چهارمین خاطرۀ آقای محمدرضا خُرّمیان،[1] قاری بینالمللی قرآن کریم، به این شرح است:
در سال 1374 جهت اجرای برنامههای قرآنی در ایام هفته وحدت و میلاد النبی صلی الله علیه وآله به کشور اتیوپی _ که از کشورهای قاره آفریقاست _ مسافرت کردم.
در نزدیکیهای آدیس آبابا (پایتخت)، شهری است که زادگاه حضرت بلال حبشی است. برای اجرای برنامه به آن شهر رفتم. در زادگاه او یک مسجد بسیار عظیم به نام مسجد بلال حبشی ساختهاند.
در بالای سردر مسجد نوشته که در اوّلین دیدار بلال حبشی با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، بلال، این شعر را به زبان آفریقایی خوانده است:
اَرَبـَـرَ کَنـگَــرَه کَری کَری مَندَرَه
که این شعر را به عربی ترجمه کردهاند که این جمله شده است:
اِذِالمکارمُ فی آفاقِنا ذُکِرَت فانّما بکَ فینا یُضربُ المَثلُ
ظاهراً این عبارت فارسی، ترجمۀ همان شعر بالاست:
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.
نکته جالبی که در آنجا مشاهده کردم این بود که قبل از من یک قاری قرآنی که اهل همان قریۀ بلال حبشی بود تلاوت قرآن کرد. او هم مخرج «ش» نداشت و به جای آن «س» تلفظ میکرد. مثلاً میگفت: «إذا السَّمسُ کُوّرَت». میگفت که ما از نسل بلال حبشی هستیم. آنها پس از گذشت چهارده قرن هنوز هم مخرج «ش» ندارند.
اکثر مردم اتیوپی (حبشه) مسلمان اهل تسنن هستند و اکثر مساجد آنها به نامهای خلفای راشدین و عایشه و حفصه است که بنده در خیلی از این مساجد تلاوت قرآن داشتم.
روزی به ما خبر دادند که مسجدی به تازگی یافتهاند، به نام «فاطمه الزهراء». گفتم: حتماً برای قرائت قرآن به این مسجد برویم.
شبی را وقت گرفتند و ما برای قرائت قرآن به آن مسجد رفتیم. دیدم که جلوی در ورودی مسجد با یک سنگ مرمر بسیار بزرگ نوشته: «مسجد فاطمة الزهراء». پس از تلاوت کلام الله مجید از صاحب مسجد که یک مسلمان سُنّی اهل یمن بود سؤال کردم که: چطور شد مسجد را به این نام نهادید؟
گفت من تصمیم داشتم نام این مسجد را «مسجد عایشه» بگذارم و حتی سنگ آن را هم تهیه کرده بودم؛ اما شبی در عالم رؤیا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را دیدم که فرمودند: فلانی! از این که میخواهی نام این مسجد را به نام همسرم عایشه بگذاری از تو ممنونم، اما در این شهر مسجد به نام عایشه زیاد است. شما این مسجد را به نام دخترم قرار بده که این نام برای تو برکت دارد.
صبح که از خواب بیدار شدم از هر که سؤال کردم که نام دختر پیامبر چه بوده، هیچ کس جواب صریحی به من نداد تا این که به سفارت جمهوری اسلامی ایران در آدیس آبابا مراجعه کردم و گفتم که: نام دختر پیامبر اسلام چیست؟ آنها گفتند: «فاطمة الزهراء». من هم این نام زیبا را بر روی مسجد گذاشتم.
بنده (خرّمیان) احادیثی راجع به حضرت فاطمۀ زهرا علیها السلام از لسان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای ایشان نقل کردم و او را برای این کار تشویق کردم. در پایان خودش هم اذعان داشت که یقیناً نام فاطمۀ زهرا در روز قیامت موجب آبروی من و دستگیریام خواهد شد و امید دارم که فاطمه علیها السلام از من شفاعت کند. حتی گفت چندین مرتبه سنّیهای وهّابی، با سنگ، شیشههای این مسجد را شکستند و از من خواستند تا نام این مسجد را تغییر دهم؛ اما من مقاومت کردم.
[1] . ر.ک: ص74 (پانوشت).