حدیث روز :
«
عن عامر بن ربيعة: بَينا رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله يَطوفُ بِالبَيتِ، إذِ انقَطَعَ شِسعُهُ «1»، فَحَلَّ رَجُلٌ شِسعا مِن نَعلِهِ ثُمَّ ناوَلَهُ إيّاهُ، فَأَبى أن يَأخُذَهُ، وقالَ: هذِهِ أَثَرَةٌ ولا أقبَلُ أثَرَةً. »
[1] پيامبر خدا مشغول طواف خانه خدا بود كه بند كفشش پاره شد. مردى بند كفش خود را باز كرد و به ايشان داد. پيامبر صلى الله عليه و آله از پذيرفتن آن امتناع ورزيد و فرمود: «اين، نوعى امتياز است و من امتياز را نمىپذيرم».
چند نکته در اين رفتار حضرت ديده مي شود:
(1) هر نوع امتياز طلبي در اسلام مذموم است. اينکه انسان خودخواه باشد و خودش را بر ديگران ترجيح بدهد و مقدم بدارد. متقابلا اگر ديگران را بر خود ترجيح بدهد ايثار است و ممدوح مي باشد.
(2) رهبران جامعه بايد از امتياز طلبي اجتناب کنند. رفتار حضرت درس است براي همه رهبران خصوصا کساني که رهبري معنوي جامعه را بر عهده دارند. ما طلبه ها بايد از اين امر مذموم به شدت اجتناب کنيم.
(3) خودخواهي هاي بزرگ هميشه از خودخواهي هاي کوچک شروع مي شود. اگر انسان مي خواهد گرفتار امتياز طلبي هاي بزرگ نشود بايد از همين جاها شروع کند. بند کفش چيز مهمي نیست ولي حضرت مي خواهند درس بدهند که حتي به اندازه يک بند کفش هم خودتان را مقدم نکنيد و به ديگران ترجيح ندهيد.
بحث فقهی:
موضوع: حکم نماز جمعه در عصر غيبت
بحث درباره اين بود که روايات صحيحه السند و واضحه الدلالة با عموم وضعي شان دلالت مي کند بر اينکه نماز جمعه واجب است. و آيت الله خويي فرمود اگر ما بوديم و اين روايات بايد قائل به وجوب عيني نماز جمعه بشويم و اين وجوب اختصاصي به عصر معصومين عليهم السلام ندارد و همه زمان ها را شامل مي شود ؛ يعني در واقع نماز ظهر روز جمعه همان نماز جمعه است. وليکن قرائني داريم که بر اساس آن نماز جمعه در عصر غيبت وجوب عيني ندارد.
قرائن عدم وجوب عينی نماز جمعه در عصر غيبت:
قرينه(1): قرينه عامي داريم که در بسياري از مباحث و موضوعات فقهي کاربرد دارد و از آن عبارت « لو کان لبان »- اگر حکمي بود قطعا روشن و مبين مي گرديد- تعبير مي شود. مرحوم آقاي خويي مي فرمايد ما از اين قرينه تعبير مي کنيم به دليل پنجم ؛ يعني بعد از چهار دليل کتاب، سنت، اجماع و عقل ؛ دليل خامسي داريم که مفاد آن اين است: اگر حکمی مورد ابتلاء همه مکلّفین باشد، همه باید با آن حکم آشنا باشند و بايد شيوع داشته باشد و سيره بشود در جامعه . قرينه « لو کان لبان » در اينجا به اين معناست که اگر نماز جمعه در عصر غيبت وجوب عيني مي داشت چرا هيچ کدام از فقهاء - بخصوص قدماء که عصرشان متصل به عصر معصومين عليهم السلام بوده و فقه شان هم فقه مأثور بوده است- بدان اشاره اي نکرده اند؟! بلکه در بين قدماء تسالم بر عدم وجوب عيني نماز جمعه در عصر غيبت است علاوه بر اين برخي قدماء مثل سلار و ابن ادريس گفته اند نماز جمعه در عصر غيبت مشروع نيست و اقامه آن جايز نيست.
مگر مي شود عملي وجوب عيني داشته باشد و فقهاء بزرگي که در جلالت و عظمت آنها هيچ شکي وجود ندارد و هر يک در عصر خود از اساطين مذهب و حافظان شريعت بوده اند بدان اشاره اي نکنند؟! با اينکه آنها نيز روايات باب نماز جمعه را ديده اند و بعضا در کتب خود آنها را نوشته اند.
[2] قرينه(2): سيره اصحاب الأئمه عليهم السلام.
از نکات مهم اين است که اصحاب ائمه عليهم السلام خصوصا اصحاب امام صادق عليه السلام که کثير بودند، نماز جمعه نمي خواندند. با اينکه بسياري از اين اصحاب حمله فقه جعفري اند و خود، با اين فرض چگونه ممکن است نماز جمعه واجب تعييني باشد و آنها نسبت به آن اهمال و بي اعتنايي داشته باشند با اينکه از منزلت و مقام بالاي آنها واقفيم؟! اگر نماز جمعه وجوب عيني مي داشت قطعا اين اصحاب جليل القدر سزاوارتر از ما در فهم آن از روايات بودند.
[3] علاوه بر اين تحليل رواياتي وجود دارد که اصحابي که بعضا خودشان راوي روايات نماز جمعه اند، نماز جمعه نمي خواندند. بطور مثال جناب زراره که خودش راوي بسياري از روايات وجوب نماز جمعه است و افقه از رُوات دیگر است، در نماز جمعه شرکت نمي کرده است. چطور مي شود کسي مثل زراره در انجام فريضه اي اهمال نمايد؟
برخي از اين روايات عبارت است از:
عنواني که مرحوم صاحب وسائل براي اين روايات دارد چنين است: « بَابُ عَدَمِ اشْتِرَاطِ وُجُوبِ الْجُمُعَةِ بِحُضُورِ السُّلْطَانِ الْعَادِلِ أَوْ مَنْ نَصَبَهُ وَ وُجُوبِهَا مَعَ وُجُودِ إِمَامٍ عَدْلٍ يُحْسِنُ الْخُطْبَتَيْنِ وَ عَدَمِ الْخَوْفِ. »
[4] و با توجه به اينکه عناوين ابواب وسائل در حقيقت فتواي صاحب وسائل است فهميده مي شود که استنباط صاحب وسائل از اين روايات اين است که وجوب نماز جمعه به حضور امام معصوم عليه السلام يا منصوب ايشان مشروط نيست و وجوب نماز جمعه در فتواي ايشان دو شرط دارد: اول وجود امام جماعتي که بتواند خطبه بخواند. دوم عدم تقيه. اين برداشت ايشان از اين روايات است حال ببينيم برداشت مرحوم آيت الله خويي از اين روايات چيست.
روايت اول:
« مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ:
حَثَّنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَلَى صَلَاةِ الْجُمُعَةِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ يُرِيدُ أَنْ نَأْتِيَهُ فَقُلْتُ نَغْدُو عَلَيْكَ فَقَالَ لَا إِنَّمَا عَنَيْتُ عِنْدَكُمْ. »
[5] نکته اي که مرحوم آيت الله خويي و سايرين از اين روايت برداشت کرده و برداشت درستي هم هست اين است که زراره نماز جمعه نمي خوانده و الا ترغيب و توصيه امام عليه السلام وجهي نداشت و نمي فرمود برويد نماز جمعه بخوانيد. حثّ و ترغيب امام عليه السلام دلالت بر استحباب مي کند يعني بهتر است که انسان اعمالش را بر مبناي واجب تخييري به وجه مستحب تر آن انجام دهد. اگر نماز جمعه واجب تعييني بود ديگر حثّ و ترغيب معنا نداشت و زراره- افقه الاصحاب- بدان ملتزم بود.
[6] روايت بعدي ؛ موثقه عبدالملک بن اعين:
« وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: قَالَ: مِثْلُكَ يَهْلِكُ وَ لَمْ يُصَلِّ فَرِيضَةً فَرَضَهَا اللَّهُ؟ قَالَ قُلْتُ: كَيْفَ أَصْنَعُ؟ قَالَ
صَلُّوا جَمَاعَةً يَعْنِي صَلَاةَ الْجُمُعَةِ. »
[7] عبدالملک برادر زراره است و ثقه مي باشد. عبد الله بن بکير واقفي ثقه است. از اين روايت معلوم مي شود که زراره خانوادگي نماز جمعه نمي رفتند و همچنين معلوم مي شود عبدالملک با جلالت شأني که داشته تا آن موقع يک بار هم در نماز جمعه شرکت نکرده است و حضرت ايشان را ترغيب مي فرمايند به انجام اين واجب تخييري. « و بالجملة: هؤلاء الأساطين كانوا لا يزالون مستمرين في الترك و مواظبين عليه كما تفصح عنه هاتان الصحيحتان. »
[8] إن شاء الله ادامه مباحث را در جلسه بعد پي مي گيريم.