در دیداری که با آقای دکتر محمد اسماعیل اکبری[1] در ایام حج داشتم، ایشان دو خاطره بسیار آموزنده از دو بیمار نقل کرد. من از ایشان خواستم که آنها را مکتوب کند. متن نوشتۀ ایشان در مورد شفای یک بیمار سرطانی چنین است:
اگر چه در طول عمر سی و چند ساله طبابت خود موارد عدیدهای از بهبودی بیمار، خارج از عرف علمی پزشکی دیدهام، اما دو مورد[2] که مستندات علمی کافی داشت را بیان میکنم و از این که این مستندات به موقع ضبط و ثبت نشدهاند متأسفم.
در زمستان سال 1356، بنده دستیار رشته جراحی بودم. یک روز صبح که با اتومبیل شخصی وارد بیمارستان فیض اصفهان میشدم، در دهانه درب ورودی پیرمردی را دیدم که با خانم جوانی مضطرب ایستاده است. نگهبان با تندی او را از مسیر دور کرد تا بنده وارد شوم، پس از پارک ماشین به سوی او آمدم و متوجه شدم که دخترش بیمار است.
بیمار را به داخل بخش هدایت کردم تا معاینه شود، معلوم شد خانمی است حدود سی ساله، دارای دو فرزند که دچار تومور بدخیمی در مثانه بوده، یک بار تحت عمل جراحی قرار گرفته، ولی بهبودی نیافته است و امروز با عود تومور در دیوارۀ شکم به صورت گل کلمی (Vegetation) مراجعه کرده است که مورد پذیرش واقع نشده است. این بیماری موجب مطلقه شدن ایشان از سوی همسرش شده است، و پدر سالمندش از او و فرزندانش نگهداری میکرد.
بیمار را با کمک آقای دکتر سید مهدی ابطحی _ که دستیار اورولوژی بود _ معاینه کردیم و معلوم شد که واقعاً اقدام جراحی دیگری نمیتوان برای بیمار انجام داد، وقتی پیرمرد این بیان را شنید، باز هم گریه کرد و مستأصل میپرسید: من چه کنم؟ نهایتاً گفت اگر میتوانستم به مشهد بروم، او خوب میشد.
اقدامات لازم برای سفر ایشان و دخترشان به مشهد مقدس انجام شد و به او قول دادم که پس از بازگشت از مشهد برای او وقت رادیوتراپی بگیرم، شاید انشاءالله نتیجه بخش باشد. لازم به ذکر است که حدود بیست سال قبل امکانات شیمی درمانی و حتی رادیوگرافی برای معاینۀ سرطان کمتر از امروز بود، اما در تکنیکهای جراحی تفاوتهای محسوسی وجود ندارد.
مدتی (شاید دو هفته) بعد، روزی در بخش جراحی همان بیمارستان، پیرمرد را دیدم که به دنبال من میگشت. از او حال دخترش را پرسیدم، گفت: بحمدالله بهتر است و زخمش خوب شده است.
بیمار را معاینه کردم. در کمال ناباوری، اثری از تودۀ زخمی داخل شکاف جراحی روی شکم نبود و در معاینه هم تودۀ دیگری به دست نمیخورد. از آقای دکتر ابطحی خواهش کردم بیمار را معاینه کرد، او هم جز تعجب نکتهای به زبان نیاورد. در بررسیهای رادیولوژیک بعدی هم نکتۀ مرضیِ واضحی پیدا نکردیم.
برای ما یقین بود که قلب پاک پیرمرد و استیصال خانواده، کار خودش را کرده است و مولایمان امام رضا علیه السلام گوشه چشمی به بیمار داشته است.