حدیث روز :
عن ابی عبدالله علیه السلام :
کان ابوذر رضی الله عنه یقول فی خطبته ... یا مبتغی العلم لا یَشغَلُک اهل ٌ و لا مالٌ عن نفسک انت یوم تُفارقُهم کضَیف ٍ بِتَّ فیهم ثم غَدَوتَ عنهم الی غیرهم و الدنیا و الاخره کمنزل تَحَوَّلتَ منه الی غیره و ما بین الموت و البَعث الّا کنومةٍ نِمتَها ثم استَیقَظتَ منها [1] در جلسه گذشته قسمت اول این روایت نورانی که امام صادق از ابوذر نقل می کند را توضیح دادیم اما فراز دوم روایت می فرماید : « ای کسی که دنبال علم هستی مراقب باش دلبستگی به دنیا و مافیها تو را از خودت غافل نکند سپس سه مثال می زند برای اینکه انسان در دنیا دلبستگی نداشته باشد .
مَثَل اول : وقتی از خانواده ات جدا می شوی مانند مهمانی هستی که چند روزی با آنها بودی و بعد از آنها جدا شده ای .
مَثَل دوم : دنیا و آخرت مانند دو خانه ای است که از یکی به دیگری منتقل می شوی .
مَثَل سوم : فاصله مرگ و قیامت به اندازه فاصله میان خواب و بیداری است گویا در خواب بودی و یکباره بیدار می شوی می بینی قیامت برپا شده و به حساب اعمالت رسیدگی می شود .
**********
موضوع : شرایط نماز جمعه « فروعات شرط خطبه »
بحث در مسئله نهم از تحریر الوسیله « صلاة الجمعه » بود . عرض کردیم دلیل این مسئله روایتی است که مرحوم صدوق با دو سند در کتاب عیون اخبار الرضا و علل الشرایع از جناب فضل بن شاذان نقل می کند .
در رابطه با این روایت دو بحث مطرح است یکی در رابطۀ با سند آن و دیگری در رابطه محتوای این روایت که آیا می تواند این روایت از امام معصوم علیه السلام صادر شده باشد یا خیر .
عرض کردیم سه نظریه در مورد این روایت مطرح است :
نظریه اول : متن این روایت ساخته و پرداخته جناب فضل بن شاذان است و فرموده امام معصوم علیه السلام نیست . این نظر ، ظاهر فرمایش نجاشی است .
نظریه دوم : این روایت معتبر و قابل اعتماد است .حالا به دو روش اعتبار آن ثابت می شود .
- افرادی که در سند این روایت قرار دارند ثقه و قابل اعتماد هستند لذا روایت صحیحه است .
- بخش هایی از این روایت در کتاب من لایحصره الفقیه آمده است و مرحوم شیخ صدوق در مقدمه این کتاب فرموده است من هر روایتی که در این کتاب می آورم به آن فتوا می دهم و مورد قبول من است .
با وجود این فرمایش مرحوم صدوق ، اگر در سند این روایت ضعفی هم داشته باشد معتبر دانسته شده است .
این نظریة مرحوم شیخ انصاری ، مرحوم حکیم و ... می باشد .
نظریه سوم : این روایت ضعیف است و قابل اعتنا نیست ، این نظر مرحوم آقای بروجردی رضوان الله علیه می باشد .
اما ما این روایت را از دو جهت بررسی می کنیم :
1-محتوای روایت 2-سند روایت
جهت اول (محتوای روایت ) یعنی آیا مضمون روایت به گونه ای است که به توان به امام معصوم علیه السلام نسبت داد یا خیر ؟
به نظر ما قرائنی در این روایت وجود دارد که ثابت می کند این روایت از امام رضا علیه السلام نیست حالا یا همه روایت از امام رضا علیه السلام نیست یا لااقل بخشی از آن از امام علیه السلام نیست .
به عنوان نمونه چند فراز از این روایت را ذکر می کنیم :
1-فان قیل لِمَ غُیَّرت الصلاة الایات عن اصل الصلاة التی افترضها الله عزّوجل
می گوید : اگر کسی سئوال کند چرا نماز آیات با نماز های واجب دیگر متفاوت است ؟
قیل : لاَنّها صلاه لعلة تغیّر امر من الامور و هو الکسوف فَلّما تغیّرت العلة تغیّرت المعلول
در پاسخ می گوییم : بخاطر اینکه امری از امور تغییر کرده ، یعنی خورشید گرفتگی و این نماز واجب شده است و وقتی علت تغییر کند معلول هم تغییر می کند .
بدیهی است که این مطلب را نمی توان به امام نسبت داد .
2-فان قیل لم لا یجب علی مَن مَسَّ شیئاً من الاموات غیرالانسان کالطیر و البهائم و السباع و غیر ذلک
می گوید : اگر کسی بپرسد چرا وقتی انسان مرده مس می شود باید غسل کرد اما اگر اگر غیر انسان مس شود مانند پرنده ها و بهائم و ... نیازی به غسل نیست .
قیل لان هذه الاشیاء کلّها ملبسةٌ ریشاً و شعراً و صوفاً و وبراً و هذا ذکی لا یموت .
در پاسخ گفته می شود : این چیزها پر ، مو ، پشم و کرک دارند و این امور نمی میرند لذا اگر کسی اینها را مس کند ، غسل ندارد .
از این حکمت این طور بر می آید که اگر کسی به گوشت اینها دست زد باید غسل کند ، که نمی توان پذیرفت این مطلب سخن امام باشد .
3-قد رُوی اَن بعض الائمه قال لیس من میتٍ یموت الّا خرجت منه الجنابه فلذلک وجب الغسل .
علت دیگری که برای وجوب غسل مس میت در این قسمت نقل شده است این است که غسل مس میت برای این واجب است که هر موجودی که می میرد ، جنابت از او خارج می شود لذا باید غسل کند .
این فراز چند اشکال دارد :
الف می گوید قد روی عن بعض الائمه که این نمی تواند فرمایش امام باشد بلکه قرینه ای است که کلام روات است .
ب آیا هر انسانی که می میرد جنب می شود ؟
ج آیا بچه شیرخوار هم که بمیرد جنب می شود ؟ و حال آنکه اگر کسی دست به بدن او بزند غسل مس باید انجام دهد .
4-اخبرنی لِمَ کلف الخلق قیل لعلل فاخبرنی عن تلک العلل معروفةٌ موجودة ام هی غیر معروفةٍ غیر موجودة قیل بل هی معروفةٌ موجودة عند اهلها فإن قیل اتعرفو نها انتم ام لا تعرفونها قیل لهم منها نعرفونها و منها لا نعرفونها .
می گوید از امام علیه السلام پرسیدم : چرا خداوند مردم را مکلف کرده است؟ در پاسخ گفته می شود: بخاطرعللی خداوند خلق را مکلف کرده است . می گوید عرض کردم علت ها را به من خبر بده آیا اینها شناخته شده و موجود هستند یا ما نمی دانیم ؟ در پاسخ گفته می شود این علت ها نزد اهلش شناخته شده است . می گوید آیا شما این علت ها را می شناسید یا خیر ؟
گفته می شود : بعضی از علت ها را ما می دانیم و بعضی دیگر را نمی دانیم .
این قسمت روایت را هم نمی توان پذیرفت که فرمایش امام باشد زیرا امام همه علت ها را می داند .
نکته پایانی در قسمت محتوای این روایت ، این است که مرحوم صدوق رضوان الله علیه در بعضی از قسمت های روایت می گوید جناب فضل بن شاذان اشتباه کرده است، که از این کلام برمی آید که مرحوم صدوق هم معتقد است این روایت از امام رضا علیه السلام نیست یا لا اقل بخشی از این روایت از امام علیه السلام نیست .
به عنوان نمونه در این روایت فضل بن شاذان می گوید استنجاء با آب فریضه است . مرحوم صدوق می فرماید : فضل اشتباه کرده است زیرا استنجاء با آب سنّت است نه واجب . یا فضل می گوید هفت تکبیر در ابتدای نماز فریضه است مرحوم صدوق می فرماید : فضل اشتباه کرده است بلکه تکبیرها مستحب است .
از این کلام صدوق فهمیده می شود که ایشان معتقد بوده است که لااقل بخشی از این روایت از فرمایشات امام معصوم نیست . بنابراین نمی توان گفت همه این روایت از امام است خصوصاً وقتی در در عبارت این روایت توجه می شود انسان یقین می کند که این متن سخن امام نیست .
سئوالی که اینجا قابل طرح است این است که آیا فضل بن شاذان هم عصر با امام رضا علیه السلام بوده که بتواند از امام رضا این روایت را نقل کند یا طبقه ایشان به امام رضا علیه السلام نمی خورد ؟
مرحوم شیخ طوسی در کتاب رجالش می فرماید : « فضل بن شاذان از اصحاب امام هادی و امام عسگری علیهما السلام است » بنابراین ایشان وی را ضمن اصحاب امام جواد(ع) هم ذکر نکرده ، چه رسد به امام رضا(ع) و مرحوم نجاشی می گوید : « پدر فضل بن شاذان از اصحاب یونس بن عبدالرحمن بوده است و خود فضل از امام جواد علیه السلام روایت نقل کرده است و قیل . از امام رضا علیه السلام هم روایت نقل کرده است .
این جملۀ نجاشی : «قیل» نشان می دهد که ایشان تردید داشته فضل از اصحاب امام رضا علیه السلام باشد .
والسلام علیکم و رحمة الله
[1] الکافی، ج2، ص134