بسم الله الرحمن الرحیم
وَ اجعَلني... مِن أدلّةِ الرَّشادِ.[1]
یکی از درخواستهای مهمی که در دعای نورانی مکارم الاخلاق مطرح شده، این است که خداوند به انسان توفیق بدهد، راهنمای مردم به سوی حق باشد.
برای تبیین این فراز توجه به چند نکته مهم است:
نکته اول این است که مرشد و راهنمای مردم به راه درست بودن، فضیلتی است که بدون شناخت رشد و علم به حق صورت نمیگیرد. از این رو، میتوان همه روایاتی که درباره فضیلت علم و عالم آمده را توضیحِ این فراز دانست. به عنوان نمونه شیخ طوسی در الأمالی این روایت را از رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) نقل نموده که فرمود:
إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ وُزِنَ مِدادُ العُلَماءِ بِدِماءِ الشُّهَداءِ، فَيَرجَحُ مِدادُ العُلَماءِ عَلى دِماءِ الشُّهَداءِ.[2]
چون روز قيامت شود، مرّكب دانشمندان با خون شهيدان سنجيده میشود، پس مركّب دانشمندان بر خون شهيدان برترى میيابد.
«مداد» به معنای مُرکب، یعنی چیزی است که با آن نوشته میشود.[3] در بعضی از روایات به جای «مِدادُ العُلَماءِ»، «حِبرُ العُلَماءِ» آمده است[4] که هممعنای مرکب است.[5] مصداق مداد دانشمندان در زمان سابق، مرکب و دواتی بوده که قلم را در آن میزدند و مینوشتند و امروزه میتواند بر هر مادهای که در نوشتن یا چاپ نوشتهای استفاده میشود، اطلاق گردد. از این رو، «مداد العلماء» هر وسیلهای است که علم عالم را به دیگران منتقل کند. این وسیله به اقتضای هر زمان متفاوت است، گاه همین خودکار و دستگاه چاپ است و گاه ضبط صوت؛ البته هیچ چیز جای نوشته را نمیگیرد، همین روایتی که خواندیم، از طریق نوشته به ما رسیده است.
ارزش نوشته عالمان به اندازهای است که هنگام حسابرسی، آن را با ارزش خون کسانی که در راه خدا شهید شدهاند، میسنجند. نتیجه سنجش نیز برتری مرکب علما است، زیرا این مرکب و نوشته است که معارف و دین خدا را به آیندگان منتقل میکند. اگر روایات ائمه و سخن علما را کسی ننوشته بود، اکنون چیزی از آنها در دست ما نبود، این است که از زمان رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) بر نوشتن تأکید شده است. همین شهادت در راه خدا نیز محصول انتقال معارف دین توسط علما به جامعه است و اگر مرکب آنها نبود، خون شهید هم نبود.
در روایت دیگری از پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) نقل شده که ایمان مردم آخر الزمان را شگفتآور دانسته است، زیرا با اینکه آن حضرت را ندیدهاند، از طریق همین نوشتهها ایمان میآورند:
آمَنوا بِسَوادٍ عَلى بَياضٍ.[6]
به سياهىاى كه بر روى سفيدى [کاغذ] است ايمان مىآورند.
[۱] الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین(عَلَیْهِالسَّلامِ)، الدعاء ۲۰.
[۲] الأمالی، الشیخ الطوسی (۴۶۰ ق)، ص۵۲۱، ح۱۱۴۹.
[۳] کتاب العین، الخلیل بن أحمد الفراهیدی (۱۷۵ ق)، ج۸، ص۱۶.. «المِداد: ما يكتب به»
[۴] ر. ک: تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی (۴۶۳ ق)، ج۲، ص۱۹۳.
[۵] المحیط فی اللغة، صاحب بن عباد (۳۸۵ ق)، ج۳، ص۹۰..«الحِبر: الذی یکتب به»
[۶] كتاب من لا يحضره الفقيه، الشیخ الصدوق (۳۸۱ ق)، ج۴، ص۳۶۶، ح۵۷۶۲.. متن کاملتر روایت، چنین است: «أعجَبُ النّاسِ إيماناً و أعظَمُهُم يَقيناً قَومٌ يَكونونَ في آخِرِ الزَّمانِ لَم يَلحَقُوا النَّبِيَّ و حُجِبَ عَنهُمُ الحُجَّةُ فَآمَنوا بِسَوادٍ عَلى بَياضٍ؛ شگفتترين ايمان و بزرگترين يقين را مردمى دارند كه در آخر الزمان اند و با اين كه به پيامبر نرسيدهاند و حجّت هم از ديدههايشان غايب شده، امّا به نوشتههايى بر كاغذ، ايمان آوردهاند»