود:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُ (عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ) عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ وَ قَدْ طَافَ طَوَافَ النِّسَاءِ وَ لَمْ تَطُفْ هِيَ. قَالَ: عَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ مِنْ عِنْدِهِ.[14]
«معاویة بن عمار» ضمن حدیثی از امام صادق(علیهالسلام) میگوید:
از ایشان در باره مردى پرسیدم كه همسرش را مىبوسد در حالىكه خود طواف نساء را انجام داده، ولى همسرش هنوز طواف ننموده است؟ فرمود: بر او یک قربانى است كه از جانب خود قربانى كند.
ظاهر روایت این است که شوهر، وقتی همسرش را بوسیده مُحرم نبوده است، پس چرا فرموده باید به خاطر این کار، کفاره بدهد؟
آیت الله محقق داماد، میفرماید: این کفاره در واقع، کفاره زن است، زیرا بر زن هم حرام است که اجازه دهد شوهرش او را ببوسد؛ ولی فرض این است که شوهرش او را مجبور کرده است و چون زن از روی اکراه قبول کرده است، کفارهاش بر عهده شوهر آمده است.[15]
نکته دیگری که ایشان در فقه الحدیث این روایت بیان نموده این است که هر چند تعبیر «عَلَيْهِ دَمٌ» مطلق است و مشخص نیست که مقصود، شتر است یا گوسفند، ولی چون در باب کفارات، وقتی نوع قربانی مشخص نمیشود، قربانی کردن گوسفند به ذهن متبادر میشود، میتوان گفت: در اینجا نیز مقصود، گوسفند است. از این رو، با کمک صحیحه «ابو سیار» که کفاره بوسیدن غیر شهوانی را گوسفند دانست، معلوم میشود، در این روایت نیز بوسه غیر شهوانی بوده است.[16]
ایشان در باره دلالت این روایت بر حکم تکلیفی، یعنی حرمت نیز مینویسد:
لو استفيد من وضع الكفارة، الحكم التكليفي، أمكن القول بحرمة التقبيل بغير شهوة ايضا، اما لاختصاص الرواية به بقرينة الدم الظاهر في الشاة و اما للإطلاق الشامل له لعدم التقييد بالشهوة، مع فقد القرينة؛ و لكن الكلام بعدُ في استفادة الحكم التكليفي من مجرد الوضع هو ما تقدم.[17]
اگر از وضع کفاره، حکم تکلیفی استفاده شود، میتوان گفت: تقبیل غیر شهوانی نیز حرام است، یا به این دلیل که این روایت، به قرینه ظهور کلمه «دم» در گوسفند، به تقبیل غیر شهوانی اختصاص دارد یا در صورت نپذیرفتن این قرینه، به این دلیل که روایت، اطلاق دارد و چون مقید به شهوانی بودن نشده، شامل غیر شهوانی نیز میگردد؛ ولی هنوز بحث در استفاده حکم تکلیفی از مجرد وضع کفاره، همان است که گذشت.
بنابراین، از نظر ایشان، روایت فوق هرچند اختصاص به بوسه غیر شهوانی دارد یا حداقل اطلاقش شامل آن میشود، ولی دلالتی بر حرمت آن ندارد، زیرا ـ همان طور که قبلا اشاره نمود ـ تعابیری مانند «علیه دم» برای اثبات کفاره، ظهور در حرام بود فعل موجب کفاره ندارد.
قبلا گفتیم که روایت هفتم این باب، یعنی صحیحه «زرارة»، با این صحیحه یکی است، به همین جهت ایشان به آن اشاره ننموده است.
روایت چهارم: صحیحه «علی بن ابی حمزة»متن روایت چنین بود:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُمْ (عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا) عَنْ سَهْلٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ؟ قَالَ: عَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ إِنْ لَمْ يُنْزِلْ وَ لَيْسَ لَهُ أَنْ يَأْكُلَ مِنْهَا.[18]
«علی بن أبی حمزه بطائنی» میگوید:
از امام کاظم(علیهالسلام) در باره شخصی پرسیدم كه در حال احرام، همسرش را مىبوسد؟ فرمود: باید یک شتر قربانى كند، اگرچه انزال نشود و برای او جايز نيست که از گوشت آن قربانى بخورد.
ایشان ذیل این روایت مینویسد:
لا ظهور لها في التقبيل مع الشهوة إلا بشهادة وضع البدنة لان الخالي عنها يوجب الشاة لا البدنة كما في رواية فصلت بينهما و قد تقدمت و لا دلالة لها على الحرمة الا من ناحية وضع الكفارة و فيه ما تقدم غير مرة.[19]
این روایت ظهوری در تقبیل شهوانی ندارد مگر به قرینه اینکه کفاره آن، شتر دانسته شده است، زیر کفاره تقبیل بدون شهوت، گوسفند است نه شتر، همان طور که در روایت [ابن سیار] تفصیل میان آن دو گذشت. دلالتی بر حرمت نیز ندارد مگر از ناحیه وضع کفاره، در حالی که چندین بار اشکال آن بیان شد.
بنابراین، از نظر ایشان «تقبیل» در این روایت نیز بر تقبیل شهوانی حمل میگردد، زیرا نوع کفارهای که برای آن وضع شده، شتر است که با در نظر گرفتن صحیحه «ابو سیار» چنین کفارهای برای تقبیل شهوانی است. ولی به لحاظ حکم تکلیفی، استفاده حرمت متوقف بر پذیرش ملازمه میان ثبوت کفاره و حرمت است که در این گونه موارد چنین ملازمهای اثبات نمیگردد.
روایت پنجم: صحیحه «علاء بن فضیل»متن روایت چنین بود:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الصُّهْبَانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ فُضَيْلٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ وَ امْرَأَةٍ تَمَتَّعَا جَمِيعاً فَقَصَّرَتِ امْرَأَتُهُ وَ لَمْ يُقَصِّرْ فَقَبَّلَهَا قَالَ يُهَرِيقُ دَماً وَ إِنْ كَانَا لَمْ يُقَصِّرَا جَمِيعاً فَعَلَى كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَنْ يُهَرِيقَ دَماً.[20]
«علاء بن فضیل» میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) در باره مردی پرسیدم که با همسرش تمتع به جا آوردهاند، و زمانی که همسرش تقصیر کرده است، ولی خودش هنوز تقصیر نکرده، او را بوسیده است؟ فرمود: قربانی کند و اگر هیچ یک تقصیر نکرده باشند، بر هر یک از آنهاست که جداگانه قربانی کنند.
در باره این روایت نیز میفرماید:
دلالتها على الحرمة انما هي من استظهارها من مجرد الوضع و فيه ما تقدم و اما إيجاب الدم بلا تعيينه فقد تقدم الكلام في مشابه ذلك فلا يفيد.[21]
دلالتش بر حرمت فقط از جهت ظهور مجرد وضع کفاره بر حرمت است، در حالی که اشکالش گذشت. کلام در مورد وجوب قربانی بدون تعیین نوع آن نیز در روایت مشابهش، گذشت [که ظهور در قربانی گوسفند دارد]. پس فایدهای در ذکر آن نیست.
ایشان پس از بررسی این پنج روایت، این طور نتیجه میگیرد:
فتحصل من المجموع انه لا دلالة لشيء منها على الحرمة إلا رواية أبي سيار و لا صلوح للروايات الأخر أزيد من التأييد لمكان الكفارة.[22]
در مجموع این نتیجه حاصل میشود که هیچ یک از این روایات بر حرمت دلالتی ندارد مگر روایت «ابو سیار». روایات دیگر، صلاحیت دارند به جهت وضع کفاره [که شاید مستلزم حرمت باشد] فقط در حدّ تأیید بیان شوند.
البته ایشان ـ همان طور که اشاره شد ـ در صحیحه «حلبی» نیز ظهور «هذا أشد» را بر حرمت پذیرفت؛ ولی به هر حال، در اینجا فقط دلالت صحیحه «ابو سیار» را تمام دانسته است، زیرا در آن در باره تقبیل شهوانی امر به استغفار شده بود و استغفار نیز فقط برای گناه است.
بنابراین، از نظر ایشان تقبیل شهوانی، هم حرام است و هم کفاره دارد؛ ولی تقبیل غیر شهوانی حرام نیست، اما در عین حال، کفاره دارد.
روایت ششم: خبر «حسین بن حماد»آیت الله محقق پس از ذکر پنج روایت قبلی و نتیجهای که از آنها گرفت، میفرماید:
ثم إن في الباب رواية أخرى تفيد الضابطة الكلية لحرمة القبلة و هي ما يكون عن شهوة و هي هذه.[23]
در این باب، روایتی دیگری نیز وجود دارد که برای حرمت بوسه این ضابطه کلی را به دست میدهد که هر بوسهای که از روی شهوت باشد، حرام است و آن روایت این است.
سپس روایت پنجم باب، یعنی خبر «حسین بن حماد» را ذکر میکند که متن آن چنین بود:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ حَمَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يُقَبِّلُ أُمَّهُ قَالَ لَا بَأْسَ هَذِهِ قُبْلَةُ رَحْمَةٍ إِنَّمَا تُكْرَهُ قُبْلَةُ الشَّهْوَةِ.[24]
«حسین بن حماد» میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) پرسیدم مُحرم میتواند مادرش را ببوسد؟ فرمود: ایرادی ندارد، این، بوسه مهربانی است، تنها بوسه شهوتآمیز کراهت دارد.
عجیب است که ایشان در بررسی این روایت، اصلا اشارهای به ضعف سند آن نمیکند؛ بلکه میفرماید:
مفاد هذه الكبرى الكلية عدم جواز القبلة عن شهوة سواء كانت واقعة على امرأته كما هو الغالب أو الأجنبية أو على الام كما يمكن اتفاق ذلك ممن لا حياء له و ليس الغرض خروج قبلة الام مطلقا و لا دخول قبلة الامرأة كذلك لورود كل منهما مورد الغالب، إذ الغالب لا يكون تقبيل الأم الا رحمة و تقبيل الزوجة إلا شهوة و ليس المراد خصوص ما يكون مسببا عن تحريك الشهوة فقط بل يشمل ما لو كانت القبلة هناك قبلة شهوة و ان لم تكن من الابتداء بداعي الشهوة بل تحركت بنفس التقبيل.[25]
مفاد این کبرای کلی [یعنی «إِنَّمَا تُكْرَهُ قُبْلَةُ الشَّهْوَةِ»] جایز نبودن بوسه از روی شهوت است، فرقی ندارد این بوسه شهوانی بر همسرش واقع شود ـ کما اینکه غالبا چنین است ـ یا بر اجنبیه یا بر مادرش، کما اینکه ممکن است چنین عملی از شخص بی حیاء سر بزند. پس غرض این نیست که بوسه بر مادر مطلقا از این قاعده خارج است [تا حتی آنجا که از روی شهوت نیز او را ببوسد، حرام نباشد] چه اینکه بوسه بر همسر نیز مطلقا داخل در این قاعده نیست [تا حتی آنجا که بدون شهوت نیز او را ببوسد، حرام باشد] زیرا هر یک از آنها مورد غالبی است، غالباً بوسیدن مادر فقط از روی مهربانی است و بوسیدن همسر از روی شهوت. همچنین مقصود، خصوص بوسیدنی نیست که زمینه تحریک شهوت باشد، بلکه شامل بوسهای که به صورت شهوانی انجام شود، نیز میشود، هر چند از اول به انگیزه شهوت نبوده، بلکه شهوتش با خود بوسیدن تحریک شود.
در واقع ایشان، پاسخ صاحب جواهر را داده است، زیرا قبلا خواندیم که صاحب جواهر که قائل به حرمت مطلق تقبیل بود، این روایت را حمل نمود بر بوسیدن زنانی مثل همسر که احتمال شهوانی بودن بوسیدن آنها وجود داشته باشد نه بوسیدن محارم مثل مادر که احتمال بوسیدن آنها از روی شهوت وجود ندارد.[26]
آیت الله محقق در پایان و در جمعبندی میان صحیحه «ابو سیار» و این روایت میفرماید:
و كيف كان، ان تفصيل رواية أبي سيار متجه و التعبير في هذه الرواية بان قبلة الام خالية عن البأس لأنها رحمة لا دلالة فيه على نفى البأس في قبلتها مطلقا بل وردت لبيان الغالب. فالكبرى الكلية الدالة على حرمة التقبيل بشهوة حجة البتة سواء تعلق بالزوجة كما هو الغالب من تقبيلها أو بغيرها من المحارم أو غيرهن و لم يخرج من هذه القاعدة قبلة الام بعنوانها و ان اتفقت ان تكون مع الشهوة و لا يدخل فيها تقبيل الزوجة بعنوانه و ان اتفق كونها رحمة بل المراد قبلة الشهوة بآية امرأة تعلقت و المراد من الكراهة في الرواية هو الحرمة.[27]
به هر حال، تفصیل بیان شده در روایت «ابو سیار» خوب است و [از طرفی] آنچه در این روایت آمده که بوسیدن مادر ایرادی ندارد، چون بوسه رحمت است، دلالت نمیکند که بوسیدن مادر مطلقا [حتی با شهوت نیز] جایز است، بلکه این تعبیر به عنوان مورد غالبی بیان شده است. بنابراین، کبرای کلی که [پس از آن آمده و] بر حرمت بوسیدن شهوانی دلالت دارد، بدون شک، حجت است، فرقی ندارد این بوسه شهوانی به همسر تعلق گیرد ـ کما اینکه غالبا چنین است ـ یا به غیر آن از محارم یا غیر آنها. پس این طور نیست که بوسیدن مادر حتی اگر از روی شهوت اتفاق بیفتد، به این عنوان که مادر است از این قاعده خارج باشد و در مقابل، بوسیدن همسر حتی اگر از روی رحمت انجام شود، به این عنوان که همسر است، داخل این قاعده باشد؛ بلکه مقصود، بوسیدن شهوانی هر زنی است. مقصود از کراهت نیز در این روایت، حرمت است.
نظریه مختاربا توجه به آنچه بیان شد، حکم تکلیفی تقبیل، دلیل محکمی ندارد. زیرا تنها دلیل حرمت تقبیل بدون شهوت ، ملازمهای میان اثبات کفاره و حرمت است ، لیکن این در صورتی است که تعبیر کفاره وجود داشته باشد و در این روایات چنین تعبیری وجود ندارد . دلیل حرمت تقبیل شهوانی نیز با در نظر گرفتن ضعف سندی روایت «حسین بن حماد»، دو چیز است، یکی امر به استغفار در صحیحه «ابو سیار» و دیگری تعبیر «هذا أشد» در صحیحه «حلبی»؛ ولی هر دو قابل خدشه است، زیرا استغفار در روایات در باره فعل مکروه نیز آمده است، تعبیر «هذا أشد» نیز ظهور در حرمت ندارد و قابل توجیه است.
بنابراین، ما باشیم و این روایات، میتوانیم فتوا به جواز تقبیل دهیم مطلقا؛ ولی چنانکه بیان شد، شیخ طوسی،[28] ابو الصلاح حلبی[29] و ابن ادریس[30] از قدما و نیز ابن فهد حلی[31] و برخی دیگر از بزرگان، قائل به عدم جواز مطلق تقبیل شدند. با وجود این نظریه از قدما، نمیتوان فتوا به جواز داد، بلکه به قدر متیقن آن که تقبیل از روی شهوت یا همراه با خروج منی باشد، اکتفا میکنیم، زیرا در برخی افراد ممکن است تقبیل از روی شهوت نباشد، ولی چون سرعت انزال دارد، با بوسیدن، منی نیز از او خارج شود و در واقع بوسیدن مقدمه تحریک شهوت اوست. از این رو، ما نیز مانند آیت الله زنجانی[32] میگوییم: بوسیدن زن از روی شهوت در صورتی که با قصد لذت یا خروج منی همراه باشد بر مُحرم حرام است.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله