حدیث روز :
عن النبی صلی اله علیه و آله: «
مَن آثَرَ الدنیا علی الاخرة حُرِمَهُما جمیعاً و مَن آثر الاخرة علی الدنیا اصابَهما جمیعاً »
[1] (( هر کس دنیا را بر آخرت ترجیح دهد از هر دوی آن ها محروم می شود و هر کس آخرت را بر دنیا ترجیح دهد به هر دوی آن ها دست می یابد )) .
می فرماید : اگر کسی در تعارض میان دنیا و آخرت دنیا را انتخاب کرد نه به دنیا می رسد نه به آخرت اما اگر کسی امر آخرت را انتخاب کرد و گفت من منفعت آخرتی را بر دنیا ترجیح می دهم به هر دو می رسد .
چند نکته در این روایت نورانی قابل توجه است :
- این روایت ریشه در آیه 134 سوره نساء دارد که می فرماید : « مَن کان یُریدُ ثواب الدنیا فعند الله ثوابُ الدنیا و الاخره »
هرکه ثواب و نعمت دنیا را طالب است از خدا بخواهد که ثواب دنیا و آخرت هر دو نزد خدا است .
- اسلام دین دنیا و آخرت است یعنی اگر کسی به آن عمل کرد هم دنیای او تامین می شود و هم منافع اخروی او تأمین می شود .
- راه صحیح تأمین منافع دنیوی هم آخرت طلبی و اطاعت از خداوند است .« مَن کان یرید حرثَ الاخره نزد له فی حرثه »
اگر کسی آخرت را بخواهد ما آخرت را به او می دهیم و چیزی هم افزون از آخرت به او می دهیم که همان دنیاست .
**********
موضوع : (( شرائط خطبه طهارت در حال خطبه و سخن گفتن خطیب))
مسئله 14 - « و طهارة الامام حال الخطبه عن الحدث و الخبث و کذا المستمعین »
[2] تا به حال پنج فرع از این مسئله را بررسی کردیم که فرع پنجم در مورد طهارت امام و مأموم در حین خطبه بود که 7 دلیل برای شرطیت و وجوب طهارت ذکر کردیم که به 6 دلیل از آنها اشکال کردیم اشکال بر دلیل هفتم ( صحیحۀ ابن سنان ) باقی ماند که امروز بیان می کنیم :
اشکال به دلیل هفتم :
اینکه خطبه تشبیه به نماز شده است شاید منظور شباهت در ثواب است یعنی خطبه همان ثواب نماز را دارد و با وجود این احتمال دیگر نمی توان گفت این روایت دلالت بر اشتراط طهارت می کند و این احتمال مؤیدی هم دارد و آن روایتی است که در کتاب علل و عیون وجود دارد و در آن روایت حضرت می فرماید : « ... لانّ الامام یحبسهم للخطبه و هم منتظرون للصلاة و من انتظر الصلاة فهو فی الصلاة »
[3] حضرت می فرماید : کسی که منتظر نماز است مانند کسی است که در نماز است .یعنی انتظار نماز ثواب نماز را دارد . بنابراین از تشبیه خطبه به نماز نمی توان ، استفاده کرد در تمام احکام با هم مشترک هستند . در نتیجه همان اصل و اطلاقات در اینجا مُحَکَّم است و فرمایش حضرت امام رضوان الله علیه در این فرع صحیح است بنابراین طهارت امام و مأموم در حین خطبه استحباب دارد .
اما فرع ششم از مسئله چهاردهم :
مسئله 14 و الاحوط الاولی للامام ان لا یتکلم بین الخطبه بما لا یرجع الی الخطابه و لا بأس بالتکلم بعد الخطبتین الی الدخول فی الصلاة .
« احتیاط بهتر برای امام آن است که در بین خطبه چیزی که مربوط به خطبه نیست ، نگوید و حرف زدن بعد از دو خطبه تا وارد شدن به نماز اشکال ندارد »
قبلاً بیان کردیم که خطبه چهار عنصر دارد و مطالبی که ارتباط با این چهار عنصر ندارد کراهت دارد .
عده ای حرف زدن خطیب در غیر عناصر خطبه را حرام می دانند ، مستند قائلین به حرمت صحیحه ابن سنان و مرسل صدوق است که قبلاً بیان کردیم . می گویند در این دو روایت حضرت می فرماید خطبه نماز است بنابراین هر کاری که در نماز حرام است در خطبه هم حرام است که ما این استدلال را نپذیرفتیم و گفتیم مقتضای بدلیت اجرای تمام احکام مبدل منه نیست . مرحوم صاحب جواهر در این زمینه می فرماید :
« ویکره له ای للخطیب الکلام فی اثناء الخطبه بغیرها اذا لم یکن مفوّتاً لهیئتها و سالباً لصدق المرادمنها شرعاً و الاّ حَرُمَ الاجتزاء بها و و جب الاستئناف غیرها و کان وجه الکراهة مضافاً الی انفصام نظام الخطبه الموجب للوهن فی الابلاغ و الانذار و الحمد و الثناء ضیق الوقت و انتظار المأمومین الذین یسأمون و لایخلون غالباً عن حاجات »
[4] می فرماید سخن گفتن بین خطبه برای خطیب مکروه است البته اگر این کلام ،هیئت خطبه را بهم نزند و سبب از بین رفتن اسم خطبه از نظر شرع نشود وگرنه در صورت بهم خوردن هیئت خطبه ، باید دوباره خطبه بخوانند به عنوان مثال اگر در بین خطبه در خواست آب کرد این کراهت دارد ، بعد می فرماید وجه کراهت این سخن اضافی در خطبه این است :
اولاً حرف زدن در بین خطبه انسجام خطبه را از بین می برد و وقتی انسجام خطبه به هم خورد ، هدف خطبه که ابلاغ ، انذار و حمد و ثناء است از بین می رود و ثانیاً وقت کم است و مأمومین کار دارند و باید به کارهایشان برسد حالا در این شرایط آقای خطیب می خواهد حرف های غیر مربوط بزند که این مکروه است .
و در پایان این مسئله حضرت امام می فرماید : « حرف زدن بعد دو خطبه تا وارد شدن به نماز اشکالی ندارد »
اما فرع هفتم از مسئله چهاردهم
مسئله 14- ... و ینبغی ان یکون الخطیب بلیغاً مراعیاً لمقتضیات الاحوال بالعبارات الفصیحه الخالیة عن التعقید عارفاً بما جری علی المسلمین فی الاقطار سیما قطره عالماً بمصالح الاسلام و المسلمین شجاعاً لا یلومه فی الله لومة لائم صریحاً فی اظهار الحق و ابطال الباطل حسب المقتضیات و الظروف مراعیاً لما یوجب تأثیر کلامه فی النفوس من مواظبة اوقات الصلوات و التلبس بزی الصالحین و الاولیاء و ان یکون اعماله موافقه لمواعظه و ترهیبه و ترغیبه و ان یجتنب عما یوجب و هنه و وهن کلامه حتی کثرة الکلام و المزاح و ما لا یعنی کل ذلک اخلاصاً لله تعالی و اعراضاً عن حب الدنیا و الرئاسة فانه رأس کل خطیئةٍ لیکون لکلامه تأثیر فی النفوس »
[5] می فرماید :« سزاوار است که خطیب خوش بیان باشد و با تعبیرهای رسا بدون پیچیدگی مقتضای حال را رعایت کند و به آنچه که بر مسلمین در تمام نواحی جهان مخصوصاً منطقه خودش می گذرد شناخت داشته باشد و مصالح اسلام و مسلمین را بداند ، شجاع باشد ، در راه خدا از ملامت هیچ سرزنش کننده ای نترسد و در اظهار حق و ابطال باطل بر اساس مقتضیات و ظروف خاص ، صراحت داشته باشد و آنچه را موجب تاثیر کلامش در قلبهای مردم می شود مراعات کند از قبیل مواظبت نمودن بر اوقات نماز ها و ملبس بودن به زیور صالحان و اولیا و کارهایش بانصایح و تشویق ها و انذارهایش موافق باشد و از چیزهایی که موجب سبک شدن او و حرف هایش می شود حتی از زیاد حرف زدن و شوخی کردن و آنچه که ارزش ندارد اجتناب نماید و همه اینها را خالصاً برای خداوند متعال و به خاطر اعراض و رو گردانی از علاقه به دنیا و ریاست انجام دهد زیرا حب دنیا سرآمد هرگناه است، تا اینکه کلامش در قلبها اثر کند .»
همه این خصوصیاتی که حضرت امام برای خطیب بیان فرمودند دلیلش این جمله است « لیکون لکلامه تاثیرٌ فی النفوس » تا در مستمع اثر کند .
در ادامه مسئله چهاردهم حضرت امام می فرماید :
« و یستحب له ان یتعمم فی الشتاء و الصیف و یتردی ببردٍ یمنی اوعدنی و یتزّین الناس بوجهه و یستقبلونه بوجوههم و ان یعتمد علی شیءٍ من قوس اوعصا او سیف و ان یجلس علی المنبر امام الخطبه حتی یفرغ المؤذنون »
[6] « مستحب است که در زمستان و تابستان با عمامه باشد و ردایی از بُرد یمنی یا عدنی دوش بگیرد و زینت کند و تمیزترین لباسش را بپوشد و عطر بزند و با آرامش و وقار باشد و وقتی بالای منبر رفت به حاضرین سلام کند و رو به مردم نماید و مردم هم رو به او باشند و به چیزی مانند کمان یا عصا یا شمشیر تکیه کند و قبل از خطبه تا تمام شدن اذان موذّن ها روی منبر بنشیند » .
دلیل این قسمت از مسئله چهاردهم روایات است .
مرحوم صاحب وسایل روایات این مسئله را تحت این عنوان آورده است :
« باب انّه یُستحب ان یَعتَمَّ الامام شِتاءً و صَیفاً و ان یتردّی بُبردٍ و اَن یتوکّأَ وقتَ الخطبه علی قوسٍ اوعصا »
روایت اول : موثقه سماعة :
« محمدبن حسن باسناده عن الحسین بن سعید عن الحسن عن زُرعه عن سَماعه قال : قال ابوعبدالله علیه السلام : ینبغی للامام الذی یخطُبُ بالناس یوم الجمعه ان یَلبَس عمامةً فی الشتاء و الصیف و یتردّی بُبردٍ یَمَنیّه اوعَدنّی الحدیث »
[7] این روایت بخاطر وجود زُرعة بن محمد که واقفی است موثقه است اگر راوی امامی ثقه بود روایت می شود صحیحه اما اگر راوی غیر امامی ثقه باشد می شود موثقه .
روایت دوم : صحیحه عمربن یزید عن ابی عبدالله علیه السلام
« اذا کانوا سبعةً یوم الجمعه فلیُصلّوا فی جماعةٍ ولیَلبَس البُرد و العمامة و یتوکَّأُ علی قوسٍ او عصا الحدیث »
[8] روایت سوم : صحیحه هشام بن حکم عن ابی عبدالله علیه السلام
« لیَتَزَیَّنَ احدُکم یوم الجمعه یغتسل و یتطیَّبُ و یُسرِّح لحیَتَه و یَلبَسُ انظف ثیابه و لیَتَهَیّأ للجمعه و لیکن علیه فی ذلک الیوم السکینه و الوقار و لیُحسِن عبادة ربه ولیَفعَلِ الخیر ما استطاع فانّ الله یَطلع الی الارض لُیضاعف الحسنات . »
[9]
والسلام علیکم و رحمة الله
[1] دنیا و آخرت، ج1، ص186 [2] تحریر الوسیله، ج1، ص214 [3] وسایل الشیعه، ج7، ص313، ح3 [4] جواهر الکلام، ج11، ص329 [5] تحریرالوسیله، ج1، ص215 [6] تحریرالوسیله، ج1، ص215 [7] وسایل الشیعه، ج7، ص341 [8] وسایل الشیعه، ج7، ص341، ح1 [9] وسایل الشیعه، ج7، ص393، ح3