حدیث روز :
عن مولانا الکاظم علیه السلام : إن لقمان قال لابنه : یا بُنی :
اِنّ الدنیا بحرٌ عمیق قد غرق فیها عالم کثیر فلتکن سفینتک فیها تقوی الله و حَشوها الایمان و شِراعها التوکل و قَیَّمُها العقل ... [1] (( همانا دنیا دریایی ژرف است در این دریای عمیق مردمان بسیاری هلاک شده اند اگر میخواهی در این دنیا غرق نشوی باید کشتی تو تقوا و اندرون کشتی ایمان و بادبان کشتی توکل و ناخدای آن عقل باشد .))
فرازهایی از این روایت نورانی را در جلسات گذشته توضیح دادیم اما در این جلسه این قسمت که می فرماید : (( و قیّمها العقل )) یعنی ناخدای این کشتی عقل است را توضیح می دهیم .
کار ناخدا مدیریت کشتی است .عقل انسان را مدیریت می کند . اگر این کشتی ناخدا نداشته باشد ، حرکت می کند اما گاهی تند می رود و گاهی کند . امیر المومنین می فرماید : (( لا تری الجاهل الاّ مفرطاً او مُفَّرطاً )) . انسانی جاهل یا افراط می کند یا تفریط .هم تندروی اشتباه است هم کند روی . اهل بیت علیهم السلام که اعقل عقلا هستند می توانند معیار و ملاک در مدیریت این کشتی باشند در دعای شعبانیه می خوانیم : (( الفلک الجاریه فی اللجج الغامرة یأمَنُ مَن رکبها و یغرق مَن ترکها المتقدم لهم مارق و المتاخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق ))
اگر کسی بخواهد از کشتی نجات تقوا استفاده کند باید اهل بیت علیهم السلام را در زندگی الگو قرار دهد ، راکب این کشتی در امنیت است و اگر کسی از این کشتی استفاده نکرد غرق می شود .
**********
موضوع : شرایط نماز جمعه (( فروعات شرط عدد ))
بحث در ادامه مسئله 6 بود که حضرت امام فرمود اگر چهار نفر با امام وارد نماز شدند ولی بعد از تکبیر شرط عدد از بین رفت ، اشبه این است که این نماز باطل است ولی احتیاط این است که نماز را تمام کند و بعد نماز ظهر را بخوانند اما اگر بعد از رکوع رکعت دوم ، شرط عدد از بین رفت نماز جمعه صحیح است هرچند احتیاط مستحب این است نماز ظهر را هم بخواند .
صاحب مدارک فرمود اگر امام جمعه به طور مشروع وارد نماز شده باشد یعنی شرط عدد تحقق پیدا کرد و بعد وارد نماز شد و بعد شرط عدد از بین برود ، نماز جمعه صحیح است .
مرحوم وحید بهبهانی در حاشیه ای که بر مدارک دارند فرمودند : اگر اجماع داشته باشیم ، نظر صاحب مدارک صحیح است و می توان از ظاهر روایات دست کشید و اما اگر اجماع نداشته باشیم این حکم مشکل است زیرا نماز جمعه اسم است برای همه نماز جمعه و شرط عدد باید درتمام نماز جمعه رعایت شود .
مرحوم صاحب جواهر می فرماید :
(( اِنّ تحصیل الاجماع فی المقام فی غایة الصعوبه ))
ایشان می فرماید : اینکه در این مقام ( اگر صحیح وارد نماز شد ، کفایت می کند ولو شرط تا آخر نماز رعایت نشود ) به دست آوردن اجماع محصّل در نهایت صعوبت و سختی است .
ما به فرمایش صاحب جواهر این جمله را اضافه میکنیم که بر فرض هم که اجماع داشته باشیم این اجماع حجت نیست زیرا در بحث اجماع عرض کردیم ، اجماعی حجت است که در مسائل اصلی باشد ولی در مسائل فرعی ، اصلاً اجماع کاشفیت ندارد و این مسئله هم از مسایل فرعی است که اجماع در این گونه مواردکاشف از رای معصوم نیست .بعد مرحوم صاحب جواهر در تایید نظر مشهور می فرماید :
(( نعم یمکن دعوا ظهورنصوص العدد ولوبمعونة هذه الشهرة العظیمه فی اعتبار ذلک فی عقدالجمعه )).
درست است که ما در این مسئله اجماع نداریم اما شهرت که داریم ، یعنی مشهور فقها از این روایات این را برداشت کرده اند که عدد در شروع نماز جمعه معتبر است و در استدامه شرط نیست .
پس این فهم مشهور سبب می شود تا ما هم از این روایات اشتراط عدد را در ابتدا لازم بدانیم و اگر در اثناء نماز از بین رفت ، خللی به نماز جمعه وارد نمی شود . در نهایت مرحوم صاحب جواهر نظر مشهور و معروف در این مسئله را می پذیرد. اما حضرت امام رضوان الله علیه می فرماید این نماز باطل است یعنی همان فرمایش مرحوم وحید بهبهانی را می پذیرند و دلیل ایشان شاید این باشد :
اولاً : اجماع در این مسئله نداریم .
ثانیاً نماز جمعه هم اسم است برای مجموع نماز جمعه که شرط عدد باید در سرتاسر این مجموع رعایت شود . به نظر می رسد همین فتوای حضرت امام اشبه به واقع است یعنی اگر عددشرط از بین رفت نماز باطل است و استظهاری هم که اصحاب از این روایات داشته اند قابل قبول نیست .البته از آن جهت که مشهور فقها دراین مسئله فتوا به صحت داده اند احتیاط آن است که نماز جمعه را تمام کند و بعد نماز ظهر را بخواند .
درپایان این مسئله حضرت امام می فرماید :
(( نعم لا یبعد الصحة اذا انفض بعض فی اخیره الرکعة الثانیه بل بعد رکوعها و الاحتیاط باتیان الظهر مع ذلک لا ینبغی ترکه ))
حضرت امام می فرماید در صورتی که شرط عدد در پایان رکعت دوم بلکه بعد رکوع رکعت دوم از بین برود بعید نیست که نماز جمعه صحیح باشد زیرا عرفاً نماز به پایان رسیده است البته در پایان می فرمایند در اینجا هم احتیاط مستحب خواندن نماز ظهر بعد از خواندن نماز جمعه است .
اما مسئله هفتم در رابطه با فروعات شرط خطبه است که حضرت امام به آن می پردازد . می فرماید : یجب فی کل من الخطبتین التحمید ، یعنی در هر دو خطبه حمد خداوند متعال واجب است و یعقبه بالثناء علیه تعالی علی الاحوط ، بعد از تحمید ، ثنا می کند خداوند را بنابر احتیاط و الاحوط ان یکون التحمید بلفظ الجلاله ، یعنی بگوید الحمدلله نه اینکه بگوید الحمد للرحمن و ان کان الاقوی جوازه بکل ما یعد حمداً له تعالی هرچند اقوی این است که هر چیزی که حمد خداوند شمرده شود جایز است .
و الصلاة علی النبی صلی اله علیه و آله علی الاحوط فی الخطبه الاولی و علی الاقوی فی الثانیه بنابر احتیاط در خطبه اول صلوات لازم است ولی در خطبه دوم بنابر اقوی واجب است .
والایصاء بتقوی لله تعالی فی الاولی علی الاقوی و فی الثانیه علی الاحوط وصیت به تقوی در خطبه اول بنابراقوی لازم است و در خطبه دوم بنابر احوط لازم است .
و قراءة سورة صغیره فی الاولی علی الاقوی خواندن سوره کوتاهی در خطبه اول
والاحوط الاولی فی الثانیه الصلاة علی ائمه المسلمین علهیم السلام بعد الصلاة علی النبی (ص) و الاستغفار للمومنین و المومنات والاولی اختیار بعض الخطب المنسوبه الی امیر المومنین سلام اله علیه او الماثوره عن اهل بیت العصمة علیهم السلام .
و احتیاط مستحب این است که در خطبه دوم بعد از صلوات بر پیغمبر بر ائمه مسلمین صلوات بفرستد و برای مومنین و مومنات طلب مغفرت نماید و بهتر آن است که بعضی از خطبه هایی را که به امیر المومنین نسبت داده می شود یا از اهل بیت عصمت علیهم السلام رسیده است ، اختیار نماید .
اما دلیل وجوب تحمید :
روایت اول : صحیحه محمدبن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام : فی خطبه یوم الجمعه و ذکر خطبة مشتملةً علی حمدالله و الثناء علیه و الوصیة بتقوی الله و الوعظ الی ان قال : و اقراء سورةً من القرآن و ادع ربًّک و صل علی النبی (ص) وادع للمومنین و المومنات ثم تجلس قدر ما یمکن هنیهةً ثم تقوم و تقول و ذکر الخطبة الثانیه و هی مشتمله علی حمد الله و الثناء علیه و الوصیة بتقوی الله و الصلاة علی محمدٍ و آله والامر بتسمیة الائمة(ع) الی آخرهم و الدعاء بتعجیل الفرج الی ان قال و یکون آخر کلامه انّ الله یأمر بالعدل و الاحسان الایة .
[2] در این روایت تحمید در هر دو خطبه به عنوان یکی از اجزا خطبه ذکر شده است .
والسلام علیکم و رحمة الله
[1] الکافی، ج1، ص16
[2] وسایل الشیعه، ج7، باب 25، ح1