حدیث روز :
عن مولانا امیرالمومنین علیه السلام : الدنیا دارُ مَمَرًّ لا دارُ مَقّر والناس فیها رجلان : رجلٌ باع فیها نفسَه فاوبَقَها و رجل ابتاع نفسه فاَعْتَقَها
دنیا دار گذر است نه دار اقامت و مردم در آن دو گروهند :گروهی خود را فروختند و خویش را هلاک کردند و گروهی خود را خریدند و آزاد کردند.
[1] کلمه دنیا در فرهنگ قرآن و حدیث در چهار معنا استعمال شده است که عبارتند از :
- دنیا به معنای لغوی خودش . مونث (( ادنی )) به معنای نزدیکتر ، مانند (( اذأنتم بالعدوة الدنیا )) انفال،420
- دنیا به معنای جهان پیش از مرگ
- دنیا به معنای : بهره گیری از امکانات جهان پیش از مرگ در جهت تأمین نیازهای مادی و معنوی ، دنیوی و اخروی .
- دنیا به معنای : بهره گیری از امکانات جهان پیش از مرگ در جهت تأمین خواسته ها ی مادی ، هرچند به قیمت از دست دادن ارزش های معنوی و آخرت باشد .
که معنای سوم را دنیای ممدوحه و معنای چهارم را دنیای مذمومه می گویند .
سه معنای دنیا در این روایت نورانی وجود دارد :
معنای دوم : (( الدنیا دار ممّر لا دار مقرّ )) یعنی جهان قبل از مرگ که گذرگاه است نه قرارگاه .
معنای سوم : (( رجل باع فیها نفسه فأوبقها )) یعنی کسی که خودش را در دنیا به دنیا فروخته و در مقابل به خواسته های مادی خودش رسیده و هیچ بهره ای از معنویت ندارد ، این دنیای مذموم است و این تعبیرات ریشه در آیاتی مانند : (( اولئک الذین خسرو انفسهم و ضل عنکم ما یفترون )) (( لا جرم انهم فی الاخره هم الاخسرون )) دارد .
معنای چهارم : (( رجل ابتاع نفسه فأعتقها )) یعنی کسی که خودش را از دنیا خریده و از دام خواسته های مادی نجات داده و خودش را آزاد کرده است . این دنیای ممدوح است .
موضوع : شرایط نماز جمعه (( عدد ))
بحث در رابطه با شرط اول نماز جمعه از کتاب تحریرالوسیله بود ، عرض کردیم عمده دلیل فقهای امامیه بر اشتراط عدد ، روایات است که در جلسه گذشته 8 روایت از کتاب وسایل الشیعه را خواندیم . در این جلسه ادامه روایات را می خوانیم و جمع بندی می کنیم .
روایت نهم : « صحیحه محمدبن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام : قال : تجب الجمعه علی سبعة نفر من المسلمین (المؤمنین)و لا تجب علی اقلّ منهم : الامام و قاضیه و المدعی حقاً و المدعّی علیه و الشاهدان والذی یضرب الحدود بین یدی الامام »
[2] حکم بن مسکین که در سند این روایت قرار دارد ، علی التحقیق ثقه است .
روایت دهم : « صحیحه عمربن یزید عن ابی عبدالله علیه السلام : قال : اذا کانوا سبعه یوم الجمعه فلیصّلوا فی جماعة ... ولیقعد قعدة بین الخطبتین الحدیث .»
[3] روایت یازدهم : صحیحه محمدبن مسلم عن محمدبن علی عن ابیه عن جده عن النبی صلی اله علیه و آله فی الجمعه قال : « اذا اجتمع خمسة احدهم الامام فلهم ان یجمعوا »
[4] روایات دو دسته است ، دسته ای می گویند 5 نفر شرط انعقاد نماز جمعه است و با کمتر از 5 نفر اصلاً نماز جمعه منعقد نمی شود ، که اکثر روایات این بود .
دسته دوم می گوید 7 نفر شرط دروجوب نماز جمعه است .
مرحوم صاحب وسایل بعد از نقل این روایات می فرماید :
« حمل الشیخ و جماعةٌ ما تضمن السبعه علی الوجوب و ما تضمن الخمسه علی الاستحباب ویأتی ما یدل علی ذلک »
ایشان نقل می کند که شیخ طوسی و عده ای تعارض بین این روایات را اینچنین حل کرده اند : روایاتی که 7 نفر را شرط می داند ، حمل بر وجوب تعیینی می شود و روایاتی که 5 نفر را شرط می داند ، حمل بر استحباب نموده است .
مرحوم محقق حلّی رضوان الله علیه می فرماید : پنج نفر شرط انعقاد نماز جمعه است که امام یکی از آنها است و قیل : هفت نفر شرط انعقاد است و قول اول أشبه است . لیکن صاحب جواهر می فرماید : شاید قول دوم یعنی هفت نفر اشبه باشد ، سپس برای نظریه خود به تفصیل استدلال می کند .
اما در پایان بحث عبارتی دارد که نشان می دهد ایشان از این نظر عدول کرده و همان نظر محقق حلی را می پذیرد . عبارت ایشان این است :
« نعم قد یقال ان جمیع النصوص المزبوره صادرة منهم زمن قصور الید الذی قد عرفت کون التحقیق فیه التخییر حتی مع السبعه فما زاد ، فحینئذٍ لا یتحجه ما ذکرناه من الجمع بینها الا اذا لم یکن المراد ممّا فیها طلب الوقوع ، بل هو اشبه شیء بالحکم الوضعی او الاخبار : ای الحکم کذا حال وجود الامام اوالمنصوب الّا ان الانصاف عدم خلوه عن البعد فلا یبعد حملها جمیعاً علی ارادة التخییر مع اختلاف افراده فی الفضل و حینئذٍ یکون حکم العدد حال ظهور السلطنة متروکاً او مستفاداً من ذلک بتجشم »
[5] می فرمایند : همه نصوص در زمانی صادر شده اند که نمازجمعه وجوب تعیینی نداشته است یعنی در زمان سلطان جائر بوده است که حتی با اجتماع 7 نفر هم نماز جمعه واجب نبوده است بلکه وجوب تخییری داشته ، با این وجود چطور ما روایاتی که7 نفر را لازم می داند شرط برای وجوب تعیینی بدانیم.
مگر اینکه بگوئیم امام در صدد اخبار از واقع بوده یعنی امام می خواسته حکم واقعی را بیان کند و کاری به شرایط موجود نداشته به عبارت دیگر میخواستند بفرمایند اگر امام عادل بود 7 نفر وجوب تعیینی دارد و 5 نفر وجوب تخییری دارد .
بعد ایشان می فرمایند : انصاف این است که فرض چنین معنایی برای روایات خالی از بُعد نیست . بنابراین بعید نیست که همه روایات را حمل بر این کنیم که با 5 نفر هم نماز جمعه منعقد می شود اما با 7 نفر فضیلت بیشتری دارد .
بنابراین نتیجه فرمایش صاحب جواهر ، همان نظر حضرت امام رضوان الله علیه است .
دومین شرط نماز جمعه :
« الثانی الخطبتان و هما واجبتان کاصل الصلاة و لا تنعقد الجمعه بدونهما »
حضرت امام رضوان الله علیه می فرمایند : دومین شرط نماز جمعه دو خطبه است که این دو واجب هستند مانند اصل نماز جمعه و بدون دو خطبه نماز منعقد نمی شود .
دلیل این حکم اجماع و روایاتی است که دلالت بر این مدعا دارند که به برخی ازآنها اشاره می کنیم.
روایت اول : عن ابی العباس عن ابی عبدالله علیه السلام : قال لا جمعه اِلّا بخطبة و انّما جعلت رکعتین لمکان الخطبتین .
[6] روایت دوم : عن الفضل بن شاذان عن الرضا علیه السلام : قال انما جعلت الخطبه یوم الجمعه فی اول الصلاة و جعلت فی العیدین بعد الصلاة لاَنّ الجمعه امر دائم و تکون فی الشهر مراراً و فی السنة کثیراً و ذلک علی الناس ملّوا و ترکوا و لم یقیموا علیه و تفرقوا عنه فجعلت قبل الصلاة لیحتبسوا علی الصلاة و لا یتفرقوا و لا یذهبوا الحدیث . »
[7] که این دو روایت بخوبی دلالت بر وجوب خطبه در نماز جمعه می کنند .
والسلام علیکم و رحمة الله
[1] نهج البلاغه، حکمت133
[2] وسایل الشیعه، ج5، باب2، ح 9
[3] وسایل الشیعه، ج5، باب2، ح 10
[4] وسایل الشیعه، ج5، باب2، ح 11
[5] جواهر الکلام، ج11، ص201
[6] وسایل الشیعه، ج5، باب6، ح 9
[7] وسایل الشیعه، ج5، باب15، ح4