بسم الله الرحمن الرحیم
وَ اجعَلني... مِن صالِحِی العِبادِ.[1]
در تبیین این جمله نورانی، سخن در علائم صلاح و فساد حقیقی انسان بود که همان فساد و صلاح قلب است. گفتیم خطرناکترین بیماری قلب این است که انسان تنفر از حق و تمایل به باطل داشته باشد. نتیجه و حاصل این بیماری ابتلا به بیماری شرک و شک است که در روایتی از امام صادق(علیهالسلام) اینگونه بدانها اشاره شده است:
القَلبُ السَّليمُ الَّذي يَلقى رَبَّهُ و لَيسَ فيهِ أحَدٌ سِواهُ؛ و كُلُّ قَلبٍ فيهِ شِركٌ أو شَكٌّ فَهُوَ ساقِطٌ، إنَّما أرادُوا الزُّهدَ فِي الدُّنيا لِتَفرُغَ قُلوبُهُم لِلاخِرَةِ.[2]
قلب سلیم، قلبی است که پروردگارش را در حالی دیدار میکند که هیچ کسی جز او در آن نباشد؛ و هر قلبی که در آن شرک یا شکی باشد، آن قلب [از سلامتی] بیبهره است. آنان (پیامبران و اوصیای آنان) از این رو خواهان بیرغبتی به دنیا بودند که قلبهایشان برای آخرت، فراغت یابد.
پیش از تبیین دو بیماری شرک و شک، به این مطلب اشاره میکنیم که چه ارتباطی میان زهد در دنیا که در ذیل روایت آمده است با شرک و شک وجود دارد؟
برای توضیح این مطلب، توجه به این نکته ضروری است که این روایت، تبیین این آیه است:
﴿يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيم﴾.[3]
روزی که در آن، دارایی و فرزندان سودی نمیرسانند، جز آن کس که قلبی بیآلایش نزد خداوند آورد.
یعنی روز قیامت، روزی است که مال و فرزند برای هیچ کس سودی ندارد، تنها متاع سودمند در آن روز قلب سالم است. بنابراین، آنچه سبب بیماری قلب و نفوذ شک و شرک در آن است، حبّ دنیا است. محبت دنیایی ریشه اصلی همه گناهان و اصلیترین مانع سلامتی قلب است؛ و تنها راه علاج آن، زهد در دنیا است. تا وقتی انسان زاهد نشود، بیماری شرک و شک از دل او رخت برنمیبندد.
در روایتی از امیر مؤمنان(علیهالسلام) در اهمیت زهد، چنین نقل شده است:
الزُّهدُ أقَلُ ما يوجَدُ و أجَلُّ ما يُعهَدُ و يَمدَحُهُ الكُلُّ و يَترُكُهُ الجُل.[4]
زهد، كمترين چيزى است كه يافت مىشود و ارزشمندترين چيزى است كه سفارش مىشود؛همگان، آن را مىستايند امّا بيشتر مردم به آن عمل نمىكنند.
همه میگویند: زهد و بیمیلی به دنیا چیز خوبی است، اما در مقام عمل، بیشتر مردم بدان رغبت دارند و به قول حافظ شیرازی، دنیا عجوزهای است که عروس هزارداماد است.[5]
در دعای ندبه نیز زهد در دنیا، شرط رسیدن اولیای الهی به تمام مقامات و نعمتهای معنوی دانسته شده است:
اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَلى ما جَرى بِهِ قَضاؤُكَ في أولِيائِكَ، الَّذينَ استَخلَصتَهُم لِنَفسِكَ و دينِكَ، إذِ اختَرتَ لَهُم جَزيلَ ما عِندَكَ مِنَ النَّعيمِ المُقيمِ الَّذي لا زَوالَ لَهُ و لَا اضمِحلالَ، بَعدَ أن شَرَطتَ عَلَيهِمُ الزُّهدَ في دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنيَا الدَّنِيَّةِ و زِبرِجِها، فَشَرَطوا لَكَ ذلِكَ، و عَلِمتَ مِنهُمُ الوَفاءَ بِهِ.[6]
بار خدايا! سپاس، تو راست بر آنچه به قضاى تو بر اوليايت گذشت؛ همانان كه آنان را براى خودت و دينت برگزيدى؛ چرا كه نعمتهاى فراوانِ ماندگار و زوالناپذير و از بين نرفتنى را كه نزد توست براى آنان انتخاب كردى، پس از آن كه با آنان شرط كردى كه از مقامات و زينت اين دنياى پست، چشم بپوشند، و آنان هم اين شرط تو را پذيرفتند، و دانستى كه به اين شرط، وفا مىكنند.
بحث فقهیموضوع: تروک احرام ـ الاستمتاع من النساء
یادآوریبحث در مسائل تروک احرام بود. حضرت امام دومین مورد از تروک احرام را اینگونه بیان نمود:
الثاني، النساء وطءا و تقبيلا و لمسا و نظرا بشهوة، بل كل لذة و تمتع منها.[7]
در تبیین این مطلب، ابتدا حکم تکلیفی جماع و تقبیل را به عنوان مصادیق بهره بردن از زنان، ضمن دو فرع مطرح نمودیم. سپس ضمن بررسی حکم تقبیل، سراغ حکم وضعی و کفاره آن رفتیم و به همین مناسبت، پیش از تبیین مسئله اول و دوم، مسئله سوم را که مربوط به کفاره تقبیل، نظر و لمس بود، بررسی نمودیم. با توجه به مشخص شدن حکم تکلیفی نظر و لمس در ضمن این مباحث، اینک به تبیین آخرین فرع این عبارت، یعنی «کل لذة و تمتع بها» بر میگردیم و پس از آن، مسئله اول را که مربوط به کفاره جماع است، مطرح مینماییم.
حکم مطلق استمتاع از زنانحضرت امام پس از ذکر وطی، تقبیل، لمس و نظر، هر نوع لذت و تمتع جنسی از زنان را از محرمات احرام دانست و این نشان میدهد که مصادیق یادشده را از باب مثال بیان کرده است. بنابراین، از نظر ایشان، حکم کلی در رابطه با زنان، عدم جواز استمتاع در حال احرام است که علاوه بر این مصادیق که در روایات آمده است، مواردی مثل همکلام شدن یا همنشینی با آنان را نیز اگر به قصد التذاد باشد در بر میگیرد، هر چند ممکن است کفاره نداشته باشند.
در مقابل، آیت الله خویی مطلق استمتاع را جایز دانسته است و عدم جواز را مخصوص مواردی دانسته که در روایات بدان تصریح شده است. ایشان پس از ذکر جماع، تقبیل، لمس، نظر و ملاعبه به عنوان محرمات احرام، میفرماید:
يجوز استمتاع المحرم من زوجته في غير ما ذكر على الأظهر، إلّا أنّ الأحوط ترك الاستمتاع منها مطلقاً.[8]
بنا بر اظهر، استمتاع مُحرم از همسرش در غیر آنچه ذکر شد، جایز است، هر چند احتیاط [مستحب] در ترک استمتاع از همسر است مطلقا.
از میان مراجع تقلید کنونی نیز طبق آنچه در حاشیه مناسک حج حضرت امام آمده است، آیت الله زنجانی و آیت الله سیستانی، ترک مطلق استمتاع را احتیاط مستحب دانستهاند. آیت الله زنجانی مینویسد:
احتیاط مستحب در ترک مطلق تمتعات است.[9]
آیت الله سیستانی نیز میفرماید:
محرم میتواند از همنشینی و صحبت و مانند آن با عیال خود لذت ببرد ولی احتیاط مستحب ترک استمتاع است مطلقا.[10]
برای روشن شدن حکم این مسئله ادله دو طرف را میخوانیم.
فرمایش آیت الله خوییآیت الله خویی در توضیح مسئله یادشده مینویسد:
إنّ المذكور في الروايات المانعة عن الاستمتاع بالزوجة النظر بشهوة و الملاعبة و المسّ و التقبيل، و في بعضها وجبت الكفّارة و لو كان عن غير أمناء، و في بعضها الكفّارة إذا كان مع الامناء كالنظر فالمحرّم شرعاً هذه الاستمتاعات، و أمّا غير ذلك من الاستمتاعات كالاستلذاذ بصوتها أو من مجالستها و التكلم معها فالظاهر عدم الحرمة، فإنّه و إن قلنا بحرمة الاستمتاع من النِّساء على الإطلاق إلّا أنّه منصرف إلى المذكور في الروايات، و الاستمتاع بالصوت و نحوه خارج عن تلك الأدلّة.[11]
آنچه در روایات منعکننده از بهره بردن از همسر آمده، نگاه از روی شهوت، ملاعبه، لمس کردن و بوسیدن است که در برخی از آنها کفاره نیز واجب شده است هر چند بدون انزال باشد و در برخی دیگر مانند نگاه کردن، کفاره به شرط انزال واجب شده است. بنابراین، آنچه شرعا حرام است، فقط همین استمتاعات است، اما موارد دیگر مانند لذت بردن از صدای او یا از همنشینی و همکلامی با او، ظاهرا حرام نیست. زیرا هرچند قبلا گفتیم: استمتاع از زنان مطلقا حرام است؛ ولی این اطلاق به موارد یادشده در روایات انصراف دارد. از این رو، لذت بردن از صدا و مانند آن خارج از این ادله است.
اشکالهمان طور که خود ایشان هم اشاره نمود، در بحث تقبیل گذشت که ایشان بر اساس چند دسته از روایات، مطلق استمتاع از زنان را حرام دانست. در آنجا به این صحیحه که در کیفیت احرام و دعای هنگام احرام بستن وارد شده، استناد نمود:
اللَّهُمَّ... أَحْرَمَ لَكَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظَامِي وَ مُخِّي وَ عَصَبِي مِنَ النِّسَاءِ وَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ أَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ.[12]
خدايا!... براى تو، موى و پوستم، گوشت و خونم، استخوان و مغز و عصبم را نسبت به زنان و لباسها و بوى خوش، حرام مىكنم و با اين كار، رضايت تو و سراى آخرت را مىجويم.
و فرمود:
فانّ المستفاد من هذه الكلمات حرمة مطلق الاستمتاع بجميع أعضائه و عدم اختصاصها بالعضو الخاص، فجميع ما يستمتع به حرام لا خصوص الجماع المختص ببعض الأعضاء، بل الإحرام يجري بالنسبة إلى جميع الأعضاء.[13]
از این کلمات استفاده میشود که مطلق لذت بردن از زنان با تمام اعضای بدن، حرام است نه اینکه بهره بردن از آنان اختصاص به عضوی خاص داشته باشد. بنابراین، هر آنچه از آن لذتجویی کند، حرام است نه فقط آمیزش که مخصوص به برخی از اعضا است، بلکه حکم احرام نسبت به همه اعضاء جاری است.
همچنین پس از استناد به روایات مربوط به «إحلال» و برخی دیگر از مؤیدات، این گونه نتیجه گرفت:
بالجملة: لا خلاف في كون المحرم ممنوعاً من جميع أنواع الاستمتاعات بالنِّساء.[14]
خلاصه در اینکه برای محرم همه انواع بهره بردن از زنان ممنوع است، اختلافی نیست.
البته ما همان جا عرض کردیم که این ادله در مقام بیان خصوصیات تشریع و چگونگی حرمت نساء نیست تا حرمت مطلق استمتاع از آنها استفاده شود. در عین حال، این ایراد وارد است که چرا در آنجا به صورت قطعی بر حرمت مطلق استمتاع تأکید دارد؛ ولی در اینجا حرمت را مخصوص موارد مذکور میداند؟ اگر روایت یادشده بر حرمت به صورت مطلق دلالت دارد، انصراف دادن آن به برخی از مصادیق معنا ندارد.
به هر حال، ایشان در اینجا برای جواز استمتاع و اختصاص حرمت به مصادیق یادشده، این تأیید عقلی را هم مطرح مینماید:
و يؤكد ما ذكرنا: أن بقية الاستمتاعات كانت أمراً متعارفاً عند الناس، و مع ذلك لم يسألوا عنها الإمام (عليه السلام) و من الواضح أن حرمة الاستمتاع بالصوت لم تكن أمراً واضحاً بحيث لا يحتاج إلى السؤال و لم يكن أوضح من التقبيل و النظر. و بالجملة: عدم السؤال عن حكم بقية الاستمتاعات المتعارفة يكشف عن جوازها و إلّا لوقع السؤال عنها كما سألوا عن المذكورات في النصوص.[15]
آنچه بیان شد با این مطلب تأکید میگردد که بقیه مصادیق لذت بردن [غیر از تقبیل، نظر، مس و ملاعبه] میان مردم امری متعارف بوده است؛ ولی با این حال، در باره آنها از امام(علیهالسلام) سؤال نشده است. روشن است که حرمت لذت بردن از صدا، اگر امر واضحی نبوده است تا نیاز به سؤال داشته باشد، قطعا از بوسیدن و نگاه کردن، واضحتر بوده است [اما مورد سؤال قرار نگرفته است]. خلاصه: سؤال نکردن از حکم بقیه مصادیق لذت بردن با اینکه متعارف بودهاند، بیانگر جواز آنهاست، وگرنه همان طور که در روایات، از موارد یادشده سؤال شده است، از آنها نیز سؤال میشد.
فرمایش آیت الله سبحانینظر آیت الله سبحانی مخالف نظر آیت الله خویی و موافق با حضرت امام است، لذا در شرح عبارت حضرت امام در تحریر که فرمود: «بل كل لذة و تمتع منها»، مینویسد:
يمكن استظهار ذلك بأمرين:1. ما سبق من صاحب اللسان: حيث فسّر الرفث كلّ ما يكون بين الرجل و امرأته حتّى التقبيل و المغازلة و نحوهما.2. انتزاع ضابطة كلّية ممّا سبق حيث إنّ تحريم الجماع و التقبيل و المسّ و النظر بشهوة، دليل على أنّ المطلوب في الحجّ و في طريق الوفود إلى اللّه، هو انقطاع الإنسان عن الشهوة الجنسيّة و مظاهرها.[16]
ممکن است این مطلب را از دو چیز استظهار نماییم:
1. آنچه از صاحب لسان العرب بیان شد که «الرفث» را به هر لذتی میان مرد و همسرش تفسیر نمود به گونهای که شامل بوسیدن و عشقبازی و مانند آن نیز میگردد.
2. بیرون کشیدن این قاعده کلی از آنچه بیان شد که حرام بودن آمیزش و بوسیدن و لمس کردن و نگاه کردن از روی شهوت، دلیلی است بر اینکه آنچه در حج و در مسیر تشرف الهی، مطلوب است، بردیدن انسان از همه مظاهر شهوات جنسی است [و اختصاصی به موارد ذکر شده در روایات ندارد].
اشکالاولا با وجود روایات صحیحهای که کلمه «الرفث» را به جماع تفسیر نمود، جایی برای استناد به قول اهل لغت نیست. ثانیاً برداشت ضابطه کلی یادشده، بر اساس تنقیح مناط است که به نظر میرسد کار مشکلی است.
فرمایش آیت الله سید علی محققآیت الله محقق نیز در شرح عبارت حضرت امام میفرماید:
الظاهر أنه لا دلیل لفظی علی ذلک، و إنما یستفاد من حرمة النظر عن شهوة فإنه المتفاهم العرفی، فإنّ النظر أقلّ ما یتلذّذ به و إذا حرم فحرمة غیره أولی.[17]
ظاهرا دلیل لفظی بر آن (حرمت مطلق استمتاع) نداریم و فقط از حرمت نگاه کردن به قصد شهوت میتوان آن را استفاده نمود و این متفاهم عرفی است، زیرا کمترین چیزی که از آن لذت برده میشود، نگاه کردن است، پس وقتی نگاه کردن حرام شد، حرام بودن غیر آن اولی است.
اشکالاینکه دلیل لفظی بر حرمت مطلق استمتاع نداریم، صحیح است؛ اما اینکه نظر کردن اقلّ مصادیق استمتاع باشد را نمیتوان پذیرفت، زیرا نسبت میان نظر و بقیه مصادیق، عموم و خصوص من وجه است. در برخی موارد لذتی که از نگاه برده میشود بیشتر از لذت لمس یا تقبیل است و این بستگی به محل نگاه کردن دارد. بنابراین، این گونه نیست که مطلق نگاه کردن از بقیه موارد لذت کمتری داشته باشد.
خود ایشان نیز در ادامه، این کلیت را نمیپذیرد، زیرا از نظر ایشان نگاه شهوتآمیز به زن اشکالی نداشت مگر اینکه همراه امناء باشد. به همین جهت میفرماید:
لکنّه إنّما یتمّ علی المشهور، و أمّا علی ما أشرنا إلیه من اختصاص الحرمة بما إذا أمنی فلا یفید ذلک العموم عرفا.لکن این دلیل طبق قول مشهور تمام است، اما بر اساس آنچه ما گفتیم که حرمت نگاه کردن به موردی اختصاص دارد که انزال شود، عرفا این عمومیت را افاده نمیکند.
البته همان طور که بیان شد، به نظر ما حتی طبق قول مشهور نیز این دلیل تمام نیست، چون نظر، اقلّ مصادیق نیست.
نظریه مختاراز یک سو ـ همان طور که آیت الله محقق نیز فرمود ـ ظاهرا دلیل لفظی بر حرمت مطلق استمتاع نداریم. به همین جهت، دلالت روایاتی که قبلا آیت الله خویی برای اثبات حرمت مطلق استمتاع بدانها تمسک نمود، قابل قبول نیست. از سوی دیگر، شاید بتوان تنقیح مناطی را که آیت الله سبحانی بیان نمود، پذیرفت، یعنی ملاک حرمت زنان بر مُحرم، ترک هر نوع لذتی از آنان است. بنابراین، مثل حضرت امام فتوا به حرمت نمیدهیم، بلکه میگوییم: احتیاط واجب در ترک مطلق استمتاع از زنان در حال احرام است.
مساوات یا عدم مساوات مرد و زن در تمتعات جنسیتا کنون همه احکامی که بیان شد مربوط به مردان بود، اما آیا زنان مُحرم نیز در این احکام اشتراک دارند؟ مثلا آیا زنان نیز باید نگاه و لمس شهوتآمیز به مردان را در حال احرام ترک کنند یا این احکام مخصوص مردان است؟
حضرت امام در این باره مطلبی نفرموده است، اما آیت الله صافی در حاشیه مناسک حج ایشان تصریح میفرماید:
برای زنان، همین حکم [یعنی هر نحو لذت و تمتعی بردن] نسبت به مردان صادق است اگر چه از محارم زن باشند.[18]
غیر از ایشان، هیچ یک از آقایان اینجا حاشیه ندارند. طبق جستجویی که انجام شد، دلیلی برای این مطلب پیدا نکردم. بله در مورد آمیزش که دو طرفی است، مطالبی وجود دارد؛ ولی در باره بقیه موارد چیزی یافت نشد.
آیت الله سید علی محقق داماد نیز در بحث نگاه کردن، به این مطلب اشاره نموده است. البته ایشان در خصوص تقبیل، حکم آن را تعمیم داده است، اما در بقیه موارد میفرماید: دلیلی نداریم. متن فرمایش ایشان چنین است:
أمّا نظر المرأة إلی زوجها أو رجل أجنبیّ و لو کان بشهوة فلم یقم دلیل علی حرمته الإحرامیة و تنقیح المناط و إلغاء الخصوصیة مشکل جدّاً. نعم، التزمنا بحرمة التقبیل منها أیضاً لما استفدناه من الروایات و لا سبیل للتعدّی منها إلی النظر و المسّ و لا سائر أنواع التلّذذ و التمتع المتصوّرة، فتدبّر.[19]
اما نگاه کردن زن به همسرش یا مرد اجنبی، حتی اگر از روی شهوت هم باشد، دلیلی بر حرمت آن به لحاظ مُحرم بودن نداریم. تنقیح مناط و الغای خصوصیت نیز بسیار مشکل است. بله ما در بوسیدن به دلیل آنچه از روایات استفاده کردیم، ملتزم به حرمت آن از طرف زن نیز شدیم، ولی راهی برای تعدی از آن به نگاه کردن و لمس کردن و بقیه انواعی که برای لذت بردن تصور میشود، وجود ندارد.
غیر از این دو بزرگوار ما ندیدیم که کسی این بحث را مطرح کرده باشد.[20]
کفاره آمیزش در حال احرامامام خمینی(رحمةاللهعلیه) در مسئله اول از مسائل مربوط به احکام تروک احرام مینویسد:
لو جامع في إحرام عمرة التمتع قبلا أو دبرا بالأنثى أو الذكر عن علم و عمد فالظاهر عدم بطلان عمرته، و عليه الكفارة، لكن الأحوط إتمام العمل و استئنافه لو وقع ذلك قبل السعي، و لو ضاق الوقت حج إفرادا و أتى بعده بعمرة مفردة، و أحوط من ذلك إعادة الحج من قابل و لو ارتكبه بعد السعي فعليه الكفارة فقط، و هي على الأحوط بدنة من غير فرق بين الغني و الفقير.[21]
اگر در احرام عمره تمتع، از قُبل يا دُبر با زن يا مرد و از روى علم و عمد، نزديكى كند، ظاهر اين است كه عمرهاش باطل نمىشود، ولی بر عهده او كفاره است. ليكن اگر نزديكى قبل از سعى واقع شده باشد، احتياط [مستحب] آن است كه عمل (عمره) را تمام كند و از نو شروع نمايد. و اگر وقت تنگ بود، حج افراد بجا مىآورد و بعد از آن عمره مفرده انجام بدهد و احتیاط بیشتر اين است كه سال بعد، حج را اعاده نمايد، و اگر بعد از سعى، نزديكى كند فقط بر او كفاره واجب میشود و كفاره نیز بنابر احتياط یک شتر است، بی آنکه میان غنی و فقیر، فرقی باشد.
این مسئله مربوط به حکم جماع در احرام عمره تمتع است، حکم آن در احرام حج نیز در مسئله بعدی میآید، ولی ایشان به حکم آن در احرام عمره مفرده، اشارهای نکرده است.
آیت الله خویی در باره جماع در احرام عمره تمتع میفرماید:
إذا جامع المتمتع أثناء عمرته قبلًا أو دبراً عالماً عامداً، فان كان بعد الفراغ من السعي لم تفسد عمرته، و وجبت عليه الكفّارة، و هي على الأحوط جزور، و مع العجز عنه بقرة، و مع العجز عنها شاة و إن كان قبل الفراغ من السعي فكفارته كما تقدّم، و لا تفسد عمرته أيضاً على الأظهر، و الأحوط إعادتها قبل الحجّ مع الإمكان و إلّا أعاد حجّه في العام القابل.[22]
اگر عمرهگذار از روی علم و به صورت عمدی در اثنای عمره از قُبل یا دُبر جماع کند، اگر بعد از اتمام سعی باشد، عمرهاش فاسد نمیشود، ولی کفاره بر او واجب میشود. کفاره آن هم بنا بر احتیاط یک شتر است و اگر نتواند یک گاو و اگر توانایی آن را هم نداشته باشد یک گوسفند است. و اگر پیش از اتمام سعی باشد، کفاره دارد و کفاره آن همان است که گذشت، عمرهاش نیز بنا بر اظهر فاسد نمیشود؛ ولی احتیاط مستحب آن است که اگر امکان دارد، قبل از انجام حج، آن را اعاده کند و اگرنه حج خود را سال آینده دو باره انجام دهد.
بنابراین، طبق نظر هر دو بزرگوار، جماع در عمره تمتع موجب بطلان عمره نمیشود، ولی موجب کفاره میگردد. البته با توجه به اینکه پیش از انجام سعی، جماع کند یا پس از آن، احکامی را به عنوان احتیاط بیان نمودهاند که پس از ذکر روایات، مشخص میگردد. تفاوت دیگر میان نظر آنها در نوع کفاره است که حضرت امام آن را یک شتر دانست؛ ولی آیت الله خویی بر اساس توانایی فرد به ترتیب: شتر، گاو و گوسفند را واجب دانست.
روایاتبرای اثبات این مطلب که جماع در عمره تمتع باطل کننده نیست؛ ولی کفاره دارد به این روایت تمسک شده است:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِم) عَنْ عَلِيٍّ عَنْهُمَا يَعْنِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ وَ دُرُسْتَ[23] عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مُتَمَتِّعٍ وَقَعَ عَلَى امْرَأَتِهِ قَبْلَ أَنْ يُقَصِّرَ قَالَ يَنْحَرُ جَزُوراً وَ قَدْ خَشِيتُ أَنْ يَكُونَ قَدْ ثَلَمَ حَجَّهُ.[24]
«معاویة بن عمار» میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) درباره عمرهگزاری پرسیدم که پیش از تقصیر، آمیزش کرده است. فرمود: شتری قربانی کند، و میترسم که این کار در حج او مشکلی وارد کرده باشد.
در این روایت، کفاره جماع در عمره تمتع، یک شتر دانسته شده است، ولی تصریح نشده که حج او فاسد است، بلکه با تعبیر خوف، بدان اشاره شده است.
گفتنی است، همان طور که در پاورقی وسائل نیز آمده، چنین روایتی با سند یادشده در تهذیب وجود ندارد، هرچند همین مضمون با سندی مشابه ذکر شده است.
برای اثبات ترتیب در نوع کفاره نیز به این روایت استناد شده است:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ خَالِدٍ بَيَّاعِ الْقَلَانِسِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَتَى أَهْلَهُ وَ عَلَيْهِ طَوَافُ النِّسَاءِ قَالَ عَلَيْهِ بَدَنَةٌ ثُمَّ جَاءَهُ آخَرُ فَقَالَ عَلَيْكَ بَقَرَةٌ ثُمَّ جَاءَهُ آخَرُ فَقَالَ عَلَيْكَ شَاةٌ فَقُلْتُ بَعْدَ مَا قَامُوا أَصْلَحَكَ اللَّهُ كَيْفَ قُلْتَ عَلَيْهِ بَدَنَةٌ فَقَالَ أَنْتَ مُوسِرٌ وَ عَلَيْكَ بَدَنَةٌ وَ عَلَى الْوَسَطِ بَقَرَةٌ وَ عَلَى الْفَقِيرِ شَاةٌ.[25]
«خالد بیاع القلانس»[26] میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) در باره مردى پرسیدم كه در حالى كه طواف نساء را بر عهده داشته، با همسرش همبستر شده است. فرمود: شترى بر عهده اوست، سپس ديگرى نزد او آمد [و در اين باره سؤال كرد]، فرمود: گاوى بر عهده توست. پس از آن، ديگرى درآمد [و همين سؤال را پرسید]، فرمود: گوسفندی بر عهده توست. پس از آنکه آن دو نفر رفتند، گفتم: ـ أصلحك اللّٰه ـ چرا [فقط] در جواب من فرمودی: یک شتر بر عهده اوست؟ فرمود: تو مردى توانگرى و از اين رو باید یک شتر قربانی کنی و بر [دومی که] متوسط [بود]، گاو واجب است و بر [سومی که] فقير [بود]، یک گوسفند واجب است.
غفر الله لنا و لکم إن شاء الله