بسم الله الرحمن الرحیم
وَ اجعَلني... مِن صالِحِی العِبادِ.[1]
صحبت در علائم کسانی است که در بالاترین مراتب صلاح قرار دارند. آنها از قلبی سالم برخوردارند و نشانه سلامتی قلب و جان آنها بهرمندی از ادراکات و احساسات سودمند و سازنده است. اشاره شد که یکی از اصلیترین احساسات مفید قلبی، میل به حق است. هر چه قلب سالمتر باشد، حقپذیرتر است و از آنجا که خدواند سبحان مصداق کامل حق است، علاقه و محبت به او مهمترین نشانه سلامتی معنوی است.
یکی از اسماء الحسنی، «حق» است. این نام یازده بار در قرآن کریم به خدای متعال نسبت داده شده است، مانند: ﴿رَبُّكُمُ الْحَقُّ﴾[2] و ﴿أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ﴾.[3]
حق، در احاديث نيز به ذات خداى سبحان اطلاق شده است. امام باقر(علیهالسلام) طبق نقل در دعا عرضه داشت:
اللّهُمَ أَنتَ الحَقُ، و قَولُكَ الحَقُّ، و وَعدُكَ الحَقُّ، و أَنتَ مَليكُ الحَقِّ.[4]
خداوندا! تو حقّى و سخنِ تو حق است و وعده تو حق است و تو فرمانرواى حق هستى.
قلب سالم قلبی است که فقط احساس محبت به خدای سبحان در آن جای دارد، در روایتی از امام صادق(علیهالسلام) آمده است:
القَلبُ السَّليمُ الَّذي يَلقى رَبَّهُ و لَيسَ فيهِ أحَدٌ سِواهُ.[5]
قلب سلیم، قلبی است که پروردگارش را در حالی دیدار میکند که هیچ کسی جز او در آن نباشد.
اگر محبت به غیر خدا نیز دل قلب سلیم وجود داشته باشد، از شعبهها و شاخههای محبت الهی است.
در قرآن کریم، احساس محبت به خدا از لوازم ایمان راستین شمرده شده است:
﴿وَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِله﴾.[6]
و مؤمنان، محبتشان به خداوند بیشتر [از هر چیز دیگر] است.
قلب هر چه سالمتر باشد، بهتر میتواند حقایق نامحسوس را ادراک کند و معرفت بیشتری نسبت به صفات جمال و جلال خداوند سبحان داشته باشد؛ به همین جهت، کاملترین و بالاترین مراتب محبت، اختصاص به اهلبیت(علیهمالسلام) دارد. در زیارت جامعه خطاب به ایشان میگوییم:
السَّلامُ عَلَى الدُّعاةِ إلَى اللّهِ، وَ الأَدِلّاءِ عَلى مَرضاةِ اللّهِ، المُستَقِرّينَ في أمرِ اللّهِ، وَ التّامّينَ في مَحَبَّةِ اللّهِ.[7]
سلام بر دعوتکنندگان به سوی خدا و راهنمایان به سوی [موجبات] خشنودی خدا، آنان که ثابتقدماناند در امر خدا و کاملاناند در دوستی خدا.
کسی جز معصومان نمیتواند این طور در عشق و علاقه به خدای سبحان تمام و کامل باشد. شدت عشق و محبت ایشان به خداوند را میتوان در این فراز از دعای ابوحمزه ثمالی ملاحظه کرد:
إلهي، لَو قَرَنتَني بِالأَصفادِ و مَنَعتَني سَيبَكَ مِن بَينِ الأَشهادِ ... ما قَطَعتُ رَجائي مِنكَ و لا صَرَفتُ وَجهَ تَأميلي لِلعَفوِ عَنكَ و لا خَرَجَ حُبُّكَ مِن قَلبي.[8]
بارالها! اگر مرا به زنجیر کشی و عطای خود را در میان شاهدان از من بازداری... امیدم را از تو نخواهم بُرید و روی امیدم به گذشتت را از تو نخواهم گرداند و محبتت از قلبم بیرون نخواهد رفت.
امر سادهای نیست که انسان از طرف خدا گرفتار سختترین شکنجهها شود؛ ولی از محبتش نسبت به او کاسته نشود. در دعای دیگری از امام صادق(علیهالسلام) چنین نقل شده است:
اللّهُمَّ إِن أَدخَلتَنِي الجَنَّةَ فَأَنتَ مَحمودٌ، وإِن عَذَّبتَني فَأَنتَ مَحمودٌ، يا مَن هُوَ مَحمودٌ في كُلِّ خِصالِهِ.[9]
خداوندا! اگر مرا به بهشت در آورى، پس ستودهاى و اگر مرا عذاب دهى، باز هم ستودهاى. اى آن كه در همه ويژگىهايش ستوده است!
بحث فقهیموضوع: تروک احرام ـ تقبیل النساء (6)
یادآوریالهی! ان ادخلتنی الجنّة فانت محبوب و ان ادخلتنی النار فانت محبوب یا من هو محبوب فی کلّ خصال.[آدرس روایت فوق یافت نشد]
بحث فقهیموضوع: تروک احرام ـ تقبیل النساء (6)
یادآوریبحث در حکم وضعی تقبیل همسر به عنوان یکی از تروک احرام بود. از نظر حضرت امام ـ رضوان الله تعالی علیه ـ کفاره تقبیل همسر با شهوت، یک شتر و بدون شهوت، یک گوسفند است. گفتیم به فرموده صاحب ریاض جمعبندی اکثر فقها از روایات این باب، همین فتواست.
در جلسه قبل، بخشی از فرمایش ایشان را خواندیم و بخشی از آن برای این جلسه باقی ماند.
ادامه فرمایش صاحب ریاضصاحب ریاض اطلاق صحیحه «حلبی» را به قرینه صحیحه «ابو سیار» که از آن به حسنه تعبیر نمود، بر تقبیل به قصد شهوت حمل نمود؛ ولی قید امناء را که در روایت «ابو سیار» آمد بود به دلیل روایت «بطائنی»، برای وجوب شتر، شرط ندانست، زیرا در آن تصریح شده: «عَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ إِنْ لَمْ يُنْزِلْ»، از این رو، ظاهر روایت «ابو سیار» را با صریح روایت «بطائنی» دفع نمود.
ایشان در نتیجهگیری این مطالب مینویسد:
فتلخّص مما اخترناه في المسألة و استفدناه من الجمع بين أخبارها أنه لو قبّلها بغير شهوة فشاة مطلقاً، و بشهوة جزور كذلك، أمنى أولا، وفاقاً للنهاية و المبسوط و الشرائع و القواعد و التحرير و الدروس، و فيه التصريح بالتعميم للإمناء و عدمه في لزوم البدنة.[10]
نتیجه آنچه ما در این مسئله اختیار نمودیم و آنچه از جمع میان روایات به دست آوردیم، این است که اگر مُحرم همسرش را بدون شهوت ببوسد، کفارهاش یک گوسفند است مطلقا و اگر با شهوت ببوسد، کفارهاش یک شتر است، مطلقا، چه با امناء و چه بدون آن. همنظر با [شیخ طوسی در] النهایة و المبسوط و [محقق حلی در] شرائع و [علامه حلی در] قواعد و تحریر و [شهید اول در] الدروس که در آن تصریح شده در وجوب شتر به عنوان کفاره، فرقی میان امناء و غیر آن نیست.
به نظر میرسد، قید «مطلقا» در مورد گوسفند بودن کفاره تقبیل بدون شهوت، جا ندارد، زیرا فرض تقبیل بدون شهوت، همراه با خروج منی، فرضی است که ظاهرا در خارج محقق نمیشود.
به هر حال، همان طور که ایشان فرموده است، اکثر فقها قید امناء را برای وجوب کفاره شتر، شرط ندانستهاند. ایشان در ادامه به اقوال دیگر در این مسئله این طور اشاره نموده است:
و في المسألة أقوال أُخر، منها: لزوم البدنة مطلقاً، كما عن الصدوق و المفيد و المرتضىٰ؛ و إذا أنزل إما مطلقاً، كما عن الديلمي؛ أو إذا كان بشهوة، كما عن ابن سعيد. و آخر لزوم الشاة كذلك عن الفقيه. و قولٌ للحلّي قريب مما اخترناه، لكن مشترطاً في البدنة زيادة علىٰ الشهوة الإمناء كما مضى.[11]
در این مسئله اقوال دیگری وجود دارد. یک قول این است که کفاره تقبیل، یک شتر است، یا مطلقا [چه با شهوت، چه بدون آن و چه با امناء و چه بدون آن] همان طور که از شیخ صدوق و شیخ مفید و سید مرتضی نقل شده است، یا در صورت انزال منی مطلقا [چه با شهوت و چه بدون آن]، همان طور که از دیلمی نقل شده است و یا انزال همراه با شهوت، همان طور که از ابن سعید نقل شده است. قول دیگر این است که کفاره تقبیل، یک گوسفند است مطلقا، همان طور که از الفقیه شیخ صدوق حکایت شده است. علامه حلی نیز نظری دارد که نزدیک به نظری است که ما انتخاب کردیم، [یعنی تفصیل میان تقبیل با شهوت و غیر آن] ولی در کفاره شتر علاوه بر قید به قصد شهوت بودن، امناء را نیز شرط دانسته است.
همان طور که گفتیم، قید «مطلقا» در صورت انزال منی که به دیلمی نسبت داده شد، صحیح نیست، زیرا ایشان با اینکه فقط امناء را مطرح نموده است[12] ولی معلوم است که مقصودش تقبیل به قصد شهوت است، زیرا شخص سالم وقتی همسرش را از روی لطف و رحمت ببوسد، منی از او خارج نمیشود.
فرمایش صاحب جواهر
در این باره فرمایش صاحب جواهر را نیز میخوانیم:
و لو قبل امرأته بغير شهوة كان عليه شاة، و لو كان بشهوة كان عليه جزور كما في النهاية و المبسوط و القواعد و التحرير و الدروس و غيرها على ما حكي عن بعضها، بل نسبه بعضهم إلى الأكثر، لما سمعته سابقا من قول الصادق عليه السلام في حسن الحلبي «ينحر بدنة» الظاهر بمقتضى سياقه في كون التقبيل بشهوة ان لم نقل بانصراف التقبيل الى ذلك و لو بملاحظة الغلبة، و خبر ابن أبي حمزة عن الكاظم عليه السلام «في رجل قبل امرأته و هو محرم قال عليه بدنة و إن لم ينزل» و حسن مسمع أو صحيحه عنه عليه السلام أيضا «فمن قبل امرأته على غير شهوة و هو محرم فعليه دم شاة و من قبل امرأته على شهوة فأمنى فعليه جزور و يستغفر ربه» إلا أنه ظاهر في اعتبار الامناء كما عن سلار و ابن سعيد و إن أطلق أولهما وجوبها بالتقبيل و قيد ثانيهما بالشهوة كالمحكي عن ابن إدريس «من قبل امرأته بغير شهوة كان عليه دم، فان قبلها بشهوة كان عليه دم شاة إذا لم يمن، فإن أمنى كان عليه جزور» قيل: و نحوه الحلبي،لقوله: في القبلة دم شاة للأصل المقطوع بما سمعت، و ضعف الخبر المنجبر بما عرفت، و ظهور التقييد بالامناء في خبر مسمع المحمول على عدم ارادة التقييد بقرينة التصريح في الخبر المنجبر بما عرفت تقديما للنص على الظاهر، و إطلاق الصادقين عليهما السلام في خبري زرارة و العلاء بن الفضيل بأن عليه دما مع ظهوره في الشاة المحمول على ارادة حال غير الشهوة.[13]
اگر همسرش را بدون شهوت ببوسد، بر عهده او یک گوسفند است و اگر بدون شهوت باشد، بر عهده او یک شتر است، کما اینکه در النهایة، المبسوط، قواعد، تحریر، الدروس و غیر آنها چنین آمده است و طبق آنچه از برخی از آنها حکایت شده است، بلکه بعضیها آن را به اکثر فقها نسبت دادهاند. دلیل آن، سخن امام صادق(علیهالسلام) در حسنه «حلبی» است که در آن آمده بود «شتری قربانی کند». اگر نگوییم کلمه تقبیل در این روایت به بوسیدن به قصد شهوت انصراف دارد، حتی از باب ملاحظه مورد غالب آن، ظاهرا مقتضای سیاق روایت این است که مقصود، بوسیدن از روی شهوت است. همچنین در خبر «ابن ابی حمزة» از امام کاظم(علیهالسلام) آمده که درباره مردی که در حال احرام همسرش را بوسیده، فرمود: «بر عهده او یک شتر است هرچند انزال صورت نگیرد». همچنین در حسنه یا صحیحه «مسمع» از آن امام(علیهالسلام) آمده: «اگر محرم، همسرش را بدون شهوت ببوسد، بر عهده او یک گوسفند است و اگر همسرش را با شهوت ببوسد و منی از او خارج شود، بر عهده او یک شتر است و باید از پروردگارش طلب بخشش کند». البته این روایت، ظهور دارد در اینکه [برای وجوب شتر] امناء، شرط است، کما اینکه از سلار و ابن سعید حلی نقل شده است، هرچند سلار وجوب شتر را به صورت مطلق برای تقبیل دانسته و ابن سعید، تقبیل را مقید به شهوت کرده است. همچنین از ابن ادریس حکایت شده: «کسی که همسرش را بدون شهوت ببوسد، باید قربانی کند، پس اگر به قصد شهوت ببوسد ولی منی خارج نشود، کفارهاش یک گوسفند است و اگر همراه با خروج منی باش، کفارهاش یک شتر است». گفته شده، ابو الصلاح حلبی نیز همین نظر را دارد. دلیل آنها این است که بر اساس اصل، کفاره در بوسه، گوسفند است؛ ولی این اصل با وجود روایاتی که گذشت، جا ندارد. ضعف خبر نیز با آنچه [از نظر فقها] گذشت جبران میشود. ظهور لزوم قید امناء در روایت «مسمع» نیز حمل میشود بر اینکه از آن، تقیید اراده نشده است، به قرینه تصریحی که در روایت ضعیف آمده بود، ضعفی که با آنچه [از نظر فقها] گذشت، جبران میشود، زیرا نص بر ظاهر مقدم است. اطلاق دو روایتی که «زرارة» و «علاء بن فضیل» از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) نقل کردهاند که «باید قربانی کند» با اینکه ظهور در گوسفند دارد، اما حمل میشود بر حالت بدون شهوت.
بنابراین، ایشان نیز مانند صاحب ریاض، از باب تقدیم نص بر ظاهر، روایت «مسمع ابو سیار» را به قرینه روایت «بطائنی» بر عدم اراده تقیید از قید امناء حمل نمود، اطلاق صحیحه «حلبی» را نیز بر حالت شهوت و اطلاق دو صحیحه «زرارة» و «علاء» را نیز بر حالت بدون شهوت حمل نمود.
صاحب جواهر پس از این جمعبندی میان روایات، مینویسد:
و بذلك كله ظهر لك أن المتجه في الجمع بين النصوص هو ما ذكره المصنف و غيره دون ما سمعته من ابن إدريس و غيره، و نحو ما عن الصدوق في الفقيه من إطلاق وجوب الشاة بالتقبيل و كذا ما عن المفيد و السيد و الصدوق في المقنع من إطلاق البدنة مع احتمال إرادة مع الشهوة، خصوصا الأول منهم لقوله: و إن هوت المرأة ذلك كان عليها مثل ما عليه» فان ظاهر قوله «و ان هوت» الشهوة، ضرورة منافاة كل من هذه الأقوال لبعض النصوص بخلاف المختار.[14]
بنا بر همه آنچه گذشت، روشن میشود که وجه جمع مناسب میان نصوص همان است که مصنف و غیر او ذکر کردهاند نه آنچه از ابن ادریس و بقیه گذشت. آنچه از صدوق در الفقیه نیز نقل شده که کفاره تقبیل را مطلقا گوسفند دانسته، [از جهت نامناسب بودن جمع] مانند نظر ابن ادریس است، همچنین آنچه از مفید و سید مرتضی و صدوق در المقنع حکایت شده که کفاره تقبیل را مطلقا شتر دانستهاند، هر چند احتمال دارد مقصودشان تقبیل به قصد شهوت باشد، خصوصا شیخ مفید، زیرا فرموده: «و اگر زن هم مایل به این کار باشد، بر عهده او نیز همان کفارهای که بر عهده مرد است»، ظاهر تعبیر «و ان هوت» به قصد شهوت است. دلیل نامناسب بودن این نظرات، این است که هر یک از آنها با بخشی از نصوص، منافات دارد، بر خلاف نظر مختار.
نظریه مختارپس از ملاحظه اشکالات وجوه جمعی که در جلسه قبل بیان شد و نیز دقت در سخنان صاحب ریاض و صاحب جواهر، از نظر ما نیز امناء و عدم امناء در کفاره تقبیل تأثیری ندارد، [مؤید آن علاوه بر اینکه برداشت اکثر فقها چنین است، میتواند روایتی باشد که در بحث نگاه به نامحرم در حال احرام، خواهد آمد. در آنجا تصریح شده که کفاره به جهت امناء نیست، بلکه به خاطر نگاه به نامحرم است.]
بر این اساس، اگر شخص مُحرم، همسرش را بدون قصد شهوت ببوسد، کفاره آن یک گوسفند است و اگر به قصد شهوت ببوسد، چه با امناء باشد و چه بدون آن، کفارهاش یک شتر است.
تا اینجا حکم کفاره تقبیل همسر روشن شد، در ادامه حکم تقبیل اجنبیه را بررسی میکنیم.
حکم تقبیل اجنبیهتقبیل اجنبیه در هر حال حرام است و از جهت حرمت تکلیفی، فرقی میان مُحرم و غیر مُحرم نیست. به همین جهت، نمیتوان گفت گناه آن، هنگامی که از مُحرم سر بزند بیشتر است، زیرا جای قیاس اولویت نیست؛ ولی از جهت حکم وضعی، این سؤال مطرح است که آیا تقبیل اجنبیه نیز مانند تقبیل همسر کفاره دارد یا کفارهای برای آن ثابت نیست، بلکه مانند آنجا که دو بار یا بیشتر صید کند، میگوییم: خداوند در قیامت از او انتقام میگیرد؟
عبارت حضرت امام مطلق بود، در نتیجه شامل غیر همسر نیز میشود، زیرا در تحریر فرمود: «لو قبّل امرأة...» و در مناسک حج نیز فرمود: «اگر زنی را از روی شهوت ببوسد...»؛ شماری از فقها نیز همان گونه که گذشت، فقط حکم تقبیل همسر را مطرح کردهاند؛ ولی آیت الله زنجانی در حاشیه این مسئله میان همسر و غیر همسر تفصیل قائل شد و فرمود:
اگر محرم، همسرش را با قصد لذت ببوسد کفاره آن... و اگر غیر همسر را ببوسد ـ مَحرم باشد یا نامَحرم ـ کفاره ندارد.[15]
در مورد تقبیل محارم مانند مادر و دختر و خواهر، که غالباً از روی محبت و عطوفت است، ظاهراً شکی نیست که اگر از به قصد شهوت نباشد اشکال ندارد و کفاره هم ندارد، چه اینکه در روایت «حسین بن حماد» نیز آمده بود:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يُقَبِّلُ أُمَّهُ قَالَ لَا بَأْسَ هَذِهِ قُبْلَةُ رَحْمَةٍ إِنَّمَا تُكْرَهُ قُبْلَةُ الشَّهْوَةِ.[16]
اما در مورد تقبیل زنان نامحرم، ظاهرا از میان فقهای معاصر فقط آیت الله زنجانی معتقد است که کفاره ندارد و احتمالا دلیل ایشان این است که ظاهر روایاتی که در این باب خواندیم، همه مربوط به تقبیل همسر است، زیرا در آنها تعبیر «إمرَأَته» آمده است؛ ولی باید ببینیم میتوان از روایات دیگر ابواب، این عمومیت را استفاده نمود یا خیر؟
در روایات مربوط به نگاه کردن در حال احرام، بحث نظر به غیر همسر نیز مطرح شده است، این روایات در باب شانزدهم از ابواب «کفارات الإستمتاع فی الإحرام» آمده است که برخی از آنها را میخوانیم:
روایت اولمُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ مُحْرِمٍ نَظَرَ إِلَى غَيْرِ أَهْلِهِ فَأَنْزَلَ قَالَ عَلَيْهِ جَزُورٌ أَوْ بَقَرَةٌ فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَشَاةٌ.[17]
«زرارة» در این روایت صحیحه میگوید:
از امام باقر(علیهالسلام) در باره مرد مُحرمی پرسیدم که با نگاه کردن به غیر همسرش، منی از او خارج شده است؟ فرمود: بر عهده او یک شتر یا یک گاو است و اگر نداشت، یک گوسفند.
روایت دوموَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ مُحْرِمٌ نَظَرَ إِلَى سَاقِ امْرَأَةٍ فَأَمْنَى فَقَالَ إِنْ كَانَ مُوسِراً فَعَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَسَطاً فَعَلَيْهِ بَقَرَةٌ وَ إِنْ كَانَ فَقِيراً فَعَلَيْهِ شَاةٌ ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنِّي لَمْ أَجْعَلْ عَلَيْهِ هَذَا (لِأَنَّهُ أَمْنَى إِنَّمَا جَعَلْتُهُ عَلَيْهِ لِأَنَّهُ نَظَرَ) إِلَى مَا لَا يَحِلُّ لَهُ.[18]
این روایت به جهت «عبدالله بن جبلة» که واقفی ثقه است، موثقه است. در این روایت «ابو بصیر» میگوید:
به امام صادق(علیهالسلام) گفتم: مرد مُحرمی به ساق پای زنى نگاه کرده و در اثر آن منى از او خارج شده است. فرمود: اگر توانگر باشد بر عهده او یک شتر است، و اگر ميانه حال باشد بر عهده او یک گاو است، و اگر فقير باشد گوسفندی بر ذمه دارد. سپس فرمود: من اين [کفاره] را از آن جهت بر او مقرّر نکردم كه منى از او خارج شده است؛ بلكه آن را به جهت اینكه به چيزى نگريسته كه براى او حلال نبوده است، مقرّر نمودم.
[همان طور که قبلا اشاره شد، میتوان این روایت را مؤید این دانست که امناء در اثبات کفاره تقبیل تأثیری ندارد.]
روایت سوموَ رَوَاهُ (الصَّدُوقُ) أَيْضاً فِيهِ (الْعِلَلِ) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ خَالِدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مُحْرِمٍ نَظَرَ إِلَى سَاقِ امْرَأَةٍ أَوْ إِلَى فَرْجِهَا حَتَّى أَمْنَى قَالَ عَلَيْهِ بَدَنَةٌ أَمَا إِنِّي لَمْ أَجْعَلْهَا عَلَيْهِ إِلَّا لِنَظَرِهِ إِلَى مَا لَا يَحِلُّ لَهُ النَّظَرُ إِلَيْهِ.[19]
در این روایت ضعیف السند، «ابو بصیر» میگوید:
از امام صادق(علیهالسلام) درباره مُحرمى كه به ساق پا يا عورت زنى نگريسته و محتلم شده است سؤال كردم؟ فرمود: بر او یک شتر واجب است، توجه داشته باش که من آن را بر او مقرر ننمودم مگر به خاطر نگاه کردن به چيزى كه نگاه به آن حلال نيست.
به نظر میرسد وقتی «نظر» کفاره داشته باشد عرفاً «تقبیل» که شهوتآمیزتر از آن است، به طریق اولی کفاره دارد. به تعبیر دیگر ظاهراً میتوان از روایات باب تقبیل که در آنها فقط از همسر یاد شده بود، الغای خصوصیت کرد و حکم تقبیل اجنبیه را نیز مانند تقبیل همسر دانست و اگر نتوانیم فتوا دهیم، لااقل میگوییم: بنا بر احتیاط واجب، کفاره تقبیل اجنبیه نیز اگر از روی شهوت باشد، یک شتر و اگر به غیر از شهوت باشد یک گوسفند است.
مؤید دیگر برای این مطلب روایتی است که در آن، حتی بوسیدن پسربچه نیز از روی شهوت، دارای حدّ دانسته شده است. این روایت با اینکه در آن، بحث تقبیل در حال احرام آمده است، ولی در ابواب مربوط به احرام ذکر نشده است، بلکه در ابواب «النکاح المحرم» آمده است، میفرماید:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُ (عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ) عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مُحْرِمٌ قَبَّلَ غُلَاماً مِنْ شَهْوَةٍ قَالَ يُضْرَبُ مِائَةَ سَوْطٍ.[20]
در سند این روایت نیز «عبدالله بن جبلة» است، به همین جهت، موثقه است. «اسحاق بن عمار» میگوید:
به امام صادق(علیهالسلام) گفتم: مُحرم میتواند پسربچه را از روی شهوت ببوسد؟ فرمود: [در این صورت] یکصد ضربه تازیانه میخورد.
بنابراین به نظر ما اگر در تقبیل غیر همسر، فتوا به وجوب کفاره ندهیم، قطعا نمیتوانیم فتوای آیت الله زنجانی که فرموده اصلا کفارهای ندارد را بپذیریم.
حکم کفاره تقبیل همسر مُحرم پس از طواف نساءمباحثی که تا اینجا مطرح شد مربوط به حکم تقبیل توسط مرد بود، یعنی یکی از تروک احرام برای مردان، تقبیل النساء است، اما اینکه این حکم شامل خانمها هم میشود یا نه، نیاز به بحث و بررسی دارد.
یکی از مواردی که اثر این اختلاف، نمایان میشود، در فقه الحدیث این روایت صحیحه است:
وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْهُ (عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ) عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ وَ قَدْ طَافَ طَوَافَ النِّسَاءِ وَ لَمْ تَطُفْ هِيَ قَالَ عَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ مِنْ عِنْدِهِ.[21]
«معاویة بن عمار» ضمن حدیثی از امام صادق(علیهالسلام) میگوید:
از ایشان در باره مردى پرسیدم كه همسرش را مىبوسد در حالىكه خود طواف نساء را انجام داده، ولى همسرش هنوز طواف ننموده است؟ فرمود: بر او یک قربانى است كه از جانب خود قربانى كند.
گذشت که همین مضمون را شیخ طوسی نیز به اسنادش از «زرارة» و او از امام باقر(علیهالسلام) روایت کرده است.
اگر بگوییم وجوب کفاره تقبیل در حال احرام شامل خانمها نیز میشود، باید این روایت را ـ همان طور که مرحوم محقق داماد فرمود[22] ـ بر فرضی حمل کنیم که مرد مُحلّ همسر مُحرمش را با اکراه بوسیده است، زیرا روی این مبنا، بر زن هم حرام است که اجازه دهد شوهرش او را ببوسد؛ ولی فرض این است که شوهرش او را مجبور کرده است و چون زن از روی اکراه قبول کرده است، کفارهاش بر عهده شوهر آمده است؛ ولیکن در صورتی که بگوییم این حکم اختصاص به مردان دارد، قاعدتاً وقتی از احرام خارج شود، مانعی ندارد که همسرش را با اینکه هنوز در حال احرام است ببوسد، از این رو، همان طور که صاحب جواهر فرموده است، باید روایت را حمل بر استحباب نماییم، متن فرمایش ایشان چنین است:
لو قبلها بعد أن طاف هو طواف النساء دونها ففي صحيح ابن عمار أو حسنه عليه دم يهريقه، قال: «سألته عن رجل قبل امرأته و قد طاف طواف النساء و لم تطف هي قال: عليه دم يهريقه من عنده» و لم يحضر في أحد عمل به على جهة الوجوب، فلا بأس بحمله على ضرب من الندب، لأن الفرض كونه قد أحل، فلا شيء عليه إلا الإثم إن كان.[23]
اگر مرد، بعد از انجام طواف نساء همسرش را ببوسد، در حالی که همسرش هنوز آن را انجام نداده است، در صحیحه یا حسنه «ابن عمار» آمده که باید قربانی کند، فرمود: «از ایشان در باره مردى پرسیدم كه همسرش را مىبوسد در حالىكه خود طواف نساء را انجام داده، ولى همسرش هنوز طواف ننموده است؟ فرمود: بر او یک قربانى است كه از جانب خود قربانى كند». ولی اطلاع ندارم که کسی به عنوان وجوب به این روایت عمل کرده باشد، بنابراین، ایرادی ندارد که آن را به نوعی از استحباب حمل نماییم، زیرا فرض این است که مرد، از احرام خارج شده و در این صورت، چیزی بر عهده او نیست، مگر گناه، آن هم اگر ثابت شود.
حضرت امام این بحث را مطرح ننموده است؛ ولی آیت الله خویی اثبات کفاره بر مرد را احوط دانسته است، ایشان در این باره مینویسد:
إذا قبّل الرجل بعد طواف النِّساء امرأته المحرمة فالأحوط أن يكفّر بدم شاة.[24]
اگر مرد بعد از طواف نساء همسر مُحرم خود را ببوسد، احوط آن است که یک گوسفند کفاره دهد.
سپس در شرح این مسئله مینویسد:
يدل على ذلك روايتان: الاولى: ما رواه الشيخ عن زرارة في حديث «أنّه سأل أبا جعفر (عليه السلام) عن رجل قبّل امرأته و قد طاف طواف النِّساء و لم تطف هي، قال: عليه دم يهريقه من عنده». الثانية: ما رواه الكليني في الصحيح عن معاوية بن عمار عن أبي عبد اللّٰه (عليه السلام) و مضمونها لا يختلف عن الاولى، و لكن الأُولى ضعيفة بعلي بن السندي الواقع في السند، و أمّا الثانية فهي صحيحة سنداً و لا مانع من العمل بها و الإفتاء بمضمونها، فيكون المقام نظير الرجل المحل إذا جامع زوجته المحرمة من ثبوت الكفّارة عليها، و لكن على الرجل أن يغرمها، و كذا المولى المحل إذا جامع أمته المحرمة إلّا أنّه مع ذلك احتطنا في المتن و لم نفت بمضمونها، و ذلك لشذوذ الرواية و إعراض الأصحاب بأجمعهم عنها، و نحن و إن لم نر الاعراض مسقطاً للحجية و لكن ذلك في إعراض المشهور لا في الاعراض المطبق و إعراض الجميع بحيث لم يفت أحد من الأصحاب بمضمونها أصلًا فإن ذلك يوجب سقوط الرواية عن الحجية. على أنّه لا موجب للكفارة في المقام أصلًا، و لا يقاس بجماع المحل زوجته المحرمة، و ذلك لأنّ الجماع محرم عليهما فإذا أحل الزوج فالحرمة باقية بالنسبة إلى المرأة المحرمة، و هذا بخلاف التقبيل فإنّ الحرمة ثابتة على الرجل المحرم فقط، و أمّا تقبيل المرأة المحرمة زوجها فليس فيه شيء، لاختصاص النصوص المانعة بتقبيل الرجل المحرم زوجته، و الكفّارة تترتب على تقبيل الرجل المحرم و لا تثبت في تقبيل المرأة المحرمة زوجها، فإذا خرج الرجل من الإحرام و أحل من كل شيء فلا مانع له من التقبيل، فلا بدّ من رد علم هذه الرواية إلى أهلها، و قد عرفت أنّه لم يفت أحد فيما نعلم بمضمونها.[25]
بر این مطلب دو روایت دلالت دارد: یکی روایتی است که شیخ طوسی از «زرارة» نقل نموده که «وی از امام باقر(علیهالسلام) در باره مردی پرسید که همسرش را مىبوسد در حالىكه خود طواف نساء را انجام داده، ولى همسرش هنوز طواف ننموده است؟ فرمود: بر او یک قربانى است كه از جانب خود قربانى كند». دوم، روایت صحیحی است که شیخ کلینی از «معاویة بن عمار» از امام صادق(علیهالسلام) نقل نموده است و مضمون آن با روایت نخست، اختلافی ندارد؛ البته روایت نخست به خاطر وجود «علی بن السندی» در سندش، ضعیف است، اما دومی صحیح السند است؛ از این رو، مانعی ندارد که به آن عمل کنیم و طبق مضمونش فتوا دهیم. پس اینجا نظیر جایی است که مرد مُحلّ با همسر مُحرمش جماع میکند که کفاره بر عهده زن است، ولی مرد باید آن را بپردازد، همچنین نظیر آنجاست که شخص مُحلّ با کنیز مُحرمش جماع کند؛ با این حال، ما در متن، آن را احوط دانستیم و طبق مضمونش فتوا ندادیم، زیرا این روایت شاذ است و همه فقها از آن اعراض کردهاند. ما با اینکه اعراض را مسقط حجیت نمیدانیم، ولی این مربوط به اعراض مشهور است نه اعراض کلی و همگانی به گونهای که اصلا هیچ یک از فقها مطابق مضمونش فتوا ندهند. همچنین این مورد با جماع شخص غیر محرم با همسر محرمش مقایسه نمیگردد، زیرا جماع بر هر دو حرام است و وقتی مرد از احرام خارج شود، حرمت نسبت به زن باقی است، بر خلاف بوسیدن که حرمت فقط برای مرد ثابت است و اگر زن مُحرم، مرد را ببوسد، چیزی بر عهده او نیست، زیرا روایات منعکننده به بوسیدن توسط مرد اختصاص داشتند، کفاره هم مترتب بر بوسیدن مرد مُحرم است نه اینکه بوسیدن توسط زن مُحرم هم کفاره داشته باشد. بنابراین، وقتی مرد از احرام خارج شود و همه آنچه به خاطر احرام، بر او حرام شده بود، برایش حلال گردد، مانعی ندارد که همسرش را ببوسد. [با توجه به این مطالب] ناچاریم فهم این روایت را به اهلش واگذاریم، چه اینکه گذشت که ـ تا جایی که ما میدانیم ـ کسی مطابق آن فتوا نداده است.
غفر الله لنا و لکم إن شاء الله