نکته دیگری که از این فراز استفاده میشود این است که انسان در رابطه با مصرف کردن سرمایه عمرش بر سر دو راهی است؛ یا باید لباس خدمت و عبادت حضرت حق را بپوشد و یا اینکه عمر خود را در اختیار شیطان قرار دهد و عمرش چراگاه شیطان شود.
اگر انسان لباس خدمت حق را نپوشد و از خدا و بندگی او فاصله بگیرد، شیطان در مرتع عمر او چَرا میکند. اینجاست که از چشم و گوش و زبان و سایر اعضای سبعه انسان گرفته تا فکر و اندیشه و خیال او را به کار میگیرد و مورد سوء استفاده قرار میدهد.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در يكى از خطبههاى خود، ضمن مذمت پيروان شيطان، درباره مرابطه شيطان و پيروانش اينگونه مىفرمايد:
اتَّخَذُوا الشَّيطانَ لِأمرِهِم مِلاكاً، واتَّخَذَهُم لَهُ أشراكاً، فَباضَ وفَرَّخَ في صُدُورِهِم، وَدَبَّ ودَرَجَ في حُجُورِهم، فَنَظَرَ بِأعيُنِهِم، ونَطَقَ بِألسِنَتِهِم، فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ، وزَيَّنَ لَهُمُ الخَطَلَ، فِعلَ مَن قد شَرِكَهُ الشَّيطانُ في سُلطانِهِ، ونَطَقَ بالباطِلِ عَلى لِسانِهِ![۲]
آنان در كارشان به شيطان تكيه كردند و شيطان هم آنها را دام خود قرار داد. پس در سينههاى آنان تخم كرد و جوجه گذاشت و بتدريج در خردهاى آنان نفوذ كرد و با چشمهايشان نگريست و با زبانشان سخن گفت؛ پس آنها را گرفتار خطاها و لغزشها كرد و نادرستى را در نظرشان زیبا جلوه داد؛ كارهاى آنان مانند كار كسى است كه شيطان در قدرتش شريك شده و زبان او را به باطل گويا كرده است!
کسی که عمرش مرتع شیطان باشد به این نقطه خطرناک میرسد که حتی اعضای او اعضای شیطان میشود، درست در مقابل آنچه در روایت معروف «قرب نوافل» آمده است[۳] که انسان بر اثر انجام مستحبات كه زمینه بندگی حقیقی خدا را فراهم میسازند، مورد محبّت آفريدگار خود قرار مىگيرد تا جایی كه خداوند عز و جل چشم، گوش، زبان، دست ، پا و قلب او مىگردد.] یعنی چشم چیزی جز آنچه خدا بخواهد نمی بیند ، گوش چیزی جز آنچه خدا بخواهد نمی شوند ، دست و پا جز برای خدا حرکت نمی کند و دل جزآنچه او بخواهد درخود جا نمی دهدو به آن نمی اندیشد [ . یا کودک تعلق نمیگیرد؛ ولی با این حال، احتیاط مستحب آن است که ولیّ کفاره را بپردازد.