حدیث روز :
عن مولانا امیرالمومنین علیه السلام :
«
ان الله سبحانه و تعالی جَعَلَ الذکر جلاًء للقلوب تسمَعُ به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوه و تنقاد به بعد المعاندة و ما بَرِحَ لله عزّت آلاوُه فی البرهة و فی ازمان الفترات عبادٌ ناجاهم فی فکرهم و کلَّمَهم فی ذات عقولهم فاستصبحوا بنور یقظةٍ فی الابصار و الاسماع و الافئدة یُذَکّرونَ بایّام الله و یُخوَّمونَ مقامَه ....
[1] »
((همانا خدای سبحان یاد خود را روشنی بخش دل ها کرد تا از آن پس که ناشنوایند بدان یاد بشنوند و از آن پس که نابینایند ، بینا بُوند و از آن پس که ستیزه جویند رام گردند و همواره خدا را که بخشش های او بی شمار است در پاره از روزگار پس از پاره ای دیگر و در زمانی میان آمدن دو پیامبر بندگانی بوده که در عمق اندیشه هایشان با آنان راز می گفته و در اندرون خردهایشان با ایشان سخن می رانده است و از این رو از نور بیداری ای که در گوش ها و چشم ها و دل هایشان بود جانشان روشنایی گرفت. اینان ایام الله را به مردم یادآوری می کردند و از مقام پر عظمت او می ترساندند .))
دو فراز از این خطبه نورانی را در جلسات گذشته اجمالاً توضیح دادیم در فراز اول فرمودند که یاد خدای سبحان سبب زنده شدن دل است ، دل انسان با یاد خدا زنده می شود و حواس باطنی پیدا می کند . در فراز دوم فرمودند که خداوند منّان در اندیشه و خرد با انسان های زنده دل سخن می گوید و نجوا می کند . در این فراز سوم می فرماید : انسان های زنده دل و اهل ذکر ، مذکِّر و یادآوران دیگران می شوند .همه این درجات مترتب بر یکدیگر است یعنی انسان اول باید دلش زنده شود و در مرحله دوم ارتباط معنوی با خدا پیدا کند ، در مرحله سوم دیگران را راهنمایی می کند. کسانی که در این مرتبه قرار گرفتند ، مردم را نسبت با ایام الله یادآور می شوند و مردم را از مقام خداوند متعال می ترسانند .
منظور از ایام الله چه روزهایی است ؟
در قرآن موضوع « ایام الله مطرح شده » به این آیه توجه فرمایید : «
و لقد ارسلنا موسی بایتنا اَن اخرج قومک من الظلمت الی النور و ذکرهم بایّام الله. [2] » . همه روز ها روز خداست ولیکن بعضی روزها یک خصوصیت بیشتری دارد .مقصود از ایام الله روزهایی است که ارتباطش با خدا بیشتر است روز هایی که انسان را به یاد خدا و قدرت و حکمت الهی می اندازد ، روز های عبرت آموز روزهایی که مستکبرین شکست می خورند و مسلمین پیروز می شوند .
**********
موضوع : شرائط خطبه (( گوش دادن به خطبه ها ))
مسئله 14 « الاحوط بل الاوجه وجوب الاصغاء الی الخطبه بل الاحوط الانصات و ترک الکلام بینها ...
[3] »
« احوط بلکه اوجه این است که واجب است حاضرین به خطبه ها گوش کنند بلکه احتیاط آن است که سکوت کنند و بین خطبه ها سخن نگویند .. »
عرض کردیم این مسئله مشتمل بر 7 فرع است که یک به یک آن ها را بررسی می کنیم.
فرع اول : احتیاط این است که خطبه ها را گوش دهند بلکه وجیه تر این است گوش دادن خطبه ها واجب است .
نکته : فرق است بین استماع و سماع . سماع یعنی شنیدن استماع یعنی گوش دادن و توجه کردن بنابراین استماع مرکب از گوش دادن و شنیدن هر دو با هم است . آنچه که در این مسئله مطرح است بحث استماع است .
سئوال : آیا استماع واجب است یا خیر؟
جواب : سه نظریه در این زمینه وجود دارد:
نظریه اول: وجوب استماع که به اکثر علماء نسبت داده شده است.
نظریه دوم : عدم وجوب استماع بلکه استحباب دارد .
نظریه سوم : توقف یعنی تردید بین وجوب و عدم وجوب که صاحب شرایع این نظر را دارد.
مرحوم صاحب جواهر در شرح کلام محقق حلی که نظریه سوم را دارد (تردید)چند دلیل برای نظریه اول ( وجوب اصغاء) و چند دلیل برای نظریه دوم ( استحباب اصغاء) ذکر می کند بعد می فرماید این دلایل وجه تردد مصنف ( محقق حلی ) است . ما کلام صاحب جواهر را در اینجا نقل می کنیم:
دلیل های نظریه اول ( وجوب اصغاء)
دلیل اول :
« مِن انتفاء فائدة الخطبه بدونه خصوصاً الوعظ منها الذی لا قائل بالفصل بینه و بین غیره ولو سلم فیجب مقدمة بناء علی عدم الترتیب فی أجزاء الخطبه
[4] »
می فرماید :اگر استماع واجب نباشد فایده خطبه خصوصا موعظه منتفی است . خطبه برای موعظه کردن و استفاده مردم است ، اگر مردم استفاده نکنند خطبه فایده ای ندارد و لغو است و کسی هم بین گوش دادن به وعظ و دیگر اجزاء خطبه تفصیلی قائل نشده است بنابراین باید به همه خطبه گوش دهد .برفرض که بپذیریم که بین اجزاء خطبه تفصیل داده شده باشد در این صورت هم استماع واجب است به عنوان مقدمه واجب بنابراین که بین اجزاء خطبه ترتیب لازم نباشد زیرا در این صورت مستمع نمی داند خطیب در ابتدای خطبه موعظه می کند یا در وسط یا در پایان خطبه ، لذا باید همه خطبه را گوش دهد تا واجبش را انجام داده باشد .
دلیل دوم : « والامر بالانصات للقرآن و لاقائل بالفصل بل عن الفاضل ذکرو فی التفسیر ان الایه وردت فی الخطبه و سمیت قرآنا لا شتمالها علیه »
قرآن می فرماید : «
واذا قریء القرآن فاستمعوا له و اَنصتوا لعلکم تُرحمون [5] » یعنی وقتی قرآن خوانده می شود گوش دهید و سکوت کنید تا مورد رحمت الهی قرار گیرید .
یکی از اجزاء خطبه ،قرآن است که طبق این آیه باید به آن گوش دهد و کسی هم بین اجزاء خطبه قائل به تفصیل نشده است .
مرحوم علامه حلی فرموده که در تفسیر مجمع البیان آمده که شان نزول این آیه شریفه خطبه های نماز جمعه است و از آن جهت که در خطبه ، قرآن هم خوانده می شود ، در اینجا خطبه، قرآن نامیده شده است .
دلیل سوم :« و قوله علیه السلام یخطب بهم بل و قوله علیه السلام فهی صلاة قال فی کشف اللثام لدلالتهما علی ان الحاضرین کالمقتدین فی الصلاة فیجب علیهم الاستماع لآیه »
اینکه امام می فرماید « یخطب بهم » یعنی خطابه می خواند برای آنها، ظهور در این دارد که آنها باید گوش دهند و همچنین وقتی می فرماید خطبه ، نماز است مقتضی این تشبیه این است که احکام صلاة در اینجا جاری باشد . صاحب کشف اللثام می فرماید از این فرمایش استفاده می شود کسانی که برای خطبه حاضر هستند مانند کسانی هستند که در نماز جماعت به امام اقتداء کرده اند و همچنانکه مأمومین باید به قرائت امام را گوش کنند ، حاضرین هم باید به خطبه ها گوش کنند .
دلیل چهارم : « و قول امیر المومنین علیه السلام المروی فی الدعائم : یستقبل الناس الامام عند الخطبه بوجوههم و یصغون الیه »
قول امیر المؤمنین علیه السلام که فرمود کسانی که در نماز جمعه شرکت می کنند باید هنگام خطبه رو به امام باشند و به سخنان او گوش دهند .
دلیل پنجم: « و فحوی النصوص الاتیه الآمرة بالصمت حال الخطبه و الناهیة عن الکلام »
روایاتی داریم که نهی از کلام (حرف زدن) می کنند البته این روایات فحوایشان دلالت بر وجوب سکوت و دلالت بر گوش دادن به خطبه می کنند.
دلیل ششم : « و کونه مقدمة للسماع الذی یمکن دعوی عدم الشک فی وجوبه، خصوصاً مع احتمال توقف صدق اسم الخطبه - التی لم یضمحل ارادة معنی التخاطب منها - علیه و استبعاد وجوب الاسماع دون الاستماع »
استماع ، مقدمه سماع است اگر کسی گوش ندهد چگونه می تواند بشنود و می شود ادعا کرد که شکی در وجوب استماع نیست خصوصاً اینکه احتمال دارد که اسم « خطبه خواندن » متوقف بر استماع باشد .
اشکال به ادله وجوب استماع :
اشکال به دلیل اول : فائده خطبه متوقف بر استماع نیست بلکه با سماع هم حاصل می شود . ممکن است کسی بشنود ولی گوش ندهد .
اشکال به دلیل دوم :
در تفسیر تبیان آمده که چهار قول درباره این آیه وجود دارد البته در مجمع البیان و جواهر هم آمده ولی در تبیان مفصل تر بیان شده است .
آن چهار قول این است :
- این آیه درباره نماز جماعت است یعنی واجب است در نماز جماعت به قرائت امام گوش کنید.
- این آیه برای نهی از حرف زدن در نماز است یعنی قبلاً حرف زدن در نماز مباح بوده و بعداً با این آیه نسخ شده و از حرف زدن در نماز نهی شده است .
- این آیه درباره خطبه نماز جمعه است.
- این آیه هم درباره نماز است و هم درباره خطبه نماز جمعه .
بعد از نقل این اقوال مرحوم شیخ طوسی اعلی الله مقامه می فرماید : « و اقوی الاقول الاّول »
قوی ترین قول ، قول اول است چون در غیر نماز گوش دادن به قرآن واجب نیست بنابراین آیه شامل خطبه نماز جمعه نمی شود .البته مرحوم شیخ در پایان روایتی از امام صادق علیه السلام می آورد که حضرت می فرماید : منظور آیه این است که هر وقت قرآن می خوانند واجب است انسان ساکت بماند و گوش دهد و بعد شیخ می فرماید این روایت هم دلالت بر استحباب می کند .
اشکال به دلیل سوم :
لازم نیست هر آنچه در مبدل منه واجب است در بدل هم واجب باشد چه بسا استماع در نماز واجب باشد ولی در خطبه واجب نباشد هر چند که اصل وجوب استماع در نماز هم محل اشکال است .
اشکال به دلیل چهارم :
دعائم الاسلام کتاب ضعیفی است و قابل استناد نیست .
اشکال به دلیل پنجم:
آن روایت نهایت دلالتی که دارند این است که از حرف زدن حین خطبه نهی می کنند و دلالتی بر وجوب استماع ندارند .
اشکال به دلیل ششم :
مقدِمیّتِ استماع برای سماع را قبول نداریم ، بلکه سماع بدون استماع هم تحقق پیدا می کند ، همچنین توقف اسم خطبه بر استماع ادعای محض است و دلیلی ندارد ، استبعاد وجوب سماع بدون وجوب استماع هم ، حجت نیست .
دلیل های نظریه دوم ( استحباب استماع ):
مرحوم صاحب جواهر در این زمینه می فرماید :
دلیل اول : « و مِن الاَصل »
شک می کنیم آیا استماع واجب است یا خیر ،اصل عدم وجوب است .
دلیل دوم : « و قول الصادق علیه السلام فی صحیح ابن مسلم اذا خطب الامام یوم الجمعه فلا ینبغی لاحدٍ ان یتکلم حتی یفرغ من الخطبه »
امام صادق می فرماید وقتی امام خطبه می خواند شایسته نیست کسی حرف بزند از این روایت کراهت سخن گفتن استفاده می شود و وقتی سخن گفتن کراهت دارد لازمه آن عدم وجوب استماع است بلکه نهایتاً رجحان داشته باشد .
دلیل سوم : « و الاطلاقات»
اطلاقات ادله وجوب خطبه ، هیچکدام از روایات نگفته اند استماع واجب است بلکه همه روایات خطبه را مطلقا (چه استماع باشد چه نباشد) واجب می دانند .
دلیل چهارم : « نمنع وجوب انصات فی حال الخطبه بسیرة التی هی فوق الاجماع»
ما قبول نداریم که سکوت در حال خطبه واجب باشد چون سیره که بالاتر از اجماع است بر خلاف این است یعنی مسلمین در حین خطبه حرف می زنند .
مرحوم صاحب جواهر در پایان بعد از نقل این ادله می فرماید :
« لاریب ان الاول احوط ان لم یکن اقوی خصوصاً فی الوعظ الاّ ان الظاهر کون وجوبه مقدمة لسماع لا تعبداً فلو فرض حصوله له بلا اصغاء لم یکن اثم »
شکی نیست که نظریه اول ( وجوب استماع ) به احتیاط نزدیک تر است اگر نگوییم اقوی وجوب استماع است خصوصاً در موعظه که اگر استماع واجب نباشد خطبه لغو می شود . الاّ اینکه ظاهراً استماع مقدمه سماع است . بنابراین اگر سماع بدون استماع تحقق پیدا کرد استماع واجب نیست اما اگر سماع متوقف بر استماع باشد ، استماع هم واجب است .پس فتوای صاحب جواهر این است که اگر بدون استماع ، سماع حاصل شد گناه نکرده است ولی اگر بدون استماع ، سماع حاصل نشد گناه کرده است . اما حضرت امام می فرمایند : مطلقاً احتیاط واجب این است که باید استماع تحقق پیدا کند . بنابراین در فرع اول همان نظر حضرت امام که احتیاط وجوب استماع است اقرب به واقع است و اکثر معاصرین من جمله آیات عظام خوئی، سیستانی، مکارم شیرازی، تبریزی، فاضل لنکرانی و اراکی نظرشان همان احتیاط وجوبی استماع است .
[1] نهج البلاغه، خطبه222 [2] ابراهیم، آیه4
[3] تحریرالوسیله، ج1،ص215 [4] جواهر الکلام، ج11، ص288 [5] اعراف،204