بحث اخلاقی
راز ناکامیهای دنیوی اولیای الهی (۴)
وَ ارزُقني فَوزَ المَعاد.[۱]
در تبیین این فراز سؤالی را مطرح کردیم که اگر اسلام دینی است که عمل به آن موجب کامیابی دنیا و آخرت میشود، چرا اهل بیت و اولیای خدا عمدتاً در دنیا گرفتار بوده و نسبت به امکانات دنیوی کامیاب نبودهاند؟
گفتیم از دو زاویه میشود این سؤال را پاسخ داد، یکی از این زاویه که مصائب و گرفتاری بزرگان دین و نیکان در دنیا، برای ترفیع درجات اخروی آنهاست و به همین جهت، در واقع ناکامی به شمار نمیرود، بلکه عین کامیابی و سعادت است. از زوایه دیگر میتوان در پاسخ گفت: گرچه به صورت فردی، آنها به سختترین بلاها مبتلا شدهاند؛ ولی کامیابی حقیقی اولیای الهی، زمانی تحقق مییابد که جامعه اسلامی به همه احکام اسلام عمل کند. در چنین جامعهای است که نه تنها گرفتاری وجود ندارد، بلکه طبق برخی روایات، آنها از بهترین امکانات و لذایذ دنیوی بهرمند خواهند بود.
در منابع حدیثی نامهای از امیر مؤمنان(علیهالسلام) خطاب به محمد بن ابی بکر و مردم مصر گزارش شده است. این نامه علاوه بر نهج البلاغة در برخی منابع کهن با کمی اختلاف آمده است. طبق نقل شیخ مفید در الامالی در بخشی از این نامه آمده است:
وَ اعلَموا يا عِبادَ اللَّهِ أَنَ المُتَّقينَ حازوا عاجِلَ الخَيرِ و آجِلَهُ؛ شارَكوا أَهلَ الدُّنيا في دُنياهُم، و لَم يُشارِكهُم أَهلُ الدُّنيا في آخِرَتِهِم، أَباحَهُمُ اللَّهُ مِنَ الدُّنيا ما كَفاهُم و بِهِ أَغناهُم؛ قالَ اللَّهُ عَزَّ اسمُهُ: ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾.[۲] سَكَنُوا الدُّنيا بِأَفضَلِ ما سُكِنَت، و أَكَلوها بِأَفضَلِ ما أُكِلَت؛ شارَكوا أَهلَ الدُّنيا في دُنياهُم، فَأَكَلوا مَعَهُم مِن طَيِّباتِ ما يَأكُلونَ، و شَرِبوا مِن طَيِّباتِ ما يَشرَبونَ، و لَبِسوا مِن أَفضَلِ ما يَلبَسونَ، و سَكَنوا مِن أَفضَلِ ما يَسكُنونَ، و تَزَوَّجوا مِن أَفضَلِ ما يَتَزَوَّجونَ، و رَكِبوا مِن أَفضَلِ ما يَركَبونَ، أَصابوا لَذَّةَ الدُّنيا مَعَ أَهلِ الدُّنيا، و هُم غَداً جيرانُ اللَّهِ، يَتَمَنَّونَ عَلَيهِ فَيُعطيهِم ما تَمَنَّوهُ، و لا يَرُدُّ لَهُم دَعوَةً، و لا يَنقُصُ لَهُم نَصيباً مِنَ اللَّذَّةِ. فَإِلى هذا- يا عِبادَ اللَّهِ- يَشتاقُ إِلَيهِ مَن كانَ لَهُ عَقلٌ، و يَعمَلُ لَهُ بِتَقوَى اللَّهِ، و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ.[۳]
بدانيد اى بندگان خدا كه تقواپيشگان، خوبىِ اكنون و آينده (دنيا و آخرت) را به دست آوردند. با اهل دنيا در دنيايشان شريك شدند؛ امّا اهل دنيا در آخرت آنان با ايشان شريك نيستند. خداوند، از دنيا به اندازهاى كه كفايتشان كند و بىنيازشان گردانَد، برايشان مباح شمُرد. خداوند كه عزيز باد نام او مىفرمايد: «بگو: چه كسى زيورى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده، و نيز روزىهاى پاك را حرام گردانيده است؟ بگو: اينها در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آوردهاند و روز قيامت [نيز] ويژه آنان است. اين گونه، آيات خود را براى گروهى كه مىدانند، به روشنى بيان مىكنيم». در دنيا به بهترين وجه زيستند و از بهترين خوردنىهاى آن خوردند. با اهل دنيا در دنيايشان شريك شدند: از خوراكىهاى پاكيزهاى كه آنها مىخورند، خوردند و از نوشيدنىهاى پاكيزهاى كه آنها مىنوشند، نوشيدند و از بهترين پوشاكهايى كه آنها مىپوشند، پوشيدند و در بهترين خانههايى كه آنها سكونت مىكنند، سكونت كردند و با بهترين همسرانى كه آنها به ازدواج خود در مىآورند، ازدواج كردند و بهترين مَركبهايى را كه آنها سوار مىشوند، سوار شدند. همچون اهل دنيا، لَذّت دنيا را چشيدند و فردا [ى قيامت] نيز همجوار خداوندند و از او تمنّا مىكنند و خدا، تمنّاهاى آنان را بر مىآوَرد و هيچ دعاى آنان را رد نمىكند و از لذّتهاى [آخرت] آنان، هيچ نمىكاهد. پس- اى بندگان خدا- آن كه خِرَد دارد، به چنين چيزى شوق مىورزد و با در پيش گرفتن تقواى الهى، براى چنين چيزى كار مىكند، و البته هيچ اراده و نيرويى، جز از آنِ خدا نيست!
این روایت به روشنی دلالت دارد که اهل تقوا در همین دنیا هم کامیاب هستند. البته چنانکه اشاره شد، این اوصاف مربوط به عصر ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) است، زمانی که جامعه، جامعه با تقوا شده است و اسلام به تمام معنا در جامعه پیاده میشود وگرنه در زمان خود امیر المؤمنین یا ائمه دیگر، اینگونه نبود که اهل تقوا از بهترین خانهها و غذاها و سواریها استفاده کنند.
نظام جمهوری اسلامی شروع ساختن چنین جامعهای است که اگر به آن نقطه مطلوب برسد ـ که ان شاء الله به زودی برسد ـ و امام(علیهالسلام) تشریف بیاورند، آن وقت به تدریج زندگیها تفاوت پیدا میکند تا جایی که هیچ نیازمندی وجود نخواهد داشت.
گفتنی است که در نقل نهج البلاغة نکتهای بیان شده است که بر اساس آن، میتوان به گونهای دیگر نیز این روایت را معنا نمود که در جلسه آینده توضیح آن خواهد آمد.