خلاصه جلسه ۲۷۸ تفسیر سوره حمد ذیل آیه «غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ»:
در جلسات پیشین گفتیم«دروغ»،«دینتراشی»،«تحریف ادیان آسمانی»، «تظاهر به خیرخواهی»و «سوءاستفاده از هنر» مهمترین شیوههای اضلال جن و انس هستند.
سوءاستفاده از هنر در مصادیق مختلفی بروز پیدا کرده است که درباره این مصادیق در جلسات گذشته بحث کردیم. قرآن از هنر سخنوری به گفتار آراسته تعبیر میکند یعنی سخنی که دیگران را تحت تاثیر قرار میدهد.
اهلبیت(ع) اجازه نمیدادند پیروانان آنها پای سخن هر سخنوری بنشینند چرا که معتقد بودند برخی از سخنوران مخاطبان خود را سحر میکنند. از امام صادق(ع) پرسیدند آیا گوش دادن به سخنان داستان پردازان جایز است یا جایز نیست؟ امام ابتدا پاسخ منفی دادند و بعد یک اصل کلی را مطرح کردند و فرمودند انسان حق ندارد پای سخن هر سخنوری بنشیند.
بعد از رحلت پیامبر(ص) عدهای در مساجد داستانگویی از علاقه عامه مردم برای داستان سرایی سوءاستفاده میکردند با تحریف داستانها به گونهای که برای مردم جذاب باشد داستانها را نقل میکردند از همین راه حقایق تاریخی را تحریف میکردند اهل بیت(ع) همواره با جریان داستان پردازی مقابله میکردند.
امیرالمومنین علی(ع) زمانی که وارد مسجد شدند مشاهده کردند که فردی در حال داستانسرایی است امام به محض مشاهده آن فرد به شدت با او مقابله کرد و آن مرد را از مسجد بیرون کرد.
گاهی افراد تنها به سخنان سخنوری گوش میدهد اما گاهی محسور سخنان آن شخص میشود که این گوش دادن نوعی پرستش و بندگی را ایجاد میکند کسی که مسلط به فن سخنوری است اگر از طرف خدا نطق کند و انسان را به راه راست هدایت میکند و الهی کار کرده است اما بعضی افراد زبانشان شیطانی است و منحرف کننده است؛ در نهجالبلاغه آمده است ابتدا شخصیت سخنران را بررسی کنید بعد پای سخنان او بنشینید.
دومین مصداق سوءاستفاده از هنر سخنوری بیهوده سرایی:
خداوند میفرمایند«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ:
و برخى از مردم كسانىاند كه سخن بيهوده را خريدارند تا [مردم را] بى[هيچ] دانشى از راه خدا گمراه كنند و [راه خدا] را به ريشخند گيرند براى آنان عذابى خواركننده خواهد بود»(لقمان/۶)
معنای لهوالحدیث در این آیه اشاره به افرادی که هدفشان گمراه کردن مردم است پس باید دقت کنیم که به سخن چه کسی گوش میدهیم.
مصادیق دیگر لهوالحدیث :
موسیقیهای نامشروع یکی دیگر از مصادیق لهوالحدیث است. امام صادق(ع) در روایتی میفرمایند« یکی از گناهانی که خدا به انجام دهنده آن وعده آتش داده است گوش دادن به موسیقی نامشروع است». موسیقی نامشروع انسان را از راه خدا گمراه میکند.
یکی دیگر از شیوههای لهو الحدیث اشعار و تصنیفهای گمراه کننده است امام باقر(ع) در تبیین آیه لهوالحدیث میفرمایند« نصر بن حارث در زمان پیامبر(ص) زندگی میکرد این فرد سرودها و سخنان گمراه کننده را میخرید تا مردم را از شنیدن قرآن گمراه کند».
سومین مصداق لهوالحدیث «افسانه سرایی» است. افسانه سرایی هم از مصادیق سوءاستفاده از هنر است در روایات آمده است نصر بن حارث تاجر بود و برای تجارت به ایران سفر میکرد در این سفرها کتابها را میخرید و داستانها را برای قریشیان مطرح میکرد و میگفت محمد(ص) برای شما داستان عاد و ثمود را تعریف میکند و من هم اخبار مربوط به شاهان ایرانی را برای شما میخوانم و اینگونه مردم گمراه را گرد خود جمع میکرد و آنها را از شنیدن قرآن منع میکرد.
مجسمهسازی مقدمه بتپرستی است
چهارمین شیوه سوءاستفاده از هنر« مجسمهسازی» است؛ مسجمهسازی در گذشته بسیار مورد سوءاستفاده فریبکاران قرار میگرفت.
این مفسر قرآن گفت: مجسمهسازی مقدمه بتپرستی است؛ سه نظر درباره منشا بتپرستی مطرح شده است در بعضی از روایات مبدا بتپرستی به زمان حضرت نوح(ع) میرسدعدهای از مشرکین در آن زمان به مردم میگفتند خداهایتان را رها نکنید به خصوص ود، سواع، یعوق، نسر و نعوث درباره این ۵ بت ۳ نظر وجود داشت نخست اینکه، این افراد قبل از حضرت نوح(ع) انسانهای صالحی بودند بعد از فوت آنها مردم به دلیل علاقهای که به آنها داشتند مجسمه آنها را ساهتند شیطان نیز مردم را وسوسه کرد و بتپرستی رایج شد.
نقل دیگر درباره این ۵ بت این است که آنها ۵ پسر حضرتآدم(ع) بودند بعد شیطان مردم را به وسوسه کرد که این افراد خدا هستند. نقل دیگر این است که این بتها در زمان حضرت نوح ساخته شدند. پس در کل مبدا بتپرستی مجسمه سازی است بسیاری از آقایان فتوا به حرام بودن مسجمه سازی دادهاند اما در حال حاضر چون دیگر مجسمهسازی کارایی پیش را ندارد بسیاری از آقایان فتوا به کراهت آن میدهند.
پنجمین شیوههای سوءاستفاده از هنر در«تمایلات نفسانی» قابل مشاهده است هوای نفس کاربرد خوب و بد دارد یکی از امتیازهای انسان بهرهگیری ازعقل است. برای فرشتگان آسمانی شهوت، قدرت و ثروت معنا ندارد و حیوانات نیز غرق در شهوت هستند و معنویت برای آنها بیمعناست ولی انسان معجونی است از عقل، شهوت و تمایلات انسانی است.
اگر آدمی سمت شهوت برود از حیوان پستتر میشود و اگر شهوت را مغلوب کند از ملک هم میگذرد.