بحث اخلاقی
نشانه سلامتی قلب (9)
وَ اجعَلني... مِن صالِحِی العِبادِ.[1]
صحبت درباره ویژگیهای انسانهای صالح بود که از سلامتی قلب برخوردار هستند. گفتیم از ویژگیهای آنان احساس خوف و خشیت الهی و نیز احساس محبت به خداوند است. این دو احساس، نه تنها با هم منافات ندارند؛ بلکه هر دو از لوازم معرفت حقیقی هستند. کسانی که معرفت آنها نسبت به حقتعالی حقیقی است، هم او را دوست دارند و هم از او بینماک هستند و هر چه معرفت بیشتر باشد، محبت خدا و خشیت از او افزونتر میشود.
طبق روایتی که در جلسه قبل خواندیم، فرشتگان یکی از مصادیق کسانیاند که معرفت، محبت و خوف الهی در آنها جمع است.
اهلبیت(علیهمالسلام) در بالاترین این مراتب قرار دارند. مرحوم کلینی از امام صادق(علیهالسلام) اینگونه روایت کرده است:
كَانَ يَقُول: اللّهُمَّ املَأ قَلبي حُبّا لَكَ و خَشيَةً مِنكَ و تَصديقاً و إيماناً بِكَ و فَرَقاً مِنكَ و شَوقاً إلَيكَ، يا ذَا الجَلالِ وَ الإِكرامِ. اللّهُمَّ حَبِّب إلَيَّ لِقاءَكَ، وَ اجعَل لي في لِقائِكَ خَيرَ الرَّحمَةِ وَ البَرَكَةِ.[2]
همواره میفرمود: بارالها! ای صاحب کرامت و جلال! قلبم را از دوستیات، بیمت، تصدیقت و ایمانت، هراست و اشتیاق به خودت سرشار کن. بارالها! دیدارت را محبوبم ساز و برایم در دیدارت، بهترین رحمت و برکت را قرار ده.
گفتنی است، این مضمون در دعای ابوحمزه ثمالی از امام زینالعابدین(علیهالسلام) نیز نقل شده است.[3]
مطلب دیگر در این رابطه این است که هر کس ایمان و معرفت حقیقی داشته باشد، خوف از خدا و محبت به او را در خود احساس میکند؛ ولی ماهیت این احساس و شدت و ضعف آن برای کسانی که در مراتب مختلف معرفت قرار دارند، متفاوت است.
برخی از مراتب خشیت و محبت برای ما قابل درک نیست. برای نمونه میتوان به این فراز از دعای کمیل اشاره کرد که امیر مؤمنان(علیهالسلام) خطاب به خداوند سبحان عرضه میدارد:
فَلَئِن صَيَّرتَني لِلعُقوباتِ مَعَ أعدائِكَ و جَمَعتَ بَيني و بَينَ أهلِ بَلائِكَ و فَرَّقتَ بَيني و بَينَ أحِبّائِكَ و أولِيائِكَ، فَهَبني يا إلهي و سَيِّدي و مَولايَ و رَبّي صَبَرتُ عَلى عَذابِكَ فَكَيفَ أصبِرُ عَلى فِراقِكَ؟![4]
اگر مرا با دشمنانت هم کیفر گردانی و مرا با سزامندانِ گرفتاری و بلایت در یک جا گِرد آوری و بین من و دوستان و اولیایت جدایی افکنی، گیرم که ـ ای معبود و آقا و سَرور و پروردگارم ـ بر عذابت صبر کردم؛ امّا چگونه بر جدایی از تو شکیبایی کنم؟!
مرحوم ملا احمد نراقی در تبیین این جملات این گونه سروده است:
گفـت شـاه اولیـا روحـی فـداه
در دعـا: کای سیّد من، وی اله!
صـبـر گـیرم آورم در آتشــت
گو: چسـان صبر آرم از خوی خوشت؟
در عذابت، گـیرم آوردم شکـیب
چون بسـازم با فراقت، ای حبـیب!
دایه ترسـاند ز آتـش کـودکـان
هین مکن بازی و گـرنه ای فلان!
میگذارم آتشت بر دست و پای
مینهم داغت به رخسار و قفای
لیک ترسانند از زجر فراق
شیرمردان با هزاران طُمطُراق.[5]
این سخن را که آتش فراق خدا بیش از آتش دوزخ او ترس دارد، هر کسی نمیتواند ادعا کند، تنها کسانی میتوانند در بیان آن صادق باشند که معنای فراق خداوند و وصال او را درک کنند. به همین جهت امام خمینی(رحمةاللهعلیه) در باره جملات یادشده از دعای کمیل میفرماید:
من کوردل تا کنون نتوانستم اين فقره و بعض فقرات ديگر اين دعای شريف را به جِدّ بخوانم؛ بلکه آن را از زبان علی(علیهالسلام) میخوانم و ندانم آن چيست که صبر بر آن از عذاب خدا در جهنم مشکلتر است... ما کوردلان نمیتوانيم اين معانی فوق فهم بشری را ادراک و تصديق کنيم، بگذار و بگذاريم آنها را برای اهلش که بسيار کم است.[6]
بحث فقهی
موضوع: تروک احرام ـ النظر إلی النساء (3)
یادآوری
بحث در تروک احرام و کفاره نگاه کردن به زنان در حال احرام بود. در باره نگاه کردن به همسر، مشهور فقها گفتند: اگر از روی شهوت و همراه خروج منی باشد، کفاره آن یک شتر است، و اگر بدون شهوت باشد، حتی در صورت امناء نیز کفاره ندارد.
مستند قول مشهور دو روایت بود:
ذیل صحیحه «معاویة بن عمار»: «فِي الْمُحْرِمِ يَنْظُرُ إِلَى امْرَأَتِهِ وَ[7] يُنْزِلُهَا بِشَهْوَةٍ حَتَّى يُنْزِلَ قَالَ: عَلَيْهِ بَدَنَةٌ».[8]
دو: صحیحه «مسمع أبوسیار»: «مَنْ نَظَرَ إِلَى امْرَأَتِهِ نَظَرَ شَهْوَةٍ فَأَمْنَى فَعَلَيْهِ جَزُورٌ».[9]
در مقابل اینها، سه روایت معارض وجود داشت:
صدر صحیحه «معاویة بن عمار»: «سَأَلْتُهُ عَنْ مُحْرِمٍ نَظَرَ إِلَى امْرَأَتِهِ فَأَمْنَى أَوْ أَمْذَى وَ هُوَ مُحْرِمٌ قَالَ: لَا شَيْءَ عَلَيْهِ».[10]
صحیحه و به نظر برخی، موثقه «اسحاق بن عمار»: «فِي مُحْرِمٍ نَظَرَ إِلَى امْرَأَتِهِ بِشَهْوَةٍ فَأَمْنَى قَالَ: لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ».[11]
صحیحه «علی بن یقطین»: «سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَالَ: لِامْرَأَتِهِ أَوْ لِجَارِيَتِهِ... اطْرَحِي ثَوْبَكِ وَ نَظَرَ إِلَى فَرْجِهَا قَالَ: لَا شَيْءَ عَلَيْهِ إِذَا لَمْ يَكُنْ غَيْرُ النَّظَرِ».[12]
در جمع میان این روایات، دو وجه جمع صاحب ریاض و آیت الله خویی را خواندیم که نتیجه هر دو، همان نظر مشهور شد.
جمعبندی آیت الله سید علی محقق داماد
نتیجه جمعبندی آیت الله سید علی محقق نیز شبیه دو جمعبندی قبلی، همان نظریه مشهور است، ولی شیوه آن، متفاوت است. شیوهای که پیش از ایشان، پدرشان مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد آن را ارائه نموده است.[13]
ایشان نظر خود را در تبیین حکم تکلیفی این مسئله، ارائه نموده است.[14] به صورت خلاصهتر نیز آن را در بیان حکم کفاره مورد اشاره قرار داده است.[15]
در باره صحیحه «علی بن یقطین» میفرماید: هر چند تصریح نشده که نگاه او از روی شهوت بوده؛ ولی مقتضای سؤال راوی این است که مقصود، نگاه شهوانی است، زیرا فرض این است که هم به همسرش گفته «لباست را در بیاور» و هم نگاه به «فرج» او کرده که معمولا همراه با شهوت است. با این حال منافاتی با ادله ثبوت کفاره مثل صحیحه «مسمع» ندارد، چون مفهوم عبارت «لَا شَيْءَ عَلَيْهِ إِذَا لَمْ يَكُنْ غَيْرُ النَّظَرِ»، این است که اگر علاوه بر نگاه، انزال نیز صورت بگیرد، کفاره دارد. بنابراین، ادله ثبوت میگویند: اگر نگاه از روی شهوت و با امناء باشد، کفاره دارد و این روایت میگوید: اگر نگاه از روی شهوت و بدون امناء باشد، کفاره ندارد، پس تعارضی ندارند.
توضیح فرمایش ایشان در حل تنافی میان صدر و ذیل صحیحه «معاویة بن عمار» نیز این است که اگر ـ همان طور که در دو وجه قبلی بیان شد ـ صدر روایت را بر نگاه بدون شهوت حمل کنیم، علاوه بر آنکه موجب حمل بر فرد نادر میشود، این مشکل پیش میآید که در عین اینکه نگاه بدون شهوت بوده، منی خارج شده است؛ در حالی که ممکن نیست نگاهی که پس از آن انزال صورت گرفته، بدون شهوت باشد؛ از این رو، مقصود از نظر در صدر این روایت نیز نظر از روی شهوت است و در این صورت، تنافی هنوز باقی است.
برای حل این مشکل میفرماید: نگاهی که پس از آن انزال صورت میگیرد، یا نگاه شهوانی است که خود، دو صورت دارد:
پیش از نگاه کردن، شهوتش تحریک شده و سپس به قصد لذت نگاه کرده است (نگاه شهوانی حدوثاً).
ابتدا نگاه معمولی و بدون شهوت بوده است، اما با ادامه دادن آن، شهوتش تحریک شده و تبدیل به نگاه شهوانی شده است (نگاه شهوانی استدامةً).
یا اینکه اصلا نگاه، حدوثاً و بقاءاً غیر شهوانی است، اما پس از اتمام نگاه، تخیل آنچه مشاهده کرده، سبب تحریک شهوت او شده و در نهایت، بی اختیار انزال اتفاق افتاده است.
بر این پایه، مقصود از صدر روایت، حالت سوم است. چنین نگاهی کفاره ندارد، هر چند اگر احتمال عقلائی میداده که به دنبال نگاهش، تخیل و انزال صورت میگیرد، کار حرامی کرده است و چون معمولا چنین احتمالی وجود دارد، این فرض، فرض نادری هم نخواهد بود.
متن فرمایش ایشان چنین است:
اما التعارض بین صدر روایة معاویة و ذیلها، و إن لم یکن فی الحرمة لتوافقهما و لذالک أمر(علیهالسلام) بالإستغفار، إلا أنّهما متعارضتان من حیث إثبات الکفارة و نفیها، و قد تقدّم الجمع بینهما بحمل الإثبات علی ما إذا کان النظر عن شهوة حدوثاً أو استدامته فأمنی، و النفی علی ما لم یکن کذلک و إن أمنی بالشهوة المسبّبة عن النظر.[16]
هرچند میان صدر و ذیل روایت «معاویة بن عمار» به لحاظ اثبات حرمت [نگاه ملحوق به امناء] تعارضی نیست، زیرا هر دو [در دلالت داشتن بر حرمت] متفق هستند و به همین جهت امام(علیهالسلام) [در صدر] دستور به استغفار نمود [که بیانگر حرمت است، ثبوت کفاره در ذیل نیز بر حرمت دلالت دارد]؛ ولی از جهت اثبات کفاره یا نفی آن، با هم تعارض دارند، البته وجه جمع آن گذشت، به این صورت که اثبات کفاره [در ذیل] را بر جایی حمل میکنیم که نگاه یا از ابتدا از روی شهوت بوده یا در ادامه شهوانی شده و سپس امناء صورت گرفته است و نفی کفاره [در صدر] را بر فرضی حمل میکنیم که چنین نباشد، [یعنی نگاه حدوثاً یا بقاءاً از روی شهوت نبوده است] هر چند امنای پس از آن از روی شهوت و به سبب [تخیل] همان نگاه غیر شهوانی باشد.
ایشان روایت «اسحاق بن عمار» را نیز طبق نظر شیخ طوسی، بر حالت سهو حمل نموده است. در حالی که آیت الله خویی این حمل را بعید دانست، لذا به خاطر اعراض مشهور یا تقیهای بودنش، آن را از حجیت ساقط نمود، ولی ایشان بر اساس آنچه بیان شد، حمل بر سهو را توجیه نموده است. میفرماید:
یبقی تعارض الروایتین مع روایة إسحاق، و قد حملها الشیخ علی السهو و قد تقدّم أن: لعلّ مراده ما إذا لم یکن النظر یتعمّد الشهوة، بل حدث الشهوة بالنظر فأمنی، فیوافق ما سبق أیضاً.[17]
تعارض میان روایت اسحاق با دو روایت یادشده [یعنی مسمع و ذیل معاویة] باقی است. شیخ طوسی آن را بر سهو حمل نمود و گذشت که شاید مقصودش صورتی است که نگاهش عمدا از روی شهوانی نبوده، بلکه شهوت بر اثر نگاه ایجاد شده و سپس انزال صورت گرفته است
ایشان در پایان، اشکالی به فرمایش آیت الله فاضل نموده است. از نظر آیت الله فاضل، میان صحیحه «مسمع» و صحیحه «اسحاق بن عمار»، نمیتوان جمع نمود، بلکه تعارض میان آنها مستقر است، از این رو، سراغ مرجحات میرویم و چون صحیحه «مسمع» که بر ثبوت کفاره دلالت داشت، با نظر مشهور موافق است، آن را مقدم میکنیم. [آیت الله خویی نیز آن را بر صحیحه «اسحاق» به خاطر موافقتش با نظر عامه، مقدم نمود]؛ اما ایشان اشکال کرده که تا وقتی بتوان جمع نمود، نوبت به مرجحات نمیرسد:
قد یقال باستقرار التعارض و تقدیم الروایتین للشهرة الفتوائیة علی طبقهما و هی أول المرجحات. و فیه: أنه علی فرض التعارض و الإباء عما ذکرنا، فالجمع یقتضی حمل الأمر علی الاستحباب و لا تصل النوبة إلی الرجوع إلی المرجحات، و لعلّ ذلک صار موجبا لتردید الماتن و نسبة الکفارة إلی المشهور الظاهر فی عدم اتخاذ الفتوی فی ذلک.[18]
گفته شده: تعارض میان روایات مستقر است و به خاطر شهرت فتوایی که بر طبق دو روایت [صحیحه مسمع و ذیل صحیحه معاویة] وجود دارد، آنها مقدم میشوند و این اولین مورد از موارد ترجیح است. اما اشکالش این است که بر فرض تعارض و نپذیرفتن آنچه ما بیان کردیم، مقتضای جمع میان روایات این است که امر [به کفاره] را بر استحباب حمل کنیم، پس نوبت به رجوع به مرجحات نمیرسد. شاید همین جمع است که موجب تردید حضرت امام [در تحریر] شده، لذا ثبوت کفاره را به مشهور نسبت داده که نشان میدهد ایشان در این باره فتوا نداده است.
نظریه مختار
به نظر میرسد وجه جمعی که ایشان بیان فرمود، جمع عرفی نیست و حمل ظاهر روایت «معاویة بن عمار» که میفرماید: «نَظَرَ إِلَى امْرَأَتِهِ فَأَمْنَى» بر نگاه غیر شهوانی که پس از انقطاع نگاه، تخیل آنچه دیده موجب شهوت و انزالش شود، مشکل است. حمل آن بر نگاه غیر شهوانی که همراه امناء است نیز بعید است، چون غالبا نگاه شهوانی همراه خروج منی است. از این رو، صدر و ذیل روایت با هم تنافی دارد و باید علم آن را به خودشان واگذار نمود، به همین جهت، روایت «معاویة بن عمار» برای ما مجمل میشود و قابل تمسک نیست.
تکلیف صحیحه «علی بن یقطین» نیز روشن است، زیرا همان طور که ایشان بیان نمود، مربوط به نگاه شهوانی اما بدون امناء است. باقی میماند دو صحیحه «مسمع» و صحیحه «اسحاق» که طبق قاعده، باید صحیحه «مسمع» را حمل بر استحباب نماییم. این در حالی است که نظر مشهور وجوب کفاره است، بلکه همان طور که ادعا شد، حکم بر اساس صحیحه «مسمع» اجماعی است.
با در نظر گرفتن این مطالب، ما نیز مانند حضرت امام نمیتوانیم در این مسئله فتوا دهیم، بلکه به نقل نظر مشهور اکتفا میکنیم.
کفاره نگاه به غیر همسر در حال احرام
همه این مباحث مربوط به کفاره نگاه محرم به همسرش بود؛ اما در باره کفاره نگاه او به اجنبیه، حضرت امام میفرماید:
و لو نظر الى غير أهله فأمنى فالأحوط أن يكفّر ببدنة مع الإمكان، و إلا فببقرة، و إلا فبشاة.[19]
اگر [مُحرم] به غير زن خودش نگاه كند و از او منى بيرون آيد، احتياط آن است كه در صورت امكان، یک شتر كفاره بدهد وگرنه یک گاو و اگر آن هم ممكن نباشد، یک گوسفند.
ایشان بر خلاف فرع قبلی که اظهار نظر ننمود و به نقل قول مشهور اکتفا نمود، در اینجا اظهار نظر نموده است، ولی باز هم فتوا نداده است، بلکه بنابر احتیاط واجب، کفاره را در صورتی که نگاه به او موجب خروج منی شود، ثابت دانسته است. در تبیین نوع کفاره نیز بدون اشاره به وضعیت مالی فرد، ابتدا شتر و سپس گاو و در آخر گوسفند را واجب نمود، فرقی ندارد، پولدار باشد یا فقیر. از این ور، ممکن است شخص فقیر باشد، اما فعلا توانایی قربانی کردن شتر را دارد، در این صورت، باید شتر قربانی کند؛ ولیکن آیت الله خویی نوع کفاره را متناسب با وضعیت مالی فرد، واجب میداند. متن فرمایش ایشان چنین است:
إذا نظر إلى امرأة أجنبية عن شهوة أو غير شهوة فأمنى وجبت عليه الكفّارة و هي بدنة أو جزور على الموسر، و بقرة على المتوسط، و شاة على الفقير، و أمّا إذا نظر إليها و لو عن شهوة و لم يمن، فهو و إن كان مرتكباً لمحرم إلّا أنّه لا كفّارة عليه.[20]
اگر به زن اجنبیه از روی شهوت یا غیر شهوت نگاه کند و انزال شود، باید کفاره بدهد که برای پولدار یک شتر چاق یا معمولی است و برای شخص متوسط یک گاو و برای فقیر یک گوسفند؛ ولی اگر انزال نشود، حتی اگر از روی شهوت هم نگاه کند، کفاره ندارد، اگرچه [در فرضی که نگاه با شهوت باشد] مرتکب کار حرامی شده است.
در میان فقهای معاصر و زندهای که نظرشان در حاشیه مناسک حج حضرت امام آمده، آیت الله سیستانی نیز مانند آیت الله خویی میان پولدار، متوسط و فقیر تفصیل داده است. همچنین آیت الله زنجانی علاوه بر این تفصیل، میان اعضای بدن زن که محرم به آن نگاه میکند نیز تفصیل داده است.
نظر حضرت امام در مسئله 320 چنین است:
اگر عمدا نگاه کند به غیر زن خود و انزالش شود احوط آن است که اگر میتواند یک شتر کفاره بدهد و اگر نمیتواند یک گاو و اگر آن را هم نمیتواند یک گوسفند کفاره بدهد.[21]
آیت الله سیستانی میفرماید:
اگر مُحرم به غیر همسر خود نگاه حرام کند اگر منی خارج نشود کفاره ندارد و اگر خارج شود کفاره واجب است و احتیاط واجب آن است که اگر وضع مالی او خوب است یک شتر و اگر متوسط الحال است یک گاو کفاره بدهد و نسبت به فقیر یک گوسفند کافی است.[22]
آیت الله زنجانی نیز میفرماید:
اگر به غیر همسر خود نگاه کند ـ با شهوت یا بیشهوت ـ و انزالش شود، اگر به دست و پای او و مانند آن نگاه کرده، یک شتر یا گاو و اگر نمیتواند یک گوسفند قربانی کند و اگر به ساق و عورت و مانند آن نگاه کرده، چنانچه ثروتمند است یک شتر و اگر متوسط الحال است یک گاو و اگر فقیر است یک گوسفند قربانی کند.[23]
روایات
روایات مربوط به این فرع در باب شانزدهم از «ابواب کفارات الاستمتاع» آمده است. عنوان باب که در واقع فتوای صاحب وسائل است، چنین است:
بَابُ أَنَّ الْمُحْرِمَ إِذَا نَظَرَ إِلَى غَيْرِ أَهْلِهِ فَأَمْنَى لَزِمَهُ جَزُورٌ إِنْ كَانَ مُوسِراً وَ بَقَرَةٌ إِنْ كَانَ مُتَوَسِّطاً وَ شَاةٌ إِنْ كَانَ مُعْسِراً.[24]
بابی در اینکه اگر مُحرم به غیر همسرش نگاه کند و انزال شود، باید یک شتر بدهد اگر پولدار بود و یک گاو اگر متوسط الحال بود و یک گوسفند اگر تنگدست بود.
در این باب، پنج روایت ذکر شده است:
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ مُحْرِمٍ نَظَرَ إِلَى غَيْرِ أَهْلِهِ فَأَنْزَلَ قَالَ عَلَيْهِ جَزُورٌ أَوْ بَقَرَةٌ فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَشَاةٌ.[25]
«زرارة» در این روایت صحیحه میگوید:
از امام باقر(علیهالسلام) در باره مرد مُحرمی پرسیدم که با نگاه کردن به غیر همسرش، منی از او خارج شده است؟ فرمود: بر عهده او یک شتر یا یک گاو است و اگر نداشت، یک گوسفند.
طبق این روایت، در مرحله نخست شخص میان اینکه شتر قربانی کند یا گاو، مخیر است و در مرحله بعد، اگر نتوانست نوبت به گوسفند میرسد. همچنین در این روایت سخنی از وضعیت مالی فرد به میان نیامده است.
روایت دوم
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ مُحْرِمٌ نَظَرَ إِلَى سَاقِ امْرَأَةٍ فَأَمْنَى فَقَالَ إِنْ كَانَ مُوسِراً فَعَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَسَطاً فَعَلَيْهِ بَقَرَةٌ وَ إِنْ كَانَ فَقِيراً فَعَلَيْهِ شَاةٌ ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنِّي لَمْ أَجْعَلْ عَلَيْهِ هَذَا (لِأَنَّهُ أَمْنَى إِنَّمَا جَعَلْتُهُ عَلَيْهِ لِأَنَّهُ نَظَرَ) إِلَى مَا لَا يَحِلُّ لَهُ.[26]
این روایت به جهت «عبدالله بن جبلة» که واقفی ثقه است، موثقه است. در این روایت «ابو بصیر» میگوید:
به امام صادق(علیهالسلام) گفتم: مرد مُحرمی به ساق پای زنى نگاه کرده و در اثر آن منى از او خارج شده است. فرمود: اگر توانگر باشد بر عهده او یک شتر است، و اگر ميانه حال باشد بر عهده او یک گاو است، و اگر فقير باشد گوسفندی بر ذمه دارد. سپس فرمود: من اين [کفاره] را از آن جهت بر او مقرّر نکردم كه منى از او خارج شده است؛ بلكه آن را به جهت اینكه به چيزى نگريسته كه براى او حلال نبوده است، مقرّر نمودم.
در این روایت در باره نوع کفاره نگاه به ساق پای زن اجنبیه در حال احرام ـ همان طور آیت الله خویی و سیستانی و صاحب وسائل فرمودند ـ به ترتیب برای موسر، متوسط و فقیر، شتر، گاو و گوسفند را بیان نموده است.
شیخ صدوق نیز این روایت را در الفقیه به اسنادش از «ابو بصیر» نقل نموده است، با این تفاوت که در نقل ایشان چنین آمده: «نَظَرَ إِلَى سَاقِ امْرَأَةٍ أَوْ إِلَى فَرْجِهَا فَأَمْنَى». ایشان در علل الشرائع نیز همین مضمون را با سندی متفاوت، نقل نموده است. البته دو نسخه مختلف از آن به ما رسیده است. صاحب وسائل هر دو نسخه را به عنوان روایتهای سوم و چهارم این باب ذکر نموده است.
روایت سوم
وَ رَوَاهُ (الصَّدُوقُ) أَيْضاً فِيهِ (الْعِلَلِ) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ خَالِدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مُحْرِمٍ نَظَرَ إِلَى سَاقِ امْرَأَةٍ أَوْ إِلَى فَرْجِهَا حَتَّى أَمْنَى قَالَ عَلَيْهِ بَدَنَةٌ أَمَا إِنِّي لَمْ أَجْعَلْهَا عَلَيْهِ إِلَّا لِنَظَرِهِ إِلَى مَا لَا يَحِلُّ لَهُ النَّظَرُ إِلَيْهِ.[27]
«ابو بصیر» میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) درباره مُحرمى كه به ساق پا يا عورت زنى نگريسته و محتلم شده است سؤال كردم؟ فرمود: بر او یک شتر واجب است، توجه داشته باش که من آن را بر او مقرر ننمودم مگر به خاطر نگاه کردن به چيزى كه نگاه به آن حلال نيست.
طبق این نسخه، کفاره فرض یادشده، بر خلاف دو روایت پیشین، فقط یک شتر دانسته شده است؛ ولی در نسخه دیگر که در روایت چهارم میآید، همان تفصیل سهگانه بیان شده است.
روایت چهارم
وَ فِي نُسْخَةٍ قَالَ: إِنْ كَانَ مُوسِراً فَعَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ إِنْ كَانَ مُتَوَسِّطاً فَعَلَيْهِ بَقَرَةٌ وَ إِنْ كَانَ فَقِيراً فَشَاةٌ أَمَا إِنِّي لَمْ أَجْعَلْهَا عَلَيْهِ وَ ذَكَرَ مِثْلَهُ.[28]
در نسخهای دیگر از علل الشرائع میفرماید:
اگر توانگر باشد بر عهده او یک شتر است، و اگر ميانه حال باشد بر عهده او یک گاو است، و اگر فقير باشد گوسفندی بر ذمه دارد. توجه داشته باش که من آن را بر او مقرر ننمودم مگر...
روایت پنجم
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ فِي مُحْرِمٍ نَظَرَ إِلَى غَيْرِ أَهْلِهِ فَأَنْزَلَ قَالَ عَلَيْهِ دَمٌ لِأَنَّهُ نَظَرَ إِلَى غَيْرِ مَا يَحِلُّ لَهُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ أَنْزَلَ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ وَ لَا يَعُدْ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ.[29]
«معاویة بن عمار» در این روایت صحیحه میگوید:
در باره مُحرمی که به غیر همسرش نگاه کرده و انزال شده است، فرمود: بر عهده اوست كه [یک گوسفند] قربانى كند، زيرا او به چيزى نگاه كرده كه بر او حلال نيست و اگر انزال نشده باشد، بايد از خدا بترسد و اين كار را تكرار نكند و بر عهده او چيزى نيست.
طبق این روایت، کفاره فرض یادشده، یک قربانی دانسته شده که منصرف به گوسفند است.
با در نظر گرفتن هر دو نسخه روایت نقل شده از علل الشرائع، چهار نوع کفاره در این روایات ذکر شده است:
یک شتر یا یک گاو است و اگر نداشت، یک گوسفند. (روایت اول)
موسر، یک شتر و متوسط یک گاو و فقیر یک گوسفند. (روایت دوم و چهارم)
یک شتر. (روایت سوم)
یک گوسفند. (روایت پنجم)
در جلسه آینده باید ببینیم چگونه میتوان میان این روایات جمع نمود.
غفر الله لنا و لکم إن شاء الله
[1]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین(عَلَیْهِالسَّلامِ)، الدعاء 20.
[2]. الکافی، الشیخ الکلینی (329 ق)، ج2، ص586، ح24.
[3]. ر. ک: مصباح المتهجّد، الکفعمی (900 ق)، ص601.
[4]. مصباح المتهجّد، الکفعمی (900 ق)، ص847.
[5]. مثنوی طاقدیس، ملا احمد نراقی (1245 ق)، ص۲۱۵.
[6]. صحیفۀ امام خمینی، ج18، ص452 و نیز ر. ک: ج19، ص64 و ج20، ص21.
[7]. در وسائل به جای «و»، «أو» آمده است؛ ولی در مصدر اصلی یعنی الکافی «و» آمده که همین صحیح است.
[8]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص135، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب17، ح1، ط ـ آل البیت.
[9]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص136، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب17، ح3، ط ـ آل البیت.
[10]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص135، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب17، ح1، ط ـ آل البیت.
[11]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص138، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب17، ح7، ط ـ آل البیت.
[12]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص137، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب17، ح4، ط ـ آل البیت.
[13]. ر. ک: كتاب الحج، السید محمد المحقق الداماد (1388ق)، ج2، ص323.
[14]. ر. ک: تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص334 ـ 340.
[15]. ر. ک: تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص377 ـ 379.
[16]. تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص378.
[17]. تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص378.
[18]. تقریر الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج، السید علی المحقق الداماد، ج2، ص379.
[19]. تحریر الوسیلة، الإمام الخمینی (1409 ق)، ج1، ص419.
[20]. موسوعة الإمام الخوئی، السید أبوالقاسم الخوئی (1413 ق)، ج28، ص388.
[21]. مناسک حج مطابق با فتاوای امام خمینی و مراجع، ص192، مسئله320، ط ـ پژوهشکده حج و زیارت (1397ش).
[22]. همان.
[23]. همان، حاشیه 2.
[24]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص133، ط ـ آل البیت.
[25]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص133، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب16، ح1، ط ـ آل البیت.
[26]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص133، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب16، ح2، ط ـ آل البیت.
[27]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص134، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب16، ح3، ط ـ آل البیت.
[28]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص135، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب16، ح4، ط ـ آل البیت.
[29]. وسائل الشيعة، الشیخ حرّ العاملی (1104 ق)، ج13، ص135، ابواب کفارات الإستمتاع فی الإحرام، ب16، ح5، ط ـ آل البیت.