حدیث روز :
عن ابی عبدالله علیه السلام :
کان ابوذر رضی الله عنه یقول فی خطبته یا مبتغی العلم کَأنَّ شیئاً من الدنیا لم یکن شیئاً الاما ینفع خیره و یضره شره الّا من رحم الله [1] (( ای کسی که جویای دانش هستی گویا دنیا چیزی نبوده مگر آنچه که خیرش سود می دهد و شرش زیان می رساند مگر کسی که مورد رحمت الهی قرار بگیرد . ))
این کلام نورانی را جناب ابوذر در خطبه هایش می فرموده که امام صادق علیه السلام به دلیل اهمیت سخنان او آن را نقل فرموده .این روایت سه فراز دارد که با جمله یا مبتغی العلم آغاز می شود که در قسمت اول چند نکته وجود دارد :
- مخاطب در این فرمایش کسانی هستند که دنبال علم هستند ، گویا ابوذر می خواهد بفهماند اگر کسی دنبال علم نافع است ، باید دنبال این امور باشد .
- می فرماید : دنیا در واقع چیزی نیست که در روایت دیگر آمده است « کل ماضٍ فکان لم یکن » هر چیزی که گذشتنی گویا از اول نبوده است .
- تنها از دنیا دو چیز باقی می ماند : یکی خیر و دیگری شر .
یعنی آنچه که از دنیا باقی می ماند و تمام نمی شود این دو چیز است و دیگر امور ماندنی نیست .
باید مراقب باشیم دنیا ما را فریب ندهد و دنبال امور زود گذر نباشیم .
**********
موضوع : شرایط نماز جمعه (( فروعات شرط خطبه ))
مسئله 9 ینبغی الامام الخطیب ان یذکر فی ضمن خطبته ما هو من مصالح المسلمین فی دینهم و دنیاهم و یخبر هم بما جری فی بلاد المسلمین و غیرها من الاحوال التی لهم فیها المضره او المنفعه و ما یحتاج المسلمون الیه فی المعاش و المعاد و الامور السیاسیه و الاقتصادیه مما هی دخیلة فی استقلالهم و کیانهم و کیفیه معاملتهم مع سائر الملل و التحذیر عن تدخل الدول الظالمه المستعمرة فی امورهم سیما السیاسیة و الاقتصادیه المنجرالی استعمارهم و استثمارهم و بالجمله و خطبتاها من المواقف العظیمه للمسلمین کسائر المواقف العظیمه مثل الحج و المواقف التی فیه و العیدین و غیرها و مع الاسف اغفل المسلمون عن الوظائف المهمنه السیاسیه فیها و فی غیرها من المواقف السیاسیه الاسلامیه فالاسلام دین السیاسة بشوؤنها یظهر لمن له ادنی تدبر فی احکامه الحکومیة و السیاسیه و الاجتماعیه و الاقتصادیه فمن توهم ان الدین منفک عن السیاسة فهو جاهل لم یعرف الاسلام و لا السیاسة .
[2] در جلسات گذشته واجبات خطبه ( تحمید و ثناء ، صلوات ، ایصاء به تقوی ، سوره صغیره ) بیان شد در این مسئله حضرت امام رضوان الله علیه مستحبات خطبه را بیان می کنند .
می فرمایند : برای امام جمعه که خطبه می خواند سزاوار است در ضمن خطبه آنچه را که از مصالح دینی و دنیایی مسلمین بیان کند و آنها را از حوادث و اخباری که در کشورهای مسلمان و جهان می گذرد از مسایل دیگری که در آنها نفع و ضرر مسلمین مطرح است آگاه نماید و مطالبی را که مسلمانان در زندگی دنیا و آخرت و در شوون سیاسی و اقتصادی به آن نیازمندند از اموری که در استقلال و شخصیت آنها و در کیفیت روابط و رفتار آنها با سایر ملل موثر است بازگو کند و مسلمین را از دخالت دولت های ظالم و استعمارگر در امور مسلمین مخصوصاً در امور سیاسی و اقتصادی آنها که به استعمار و استثمارشان کشانده می شود بترساند .
نماز جمعه و دو خطبه اش از جایگاهها و مواقف بزرگ برای مسلمین است مثل مواقف بزرگ دیگر همچون حج و عید فطر و عید قربان و غیر اینها اما متاسفانه مسلمین از وظایف مهم سیاسی در نماز جمعه و غیر آن از مواقف سیاسی اسلام غفلت کرده اند و حال آنکه اسلام با تمام شوونش دین سیاست است و این مطلب برای هر کسی که مختصر تدبری در احکام حکومتی داشته باشد ، آشکار می شود پس هر که خیال کند که دین از سیاست جداست نادان است که نه اسلام را شناخته و نه سیاست را .
دلیل این مسئله چیست ؟
دلیل ، روایتی است که در کتاب وسایل الشیعه از کتاب علل الشرایع و عیون اخبار رضا از فضل بن شاذان از امام رضا علیه السلام نقل می کند .
روایت مفصل است اما آن فرازی که مربوط به این مسئله می شود این است :
اِنّما جُعِلت الخطبه یوم الجمعه لان الجمعه مشهد عام فأراد ان یکون الامیر سبب الی موعظتهم و ترغیبهم فی الطاعة و ترهیبهم من المعصیة و توقیقهم علی ما اراد من مصلحة دینهم و دنیاهم و یخبرهم بما ورد علیهم من الافاق من الاهوال التی لهم فیها المضرة و المنفعه و لایکون الصابر فی الصلاة منفصلاً و لیس بفاعلٍ غیره ممُّن یَومُّ الناس فی غیر یوم الجمعه و انما جُعلت خطبتین لیکون واحدةٌ للثناء علی الله و التمجید و التقدیس لله عزوجل و الاخری للحوائج و الإعذار و الإنذار و الدعاء و لما یرید ان یُعَلَّمُهم من امره و نهیه مافیه الصلاح و الفساد .
[3] این روایت از نظر دلالت ،قائم است اما آیا این روایت از نظر سندی قابل پذیرش است یا خیر ؟
از آنجا که متن کامل این روایت در ابواب مختلف فقه مورد استناد قرار می گیرد ، ما در همین جا بطور کامل سند و مضمون آن را بررسی می کنیم تا حجیّت و یا عدم آن روشن شود .
این روایت را مرحوم صدوق در کتاب علل الشرایع
[4] و عیون اخبار الرضا
[5] علیه السلام با کمی تفاوت نقل می کند که سند آن به جناب ابو محمد فضل بن شاذان بن خلیل عضدی نیشابوری می رسد و ایشان از امام رضا علیه السلام نقل می کند . مرحوم شیخ صدوق از دو طریق سند خودشان را به جناب فضل بن شاذان می رسانند طریقی که ایشان در کتاب علل الشرایع برای این روایت ذکر می کند این است :
حَدَّثَنا عبدالواحد بن محمدبن عبدوس النیشابوری قال حَدَّثَنا علی بن محمد بن قُتیبهَ النشابوری عن فضل بن شاذان .
یعنی مرحوم شیخ صدوق با دو واسطه این روایت را از فضل بن شاذان نقل می کند . بعد جناب علی بن محمد بن قتیبه می گوید من به فضل بن شاذان گفتم آیا این حرفها بر خواسته از عقل توست یا از امام شنیدی ؟ فضل بن شاذان در پاسخ می گوید من که نمی توانم به این علل و حکم دست پیدا کنم بلکه این ها فرمایشات امام رضا علیه السلام می باشد که در جلسات مختلفی از آن حضرت شنیده ام .
طریقی که مرحوم صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام برای این روایت ذکر می کند غیر از طریق اول است می فرماید :
حَّدثنا الحاکم ابو محمد جعفر بن نُعیم بن شاذان عن عَمّه ابی عبدالله محمد بن شاذان قال . قال الفضل بن شاذان ...
مرحوم نجاشی در کتاب رجالش در مورد فضل بن شاذان می فرماید :
« و کان ثقةً ، احد اصحابنا الفقها و المتکلمین و له جلالةٌ فی هذه الطائفه و هو فی قدره اشهر مِن اَن نصفه »
مرحوم نجاشی از او 180 عنوان کتاب نقل می کند البته مرحوم کشی 160 عنوان کتاب از او نقل می کند . در وثاقت شخص فضل بن شاذان هیچ تردیدی نیست .
درباره این روایت سه نظر وجود دارد که عبارتند از :
نظریه اول : این روایت ساخته و پرداخته خود فضل بن شاذان است و از فرمایشات امام رضا علیه السلام نیست بلکه ایشان نظرات فقهی و کلامی خودش را در این روایت بیان می کند .
مویدی هم براین نظریه وجود دارد که عبارت است از :
مرحوم نجاشی کتاب علل الشرایع از از مولفات فضل بن شاذان ذکر کرده است .اگر این کتاب از امام بود ایشان ذکر می کرد و حال آنکه دأب مو لفین گذشته این بوده که اگر کتابی برای امام بوده ذکر می کردند مانند توحید مفضل یا مرحوم نجاشی در ترجمه احمد بن عامربن سلیمان می گوید ایشان رساله ای دارد که از امام رضا علیه السلام شنیده است یا در ترجمه عبدالله بن محمد تمیمی می گوید:
له نسخة ٌ عن الرضا علیه السلام .
بنابراین ظاهراً این کتاب علل نوشته خود فضل بن شاذان بوده است و فرمودۀ امام نبوده است .
نظریه دوم : این روایت صحیحه و معتبر است که فضل بن شاذان از امام رضا نقل می کند .
ادامه بحث در جلسه آینده ...
والسلام علیکم و رحمة الله
[1] اصول الکافی، ج2، ص134
[2] تحریر الوسیله، ج1، ص 212
[3] وسایل الشیعه، ج7، ص344
[4] علل الشرایع، ج1، ص275
[5] عیون اخبار الرضا، ج2، ص99