بسم الله الرحمن الرحیم
نفوذناپذیری
وَ اجعَلني مِن أهلِ السَّداد.[1]
امام زین العابدین(علیهالسلام) در این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق، از خدای متعال درخواست میکند که «مرا از اهل سداد قرار ده».
برای تبیین این فراز لازم است، مفهوم «سداد» مشخص شود. آن طور که از جمع بندی منابع کهن لغوی مثل کتاب العین خلیل، معجم مقاییس اللغة ابن فارس و امثال آنها استفاده میشود، ریشه لغوی این کلمه به معنای نفوذناپذیری است.[2] این که به دیواری که جلوی آب را میبندد، نیز سدّ گفته میشود، به این دلیل است که جلوی نفوذ آب را میگیرد.
قرآن نیز در باره کافران لجوج میفرماید:
﴿وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ﴾.[3]
و ما در برابر آنان، ديوارى كشيديم و در پشت سرشان [نيز] ديوارى و بر ديدگانشان نيز پرده اى افكنديم تا نتوانند بنگرند و ببينند.
لجاجت کافران، حجابی است که جلو و پشت سر آنها را گرفته است؛ از این رو، نه میدانند جلوی آنها و پس از این دنیا چه خبر است، نه پیش از آنها چه خبر بوده و اینکه از کجا آمدهاند؛ بلکه فقط همین چند روزه دنیا را میبینند و برای آن کار میکنند:
﴿يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ﴾.[4]
از زندگى دنيا، ظاهرى را مىشناسند و حال آن كه از آخرت، غافلاند.
این افراد، هر چند به ظاهر، بينا هستند؛ ولى در فرهنگ قرآن و حديث، كور محسوب مىشوند. امام علی(علیهالسلام) طبق نقل میفرماید:
إنَّمَا الدُّنيا مُنتَهى بَصَرِ الأَعمى، لا يُبصِرُ مِمّا وَراءَها شَيئاً.[5]
همانا دنيا، واپسين ديدرسِ انسان كور [دل] است و در فراسوى آن، چيزى نمىبيند.
بنا بر این، اهل سداد کسانی هستند که در برابر شیطان و هوای نفس نفوذناپذیرند. اگر صاحب ریاض السالکین نیز «سداد» را اینگونه معنا کرده است:
الصواب من القول و الفعل.[6]
درست گفتن و کار دست انجام دادن.
این معنا نیز ریشه در همان نفوذناپذیری دارد، زیرا اگر انسان در برابر هوای نفس و شیطان نفوذناپذیر باشد، سخن درست میگوید و کارهای درستی انجام میدهد و وسوسههای شیطان نمیتواند او را منحرف کند.
برای آنکه انسان اهل سداد و نفوذناپذیر شود، عواملی وجود دارد. یکی از عوامل نفوذناپذیری و استقامت، علم است. البته علمی که نافع باشد. در روایتی از امیر مؤمنان(علیهالسلام) وارد شده که میفرماید:
العِلمُ يَزيدُ العاقِلَ عَقلًا، و يورِثُ مُتَعَلِّمَهُ صِفاتِ حَمدٍ، فَيَجعَلُ الحَليمَ أميراً، و ذَا المَشوَرَةِ وَزيراً، و يَقمَعُ الحِرصَ، و يَخلَعُ المَكرَ، و يُميتُ البُخلَ، و يَجعَلُ مُطلَقَ الوَحشِ مَأسوراً، و يُعيدُ السَّدادِ قَريباً.[7]
دانش، بر خرد خردمند مىافزايد و براى دانشجو، ويژگىهايى ستايشبرانگيز به ارمغان مىآورد. پس بردبار را امير، و صاحب رأى و مشورت را وزير مىگردانَد و آز را ريشهكن مىسازد و نيرنگ را كنار مىزند و بخل را مىميرانَد و رميده را مهار مىكند و استوارى را پيش مىآورد.
شاهد بحث ما جمله آخر این روایت است که علم را مایه نزدیک شدن استواری و سداد دانسته است.
[۱]. الصحيفة السجّاديّة، الإمام زین العابدین(عَلَیْهِالسَّلامِ)، الدعاء ۲۰.
[۲]. «السِّدَادُ: الشيء الذي تسد به كوة أو منفذ سدا؛ سداد، چیزی است که با آن سوراخ و روزنه را به طور کامل میبندند» کتاب العین، الخلیل بن احمد الفراهیدی (۱۷۵ ق)، ج۷، ص۱۸۳. «السين و الدال أصل واحد، و هو يدلُّ على ردم شىء و مُلاءمَته من ذلك سددت الثُّلمة سدًّا. و كلُّ حاجزٍ بين الشيئين سَدٌّ. و من ذلك السَّديد، ذُو السَّداد، أى الاستقامة. كأنه لا ثُلْمة فيه و الصَّواب أيضاً سَداد؛ سین و دال ریشهای است که بر بستن و پر شدن چیزی دلالت دارد، از این باب است: شکاف را پر کردم. هر مانعی که میان دو چیز قرار گیرد، سد نامیده میشود. سدید از همین باب است. ذو السداد یعنی دارای استقامت، گویا روزنهای در آن نیست. به کار درست نیز سداد گفته میشود». معجم مقاییس اللغة، احمد بن فارس (۳۹۵ ق)، ج۳، ص۶۶.
[۳]. سوره یس، آیه۹.
[۴]. سوره روم، آیه۷.
[۵]. نهج البلاغة: الخطبة ۱۳۳.
[۶]. ریاض السالکین، السید علیخان المدنی (۱۱۲۰ ق)، ج۳، ص۳۹۰.