حدیث روز :
عن مولانا امیر المومنین علیه السلام :
اهل الدنیا کرَکبٍ یُساربهم و هم نیام [1] (( اهل دنیا سوارانی در خواب مانده اند که آنان را می رانند)) .
یکی از روش های تربیتی قرآن و اهل بیت علیهم السلام در تبیین مسائل معنوی استفاده از مَثَل است ، بیشترین استفاده مثل در رابطه با دنیا و اهل دنیاست که حکایت از اهمیت این مسئله دارد .
نکته قابل توجه این روایت ، این است که می خواهد به ما بفهماند شما هم جزء کاروانی هستید که خواب هستند ، لااقل تو بیدار شو.
در یک روایت دیگر داریم که می فرماید :
«
ان اهل الدنیا کرکب بیناهم حلّوا اَن صاح بهم سایقهم فارتحلوا [2] »
(( اهل دنیا مانند کاروانی هستند که هنوز بار نیفکنده ، ساربان بانگ رحیل را می زند )) .
**********
موضوع : شرایط نماز جمعه (( فروعات شرط خطبه ))
مسئله 7 - ...والاحوط الاولی فی الثانیه الصلاة علی ائمه المسلمین علیهم السلام بعد الصلاة علی النبی و الاستغفار للمومنین و المومنات و الاولی اختیار بعض الخطب المنسوبه الی امیر المومنین سلام الله علیه او الماثوره عن اهل بیت العصمه علهیم السلام .
[3] حضرت امام رضوان الله علیه در ادامه مسئله هفتم می فرماید :
احتیاط و بهتر این است که در خطبه دوم بعد از صلوات بر پیغمبر صل اله علیه و آله بر ائمه مسلمین علیهم السلام صلوات بفرستد و برای مومنین و مومنات طلب مغفرت نماید و بهتر آن است که بعضی از خطبه هایی را که به امیر المومنین سلام اله علیه نسبت داده شده و یا از اهل بیت عصمت علیهم السلام رسیده است ، اختیار نماید .
ایشان این موارد را از مستحبات خطبه می دانند اما بعضی از فقها این موارد را از واجبات خطبه می دانند .
مانند : سید مرتضی در کتاب مصباح و ابن ادریس در سرائر حتی ایشان شهادتین را هم در خطبه واجب می دانند .
مرحوم ابن ادریس می فرماید :
« فاذا فرغ من الاذان ، قام الامام متوکئاً علی ما فی یده فابتداء بالخطبه الاولی ، معلنا بالتحمید لله تعالی و التمجید و الثناء بآلائه و شاهداً لمحمد نبیه صلی الله علیه و آله بالرساله و حسن الابلاغ و الانذار و یوشح خطبته بالقرآن و مواعظه و آدابه ثم یجلس جلسة خفیفه ثم یقوم فیفتتح الخطبه الثانیه بالحمد لله و الاستغفار و الصلاة علی النبی و علی آله علیهم السلام و یثنی علیهم بما هم اهله و یدعوا لائمة المسلمین ... »
اما دلیل این فتاوی چیست ؟
در پاسخ باید گفت ، دلیل همان روایاتی است که در گذشته ذکر کردیم .
ظاهر روایات این است که همه این موارد که در روایت آمده است یا واجب است یا همه آن مستحب است .
اینکه بگوئیم بعضی از اینها واجب است و بعضی مستحب است خلاف ظاهر در روایت است و دلیل روشنی بر این تفصیل وجود ندارد مگر اینکه ادعای اجماع شود بر وجوب دسته ای از این شروط .
در آن دو روایتی که قبلاً ذکر کردیم (روایت محمد بن مسلم و روایت سماعه) ، اشاره ای به وجوب و استحباب بعضی از این شروط نداشت . همچنین دو خطبه دیگر هم در این زمینه وجود دارد یکی را مرحوم کلینی
[4] ذکر می کنند و دیگری را مرحوم صدوق
[5] در من لایحصره الفقیه ذکر می کند که هیچ تفصیلی بین ارکان خطبه نمی دهد و اشاره به وجوب بعضی و استحباب بعض دیگر نمی کند .
مگر اینکه اجماع بر شرطیت برخی از این امور به عنوان ارکان خطبه داشته باشیم .
در این رابطه مرحوم شیخ طوسی در کتاب خلاف می فرماید :
« اقل ما تکون الخطبه ان یحمد الله و یثنی علیه و یصلی علی النبی صلی الله علیه و آله و یقرأ شیئاً من القرآن و یعظ الناس فهذه اربعه اشیاء لابدمنها فان اخلّ بشیءٍ منها لم یجزه و مازاد علیه مستحب و به قال الشافعی ... دلیلنا : اجماع الفرقه و ایضاً فلا خلاف انه اذا اتی بما قلناه فانه یجزیه ... »
[6] ایشان همان چهار چیز ( تحمید و ثناء ، صلوات ، قرآن ، موعظه ) را واجب می داند و اضافه بر این موارد را مستحب می داند و دلیل این حکم را هم اجماع می داند و دلیل دوم این است که اگر کسی این چهار رکن را در خطبه آورد یقیناً مجزی است و اگر کمتر از این باشد برائت ذمه حاصل نمی شود .
همچنین ایشان در مبسوط
[7] می فرماید : اقل ارکان خطبه همین چهار چیز است با این تفاوت که در آنجا می گوید سورة من القرآن نمیگوید شیئاً من القرآن .
والسلام علیکم و رحمة الله
[1] نهج البلاغه، حکمت64
[2] نهج البلاغه، حکمت435
[3] تحریرالوسیله، ج1، ص212
[4] الکافی، ج8، ص173
[5] من لایخصره الفقیه، ج1، ص427
[6] الخلاف، ج1، ص616
[7] المبسوط ، ج1، ص 210