حدیث روز :
عن النبی صلی الله علیه و آله : انّ ربّی امرنی ان یکون نُطقی ذکراً ... پروردگارم به من امر کرده است که گفتارم یاد خدا باشد ...
بحار الانوار ج 93 ص 165
چند نکته در رابطه با این روایت شریفه وجود دارد که عبارتند از :
1-آیا این دستور خداوند متعال اختصاص به پیامبر اکرم دارد یعنی فقط پیامبر باید سخن گفتنش یاد خدا باشد یا ما هم باید اینگونه باشیم . صحیح این است ، گفتار ما هم باید یاد خدا باشد چرا که پیامبر اکرم اسوه و الگوی ماست « لقد کان فی رسول الله اسوة حسنه » و ما باید رفتارمان مانند پیامبر اکرم باشد و همچنین در روایت دیگری از امیر المومنین علیه السلام وارد شده است که فرمودند « المومن اذا تکلّم ذکر ... » این روایت به خوبی دلالت می کند که این خصوصیات مختص به پیامبر اکرم نیست بلکه مومن باید اینگونه باشد بلکه در روایت دیگری بالاتر از این وارد شده که می فرماید « العاقل اذا نَطَقَ ذکر » عاقل سخن گفتنش ذکر و یاد خداست .
2-چند معنا می توان برای این که سخن گفتن ، ذکر باشد بیان کرد یکی اینکه سخن گفتن برای خدا باشد به انگیزه الهی باشد یا در سخن گفتنش حرف از خدا و دین بزند یا در ضمن سخن گفتنش ذکر خدا بگوید .
در جلسه گذشته حضرت استاد فرمودند : ما هم قبول داریم که روایات ظهور در وجوب تعیینی نماز جمعه دارند و از نظر سندی هم تمام هستند اما اجماع داریم که نماز جمعه واجب تعیینی نیست یعنی به این روایات بعد از حکومت امیر المومنین علیه السلام عمل نشده تا زمان شهید ثانی رحمة الله علیه که ایشان و من تبعه قایل به وجوب تعیینی شدند .
لذا در صدد برآمدند تا اجماع را از مورد خدشه قرار دهند و در مجموع پنج اشکال به اجماع وارد شده است که چهار اشکال از ناحیه قایل نظریه پنجم است .
اشکال اول بهمراه جواب آن در جلسه قبل ذکر شد اما در این جلسه به اشکالات بعدی پرداختند :
اشکال دوم : تا قبل از سید مرتضی و شیخ طوسی ، اجماعی بر وجوب تخییری نماز جمعه نداریم و این دو بزرگوار هم صریحاً و بطور واضح ادعای اجماع نکرده اند .
شهید ثانی از رساله فقه ملکی سید مرتضی عبارتی از ایشان نقل می کند که در مجموع فهمیده می شود که در نماز جمعه دو قول است و هیچ ادعای اجماعی بر واجب تخییری بودن نماز جمعه نمی کند .
عبارت سید مرتضی این است :
« والاحوط ان لا تصلی الجمعه الّا باذن السلطان و امام الزمان لانّها اذا صلیّت علی هذا الوجه انعقدت و جازت بالاجماع و اذا لم یکن فیها اذن السلطان لم یقطع علی صحتها و اجزاء ها »
احتیاط این است که نماز جمعه خوانده نشود مگر به اذن سلطان و امام زمان علیه السلام ، که اگر به این صورت خوانده شد ، اجماعاً جایز است و منعقد می شود و اگر اذن سلطان نباشد یقین نداریم این نماز جمعه صحیح است .
نهایت چیزی که از عبارت سید مرتضی فهمیده می شود این است که در عصر غیبت اگر نماز جمعه منعقد شد یقین به صحت آن نداریم . اما ایشان ادعای اجماع بر شرطیت امامت معصوم یا ماذون از طرف وی در وجوب تعیینی ندارد . و همچنین عبارت شیخ طوسی هم صریح در اجماع فقها بر شرطیت امام یا اذن امام نیست .
مستشکل در پایان می گوید چطور ممکن است سید مرتضی و شیخ طوسی ادعای اجماع کنند در حالیکه استادشان شیخ مفید این شرط را ذکر نکرده است .
اشکال سوم : ممکن است منظور شیخ طوسی از اجماعی که در عبارتش وجود دارد ، سیره باشد عبارت ایشان در خلاف ج1ص626 این است :
« فانه اجماع من عهد النبی صلی الله علیه و آله الی وقتنا هذا ما اقام الجمعه الّا الخلفاء و الامراء و من وُلی الصلاة فعلم انّ ذلک اجماع اهل الاعصار و لو انعقدت بالرعیه لصلاها کذلک »
ظاهر این عبارت این است که منظور شیخ از اجماع ، سیره است و ما هم قبول داریم که سیره مسلمین بر این بوده که نماز جمعه را از شئون امام و خلفاء می دانسته اند و مردم نماز جمعه را اقامه نمی کردند اما سیره پیش از این دلالت ندارد که اقامه نماز جمعه از حقوق مسلّم آنها است در هنگام بسط ید نه این که اقامه آن ها یا اذن آنها شرط وجوب نماز جمعه است و بدون آن ، نماز جمعه واجب نیست ، و اگر چنین بود در آنهمه روایاتی که ازآنها صادر شده متعرض این شرط می شدند .
اشکال چهارم : بر فرض که سید و شیخ رضوان الله علیهما ادعای اجماع کرده باشند ، اجماعات این دو بزرگوار اعتباری ندارد چراکه این بزرگواران در نقل اجماع تسامح می کرده اند .
صاحب حدائق در این زمینه می فرماید « و قد وقفت علی رسالةٍ لشیخنا الشهید الثانی و قد عَدَّ فیها الاجماعات التی ناقض الشیخ فیها نفسه فی مسألةٍ واحده انتها عددها الی نیف ٍ و سبعین مسأله »
نقل می کند از شهید ثانی که ایشان فرمودند من بیش از هفتاد مسئله پیدا کردم که شیخ طوسی ادعای اجماع می کند ولی در جای دیگر حرف خودش را نقض می کند.
بنابراین به دلیل دلیل اینکه اجماع ضعیف است برخی از متاخرین برای اثبات وجوب تخییری نماز جمعه به ادله دیگری استدلال کرده اند .
اشکال پنجم : بر فرض که اجماع صحیح باشد و هیچ خدشه ای نداشته باشد و شیخ و سید نقل کرده باشند ، این اجماع حجت نیست زیرا اجماع مدرکی است .
البته این اشکال را مرحوم آیت الله حائری رضوان الله علیه به اجماع وارد کرده اند .
بنابراین با معتبر نبودن اجماع ، ظهور روایات در وجوب تعیینی نماز جمعه بدون مانع باقی می ماند .
والسلام علیکم و رحمة الله