بحث اخلاقی خصوصیات مجلس پیامبر (ص) قَالَ الْحُسَيْنُ ع سَأَلْتُ أَبِي (ع)... كَيْفَ كَانَ سِيرَتُهُ [رَسُولُ اللَّهِ (ص)] فِي جُلَسَائِهِ فَقَالَ كَان... يَضْحَكُ مِمَّا يَضْحَكُونَ مِنْهُ وَ يَتَعَجَّبُ مِمَّا يَتَعَجَّبُونَ مِنْهُ وَ يَصْبِرُ لِلْغَرِيبِ عَلَى الْجَفْوَةِ فِي الْمَسْأَلَةِ وَ الْمَنْطِقِ حَتَّى إِنْ كَانَ أَصْحَابُهُ لَيَسْتَجْلِبُونَهُمْ وَ يَقُولُ إِذَا رَأَيْتُمْ طَالِبَ حَاجَةٍ يَطْلُبُهَا فَارْفِدُوهُ وَ لَا يَقْبَلُ الثَّنَاءَ إِلَّا مِنْ مُكَافِئٍ وَ لَا يَقْطَعُ عَلَى أَحَدٍ كَلَامَهُ حَتَّى يَجُوزَهُ فَيَقْطَعَهُ
بِنَهْيٍ أَوْ قِيَام.
[1] بحث در روایتی بود که امیرالمؤمنین(ع) خصوصیات رفتاری پیامبر(ص)را در تعامل با همنشینان، مطرح میکرد. در این بخش نیز به برخی دیگر از این خصوصیات اشاره شده است. در فراز اول میفرماید: حضرت در جلسات ـ به اصطلاح ـ خودشان را نمیگرفتند؛ بلکه اگر دیگران میخندیدند او هم میخندید، اگر از چیزی تعجب میکردند، او هم تعجب میکرد. خلاصه مثل دیگران رفتار میکردند و این طور نبود که خود را تافتهجدا بافته بدانند و تصور کنند نباید مثل دیگران بخندد.
در فراز بعدی میفرماید: اگر فرد غریبی وارد مجلس میشد و با تندی از حضرت چیزی میخواست، حضرت در برابر رفتار بد او صبر و مدارا میکرد؛ این طور نبود که از موقعیت اجتماعی خود استفاده کند و با او تُند برخورد کند؛ بلکه آنقدر مدارا میکرد که آنهایی که حضور داشتند، در صدد دفع مزاحم برمیآمدند.
در فراز بعدی میفرماید: حضرت به یارانش میفرمود: اگر دیدید شخصی مشکلی دارد و آمده دنبال مشکلش، شما هم به او کمک کنید.
از دیگر خصوصیات رفتاری ایشان این بود که مدح و ستایش را قبول نمیکرد و اجازه نمیداد کسی از او تعریف کند مگر از طرف کسی که میخواست جبران کند؛ مثلاً اگر مشکل کسی را حل کرده بود، و آن شخص میخواست در مقام تشکر، مدح و ثنای ایشان را بگوید، اجازه میداد، ولی آنجا که کسی میخواست تملقگویی کند، حضرت اجازه نمیداد.
خصوصیت دیگر پیامبر(ص)این بود که اگر کسی مشغول حرف زدن بود، حرف او را نمیبُرید و وسط حرف او حرفی نمیزد، مگر این که از حدّ میگذراند و پرحرفی میکرد، اینجا بود که یا مؤدبانه حرف او را قطع میکرد و او را از پرحرفی کردن نهی میفرمود، و یا با برخواستن از جای خود به او میفهماند که زیاد حرف زده.
بحث فقهی یادآوری تا کنون پنج دلیل از دلایل قائلین به عدم مشروعیت اقامه نماز جمعه در عصر غیبت، بیان شد که عبارت بودند از: اجماع، سیره، قاعده اشتغال، روایات دالّ بر عدم وجوب بیش از دو فرسخ، و ایجاد فتنه و تنازع. هر یک از این ادله اشکالاتی داشت که در جلسات قبل بیان شد. غیر از این ادله، به برخی از روایات هم برای اثبات این نظریه تمسک شده است که به چهار مورد از آنها اشاره میکنیم و آنها را جواب خواهیم داد.
دلیل ششم: علل ابن شاذان علل فضل بن شاذان روایت مفصلی است که شیخ صدوق آن را در
علل الشرایع و
عیون اخبار الرضا نقل کرده است. در این روایت فضل بن شاذان از بیان علت پایبندی به عقاید شروع میکند تا برسد به علل احکام. در آخر روایت روای از او سؤال میکند که آیا این مطالب را از خودت میگویی یا از امام شنیدی؟ جواب میدهد همه اینها را من در جلسات مختلف از امام رضا7 شنیدم و بعد خودم آنها را تلفیق کردم. قائلین به عدم مشروعیت، به دو قسمت از این روایت استناد کردهاند. قسمت اول چنین است:
حَدَّثَنِي عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ النَّيْسَابُورِي... قَالَ فَلِمَ صَارَتْ صَلَاةُ الْجُمُعَةِ إِذَا كَانَتْ مَعَ الْإِمَامِ رَكْعَتَيْنِ وَ إِذَا كَانَتْ بِغَيْرِ إِمَامٍ رَكْعَتَيْنِ وَ رَكْعَتَيْنِ قِيلَ لِعِلَلٍ شَتَّى... مِنْهَا أَنَّ الصَّلَاةَ مَعَ الْإِمَامِ أَتَمُّ وَ أَكْمَلُ لِعِلْمِهِ وَ فِقْهِهِ وَ فَضْلِهِ وَ عَدْلِهِ...
[2] یعنی اگر کسی بپرسد چرا نماز جمعه با امام دو رکعت است و با غیر امام چهار رکعت؟ به نقل ایشان امام رضا(ع) جواب میدهد چند علت دارد، یکی از آنها این است که نماز با امام به خاطر علم و فقه و فضل و عدالتش تمامتر و کاملتر است.
طبق این روایت، امام جمعه با امام جماعت فرق دارد. زیرا باید علاوه بر عدالت، عالم و فقیه و فاضل هم باشد ولی در امام جماعت تنها عدالت شرط است. پس معلوم میشود هر کسی صلاحیت اقامه جمعه ندارد، بلکه باید کسی باشد که جامع این صفات باشد و چنین شخصی نیست مگر امام معصوم یا منصوب خاص او.
[3] قسمت دوم این روایت چنین است:
فَإِنْ قَالَ فَلِمَ جُعِلَتِ الْخُطْبَةُ قِيلَ لِأَنَّ الْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ عَامٌّ فَأَرَادَ أَنْ يَكُونَ لِلْإِمَامِ سَبَبٌ إِلَى مَوْعِظَتِهِمْ وَ تَرْغِيبِهِمْ فِي الطَّاعَةِ وَ تَرْهِيبِهِمْ مِنَ الْمَعْصِيَةِ وَ فِعْلِهِمْ وَ تَوْقِيفِهِمْ عَلَى مَا أَرَادُوا مِنْ مَصْلَحَةِ دِينِهِمْ وَ دُنْيَاهُمْ وَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْآفَاتِ مِنَ الْأَحْوَالِ الَّتِي لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ وَ لَا يَكُونُ الصَّائِرُ فِي الصَّلَاةِ مُنْفَصِلًا وَ لَيْسَ بِفَاعِلٍ غَيْرُهُ مِمَّنْ يَؤُمُّ النَّاسَ فِي غَيْرِ يَوْمِ الْجُمُعَة...[4] یعنی اگر کسی بپرسد چرا برای نماز جمعه خطبه قرار داده شده است؟ حضرت به نقل راوی میفرماید: چون روز جمعه محل حضور عمومی است؛ و امام از این حضور عمومی مردم استفاده میکند برای موعظه کردن آنها و ترغیب به طاعت خداوند و ترساندنشان از گناه و انجام تكاليف و و توجه دادن به مصالح دين و دنيايشان و نيز به ايشان خبر دهد از آفات و احوالى كه در آنها ضرر و منفعت آنها است. در حالى كه ائمّه جماعات در غير جمعه فاعل اين امور نمىتوانند باشند زيرا تنها امامى كه منفصل از نماز و جدا از آن مىتواند اين امر را عملى سازد امام جمعه است.
خلاصه مستفاد از این دو فقره این است که امام جمعه بر سایر امامهای جماعت امتیازاتی دارد که آن امتیازات جز در امام معصوم یا منصوب از طرف او پیدا نمیشود.
جواب در جواب میگوییم، اولاً این ویژگیها اختصاص به امام معصوم ندارد. بلکه فقهای درجه اول و حتی پایینتر از آنها هم مراتبی از این صفات را دارند. پس فقیه بودن، عالم بودن، فاضل بودن یا اطلاع از مسائل سیاسی ـ اجتماعی، اختصاص به امام معصوم ندارد. و اینکه فرمود نماز با امام(ع) اتمّ و اکمل است، اتمّ و اکمل مصادیق و مراتب دارد. بله، با امام معصوم کامل مطلق است؛ ولی با امامی که غیر معصوم باشد نیز کامل است؛ و همینطور تا مراحل پایینتر.
ثانیاً: (این جواب آقای خویی است) به طور طبیعی وقتی نماز جمعه در مشهد عام است، باید اصلح شرکت کند، این یک اعتبار عرفی است که هر چه جمعیت بیشتر باشد باید کسی که شایستگی بیشتری دارد خطیب باشد نه اینکه یک ملاک شرعی باشد.
ثالثاً: این روایت از نظر سند هم ضعیف است. چرا که اصولاً طبقه ابن شاذان به طبقه امام رضا(ع) نمیخورد که بخواهد خودش از حضرت چیزی نقل کند؛ زیرا فضل بن شاذان طبقه هفتم روات است ولی شاگردان امام رضا(ع) طبقه ششم هستند. از طرفی محمد بن قتیبة که راوی خبر است، ضعیف است.
افزون بر آن متن روایت نیز متن قویایی نیست. هرچند این دو فقره مشکلی نداشت، ولی در بسیاری از عللی که برای احکام بیان شده، به سخن معصوم نمیخورد. به نظر میرسد بیشتر متن علل ابن شاذان مربوط به راوی باشد، به خلاف علل ابن سنان که دارای متنی قوی است. البته سند آن هم مشکل دارد.
دلیل هفتم: موثقة سماعه متن این روایت که قبلاً خواندیم چنین است:
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصَّلَاةِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَالَ أَمَّا مَعَ الْإِمَامِ فَرَكْعَتَانِ وَ أَمَّا مَنْ صَلَّى وَحْدَهُ فَهِيَ أَرْبَعُ رَكَعَاتٍ وَ إِنْ صَلَّوْا جَمَاعَةً.
[5] سماعه میگوید از امام صادق(ع) از نماز روز جمعه سؤال کردم، فرمود: با امام دو رکعت است، اما اگر تنها بخواند چهار رکعت است هر چند به جماعت بخواند.
طبق این روایت نیز میان امام جمعه و امام جماعت فرق نهاده چرا که فرموده اگر امام جمعه نبود هر چند با امام جماعت خوانده شود، باید چهار رکعت خوانده شود.
جواب این روایت به دو شکل دیگر هم نقل شده است که چنین است:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: صَلَاةُ الْجُمُعَةِ مَعَ الْإِمَامِ رَكْعَتَانِ فَمَنْ صَلَّى وَحْدَهُ فَهِيَ أَرْبَعُ رَكَعَاتٍ.
[6] و
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصَّلَاةِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَالَ أَمَّا مَعَ الْإِمَامِ فَرَكْعَتَانِ وَ أَمَّا مَنْ يُصَلِّي وَحْدَهُ فَهِيَ أَرْبَعُ رَكَعَاتٍ بِمَنْزِلَةِ الظُّهْرِ يَعْنِي إِذَا كَانَ إِمَامٌ يَخْطُبُ فَإِنْ لَمْ يَكُنِ الْإِمَامُ يَخْطُبُ فَهِيَ أَرْبَعُ رَكَعَاتٍ وَ إِنْ صَلَّوْا جَمَاعَةً.
[7] به نظر ما این سه روایت در واقع یک روایت است. زیرا هم از نظر سند همه از سماعه نقل شده و هم از نظر عبارت بسیار شبیه هستند. ولی صاحب
وسائل و دیگران به این مسئله توجه نکردهاند. متن کامل حدیث هم همین حدیث سوم است که در آخر آن راوی «امام» را با کلمه «یعنی اذا...» توضیح میدهد. میگوید با امامی که خطبه بخواند، [نمیگوید امام معصوم] دو رکعت است ولی با غیر او چهار رکعت. پس با توجه به فهم راوی مراد از امام، امام معصوم نیست، لذا استدلال به این روایت هم برای اثبات عدم مشروعیت کافی نیست.
دلیل هشتم: روایاتی که نماز جمعه را حق حکومت میدانند هشتمین دلیل قائلین به عدم مشروعیت، روایاتی است که اقامه نماز جمعه را حق امام میدانند. این روایات در کتاب
دعائم الاسلام و
اشعثیات است. ولی چون صاحب
وسائل به آنها اعتماد نداشته، نیاورده است. متن روایت چنین است:
عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا يَصْلُحُ الْحُكْمُ وَ لَا الْحُدُودُ وَ لَا الْجُمُعَةُ إِلَّا بِإِمَام.
[8] یعنی درست نیست قضاوت کردن، اجرای حدود، نماز جمعه مگر برای امام.
[مقرر: البته استاد در اینجا به نقل از موسوعة الإمام الخوئي، ج11، ص: 38، این متن را نیز از اشعثیات آوردهاند که: «أن الجمعة و الحكومة لإمام المسلمين»، در حالی که چنین متنی در کتب حدیثی وجود ندارد و همان گونه که در پاورقی این کتاب آمده آنچه در اشعثیات نقل شده همان روایت بالاست تنها به جای «يَصْلُحُ»، «يَصِحُ» وارد شده است.[9] جالب آنکه این متن در بسیاری از کتب فقهی به نقل از اشعثیات آمده است! ولی آیت الله خویی در کتاب الصلوة، ج 1، ص: 51 فرموده که به چنین حدیثی دست نیافتم. ] روایت مرسل دیگری هم وجود دارد که میفرماید:
إن الجمعة لنا و الجماعة لشيعتنا[10] یعنی نماز جمعه اختصاص به ما دارد و نماز جماعت برای شیعیان ما است.
این روایات تصریح دارند که اقامه نماز جمعه از اختصاصات منصب امامت است، لذا اقامه آن توسط غیر معصوم یا منصوب وی، مشروع نیست.
جواب اولاً سند این روایات ضعیف است، ثانیاً بر فرض اگر صحت آنها را قبول کنیم، باز منافاتی با مشروعیت نماز جمعه در زمان غیبت ندارد. زیرا درست است که اقامه جمعه حق امام است ولی امام اجازه داده است دیگران نیز بخوانند. شیخ طوسی هم که قائل به جواز است، اقامه جمعه را حق امام میداند ولی میگوید طبق روایات زیادی امام به دیگران نیز اجازه داده است.
دلیل نهم: دعای صحیفه سجادیه در دعایی که امام سجاد(ع) جمعهها و روز اضحی میخواندند، وارد شده:
اللَّهُمَّ إِنَ هَذَا الْمَقَامَ لِخُلَفَائِكَ وَ أَصْفِيَائِك...[11] یعنی این مقام (امامت نماز عيد و جمعه)، مقامی است که برای جانشینان تو و برگزیدگانت است.
جواب جواب این دلیل نیز مانند جواب قبلی است که درست است که مقام، مقام امام معصوم است ولی امام معصوم خود به دیگران هم اجازه داده است. لذا این دلیل نیز تمام نیست.
دلیل دهم: روایات دالّ بر اذن امام برای عدم شرکت در نماز جمعه دلیل دیگر قائلین به عدم مشروعیت، روایاتی است که دلالت دارد بر اذن امام برای عدم شرکت در نماز جمعه در روزی که جمعه و عید با هم جمع شده است و در نماز عید شرکت کردهاند. این روایت کاشف از این است که اقامه نماز جمعه حقی است مخصوص امام معصوم و الّا نباید بتواند اذن به عدم شرکت در آن را بدهد. متن روایات چنین است:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِيِ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى- إِذَا اجْتَمَعَا فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ- فَقَالَ اجْتَمَعَا فِي زَمَانِ عَلِيٍّ ع فَقَالَ مَنْ شَاءَ أَنْ يَأْتِيَ إِلَى الْجُمُعَةِ فَلْيَأْتِ وَ مَنْ قَعَدَ فَلَا يَضُرُّهُ وَ لْيُصَلِّ الظُّهْرَ وَ خَطَبَ ع خُطْبَتَيْنِ جَمَعَ فِيهِمَا خُطْبَةَ الْعِيدِ وَ خُطْبَةَ الْجُمُعَةِ.
[12] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَلَمَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اجْتَمَعَ عِيدَانِ عَلَى عَهْدِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَخَطَبَ النَّاس فَقَالَ هَذَا يَوْمٌ اجْتَمَعَ فِيهِ عِيدَانِ فَمَنْ أَحَبَّ أَنْ يُجَمِّعَ مَعَنَا فَلْيَفْعَلْ وَ مَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَإِنَّ لَهُ رُخْصَةً يَعْنِي مَنْ كَانَ مُتَنَحِّياً.
[13] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ غِيَاثِ بْنِ كَلُّوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع كَانَ يَقُولُ إِذَا اجْتَمَعَ عِيدَانِ لِلنَّاسِ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ فَإِنَّهُ يَنْبَغِي لِلْإِمَامِ أَنْ يَقُولَ لِلنَّاسِ فِي خُطْبَتِهِ الْأُولَى إِنَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ لَكُمْ عِيدَانِ فَأَنَا أُصَلِّيهِمَا جَمِيعاً فَمَنْ كَانَ مَكَانُهُ قَاصِياً فَأَحَبَّ أَنْ يَنْصَرِفَ عَنِ الْآخَرِ فَقَدْ أَذِنْتُ لَهُ.
[14] ظاهر این روایات این است که امام(ع) هم نماز جمعه را خوانده است، هم نماز عید را؛ ولی اجازه داده کسانی که نماز عید را خواندند دیگر در نماز جمعه شرکت نکنند.
جواب روایت اول از روایات فوق، دارای سند صحیحی است ولی دو روایت دیگر از نظر سند ضعیف هستند. در مورد روایت اول هم آقای خویی چنین جواب میدهند:
أنها بيان للحكم المجعول في الشريعة المقدسة على سبيل القضية الحقيقية، و أنه مهما اجتمع عيدان فالمكلفون مخيّرون بين حضور الجمعة و تركها بترخيص ثابت من قبل الشارع الأقدس كما في سائر الاحكام، لا أنه حق مختص بالإمام(ع) كي يكون الاذن المزبور مستنداً إليه كما لعلّه ظاهر.
[15] یعنی در مقام بیان یک قضیه حقیقیه است که اگر دو تا عید جمع شد، مکلف مخیر است که در نماز جمعه شرکت کند یا نه. این حکم مانند سایر احکام یک ترخیص ثابتی است از طرف شارع و این طور نیست که حق مختص به امام معصوم باشد تا اذن عدم شرکت را مستند به چنین اجازهای کنیم.
بنا بر این، تمامی ده دلیل عدم مشروعیت اقامه نماز جمعه در زمان غیبت از نظر ما مخدوش است. لذا اقامه نماز در زمان غیبت مشروع و جایز است اما اینکه وجوب تعیینی دارد یا تخییری، خود مسئلهای است که در جلسات آینده بحث میشود.