حدیث روز :
((
عن مولانا اميرالمومنين عليه السلام في مَدْخَلِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله فَقَالَ: كَانَ دُخُولُهُ لِنَفْسِهِ مَأْذُوناً لَهُ فِي ذَلِكَ فَإِذَا أَوَى إِلَى مَنْزِلِهِ جَزَّأَ دُخُولَهُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ جُزْءاً لِلَّهِ تَعَالَى وَ جُزْءاً لِأَهْلِهِ وَ جُزْءاً لِنَفْسِهِ ثُمَّ جَزَّأَ جُزْأَهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ فَيَرُدُّ ذَلِكَ بِالْخَاصَّةِ عَلَى الْعَامَّةِ وَ لَا يَدَّخِرُ عَنْهُمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ كَانَ مِنْ سِيرَتِهِ فِي جُزْءِ الْأُمَّةِ إِيثَارُ أَهْلِ الْفَضْلِ بِإِذْنِهِ وَ قَسَّمَهُ عَلَى قَدْرِ فَضْلِهِمْ فِي الدِّينِ فَمِنْهُمْ ذُو الْحَاجَةِ وَ مِنْهُمْ ذُو الْحَاجَتَيْنِ وَ مِنْهُمْ ذُو الْحَوَائِجِ. ))
[1] طبق این روایت، امیرمؤمنان درباره امور داخلى زندگانى پيامبر صلى الله عليه و آله می فرمایند: هرگاه اراده مىكرد به خانه مىرفت و چون وارد منزل مىشد، اوقات خود را به سه بخش تقسيم مىكرد: بخشى را به عبادت خدا اختصاص مىداد و بخشى را به خانوادهاش و بخشى را به خودش. وقت مخصوص به خودش را نيز ميان خود و مردم تقسيم مىفرمود و خواص را مىپذيرفت و مسائل و موضوعات را از طريق آنان به عموم مردم ارجاع مىداد و چيزى از ايشان مضايقه نمىكرد و روش آن بزرگوار، در اين زمانِ اختصاص يافته به امّت، اين بود كه در پذيرفتن به حضور و اختصاص دادن مقدار زمان ملاقات به افراد، اهل فضل را، به نسبت فضل و مقامى كه در دين داشتند، بر ديگرى مقدّم مىداشت. برخى از آنان يك حاجت داشتند، برخى دو تا و برخى چندين حاجت.
يکي از مسائل بسيار مهمي که مقام معظم رهبري در سفر اخيرشان به بيرجند- استان خراسان شمالي- مطرح کردند مسئله سبک زندگي اسلامي است ؛ که هم شناخت آن مهم است و مهم تر و مشکل تر از آن عمل کردن به آن و طبق سيره اسلامي زندگي خود را سامان دهي کردن است. بهترين الگو براي تعيين سبک زندگي همان سيره پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و ائمه هدي عليهم السلام است. در اين موضوع کتابي هم داريم آماده مي کنيم که کار کاملي است و تا حالا انجام نشده است. در رابطه با سبک زندگي پيامبر صلي الله عليه و آله نکته اي که در اين جلسه بدان اشاره مي کنيم اين است که چند اصل بر زندگي ايشان حاکم بوده و وقتي سبک زندگي آن حضرت را مطالعه مي کنيم ملاحظه مي کنيم اين اصول بر همه رفتار ايشان حاکم بوده است. و اين خيلي مهم است که اگر بخواهيم زندگي اسلامي براي خودمان ترتيب دهيم اين اصول بايد در کارهاي ما پياده شود. يکي از آن اصول عبارت است از نظم. در سراسر زندگي آن حضرت نظم دقيقي حاکم بوده. ايشان نظم عجيبي داشتند. طبق روايت وقتي خانه مي رفتند اوقات منزل را سه قسمت مي کردند. قسمتي براي ارتباط با خدا ؛ قسمتي برايرسيدگي به امور خانواده و قسمتي براي امور شخصي ؛ که اين قسمت اخير زا نيز بين خود و بين ساير مردم تقسيم کرده بودند و به ترتيب اولويت و تقسيم کار و از طريق خواص امور را ساماندهي مي کردند.
بحث فقهي:
موضوع: حکم نماز جمعه در عصر غيبت
بحث ما درباره فرمايشان فقهاء در برداشت و استفاده از روايات نماز جمعه بود. گفتيم مرحوم آيت الله بروجردي عقديده ایشان اين است که اين روايات دو دسته اند: دسته اي دلالت بر وجوب ندارند و دسته اي هم که دلالت بر وجوب دارند ناظر به نماز جمعه اي که با امام عليه السلام يا منصوب ايشان اقامه شده است. يعني روايات وجوب نماز جمعه مقيدند به شرط حضور امام عليه السلام يا منصوب ايشان. ايشان دلايلي براي نظر خود آورده اند.
دلايل آيت الله بروجردي براي اثبات اشتراط وجوب نماز جمعه به حضور امام عليه السلام يا نصب ايشان:
دليل اول ايشان- سيره- در جلسه قبل گفته شد. به اين بيان که سيره مستمرّه پيامبر صلي الله عليه و آله و خلفاء شاهد اين است که در اسلام اين منصب از مناصب خاص است و عمومي نيست که هرکسي بتواند نماز جمعه اقامه کند بلکه از امور مربوط به رهبر جامعه اسلامي است- حال رهبر حق يا باطل. از اين رو حاکمان باطل چون اين منصب را منصب حکومتي ديدند آنرا نيز غصب نمودند. فهذه السيرة المستمرة بالتفصيل الذي ذكرناه من أقوى الشواهد على كون إقامتها من مناصب الإمام عليه السلام أو من نصبه.
[2] نقد دليل اول آيت الله بروجردي:
اين فرمايش ايشان قابل خدشه است، زيرا سيره اي که ايشان بدان اشاره و استناد مي کنند ناشي از عمل خلفاء است. آنها چون ديدند اين امر از امور مهم است آنرا به خود اختصاص داده اند و ائمه عليهم السلام هم در برابر آنها چيزي نمي توانستند بفرمايند. يعني سيره اينطور نيست که در تمام زمان ها سيره پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام بوده و آن بزرگواران اجازه نداده باشند کسي نماز جمعه بخواند. بلکه يک مدت کوتاهي پيامبر صلي الله عليه و آله بوده اند و مدت کوتاه تري اميرالمومنين عليه السلام ؛ لذا اگر بخواهيم اين مدت کوتاه را تسري بدهيم و بگوييم در تمام دوران صدر اسلام و بعد از آن چنين بوده، صحيح نيست. بلکه غالبا اينطور بوده که خلفاء جور مي آمدند و روز جمعه حرفهايشان را با مردم مي گفتند و نماز جمعه را اقامه مي کردند و ائمه عليهم السلام هم مأمور به تقيه بودند. بنابراين دليل ندارد که سيره اي که نتيجه اجبار خلفاء و تقيه ائمه عليهم السلام در جامعه جاري شده را دليل شرطيت حضور يا نصب امام عليه السلام بدانيم.
ممکن است سؤال شود چرا ائمه عليهم السلام از اين روش و سيره خلفاء جور نهي نمي کردند؟ در جواب مي گوييم اولا ائمه عليهم السلام عمدتا در حصر و تحت نظر به سر مي بردند و براي حفظ مصالح مهمتر مأمور به تقيه بودند. ثانيا اکثر فقهاي اهل سنت حضور امام عادل را شرط نمي دانستند و تنها ابو حنيفه قائل به چنين شرطي بود. از اين جهت اظهار حق ديگر منحصر و متوقف به بيان ائمه عليهم السلام نبود که بطور مثال ايشان بفرمايند شرط نيست ؛ چون همانطور که گفتيم اکثر اهل سنت اعم از شافعي ها، مالکي ها و حنبلي ها قائل به عدم شرط بودند.
دليل(2): اجماع اماميه بلکه اجماع المسلمين دليل ديگر مرحوم آقاي بروجردي براي اثبات اشتراط وجوب نماز جمعه به حضور يا نصب امام عليه السلام است که مرحوم شيخ طوسي نيز اين مورد را در کتاب خلاف ذکر کرده است.
مرحوم آيت الله بروجردي اعتقاد زيادي به « اصول متلقات » داشتند. يعني اصول و کتبي که از معصومين عليهم السلام تلقي و دريافت مي شده و کتب قدماء بر اساس آن بوده است. اصول متلقات در حقيقت همان فقه مأثور است و متن روايات به عنوان فتوا قرار مي گرفته است. و حضور امام معصوم علیه السّلام برای وجوب نماز جمعه در اصول متلقات شرط بوده است و این شرط ها مورد اجماع قدماء از فقهاء اماميه بوده است.
مرحوم آقاي بروجردي بعد از اين بيان، به يک سوال مقدر هم پاسخ مي دهند.
سوال و اشکال مقدر: ادعاي اجماع اماميه شما را قبول داريم ولي ادعاي اجماع المسلمين قابل خدشه است زيرا از بين مذاهب اربعه سه مذهب شافعي و مالکي و حنبلي اشتراط را قبول ندارند و تنها ابوحنيفه اين شرط را مطرح نموده است.
جواب: چون مي دانيم مستند قول اين سه نفر- شافعي، مالکي و حنبلي- مستندي باطل است لذا نظر آنها به اجماع ضرري نمي زند. مستند اين سه مذهب عبارت است از:
شافعي: امام علي عليه السلام هنگامي که عثمان در حصر بود، نماز جمعه خواندند با اينکه هنوز امامت آن حضرت منعقد نشده بود. از اين عمل حضرت معلوم مي شود حضور يا اذن عثمان لازم نبوده است. ولي حقيقت اين است که حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام خود امام بودند و عثمان اصلا امام نبود ؛ از اين رو اين استدلال غلط و اين مبنا باطل است.
حنابله: علاوه بر استدلال ناصواب فوق ؛ مستند ديگر مي آورند و آن اينکه در دوران فتنه و آشوب که معاويه هنوز حاکم و خليفه نشده بود در شام نمازجمعه مي خواند و اين دلالت مي کند بر عدم اشتراط. و همينطور عبد الله بن مسعود در دوران امارت وليد بن عقبه و ابو موسي اشعري در حکومت سعيد بن عاص نماز جمعه مي خواندند.
مرحوم آيت الله بروجردي مي فرمايد چون مي دانيم مستند اين مذاهب باطل است لذا رأي شان ضرري بر اجماع وارد نمي کند بنابراين مي توان ادعا کرد اشتراط مورد اجماع مسلمين هم هست.
متن عبارت مرحوم آيت الله بروجردي:
الثّاني من أدلّة الاشتراط: إجماع الإمامية بل المسلمين، كما ادعاهما الشيخ في الخلاف و قد اطلعت آنفا على ذلك و على جلّ أقوال القدماء من أصحابنا و قد أفتوا بالاشتراط في كثير من كتبهم المعدة لنقل أصول المسائل المتلقاة عنهم عليهم السلام، و عرفت أيضا أنّ خلاف الشافعي و مالك و أحمد لا يضرّ بالإجماع للعلم ببطلان مستندهم.
[3] البته به نظر ما اجماع مسلمين ضرورتي ندارد و همان اجماع قدمای اماميه براي ما کافي است ؛ اجماع قدماء حاکي از نظر معصوم عليه السلام است زيرا آراء معصومين عليهم السلام در اختيارآنها بوده و آنها مي دانستند اين شرط در نظر مبارک معصومين عليهم السلام بوده که چنين فتوايي را داده اند.
دليل(3): آيت الله بروجردي براي اثبات اشتراط وجوب نماز جمعه به حضور يا نصب امام عليه السلام، مي فرمايد وزان نماز جمعه، وزان نماز عيد فطر و عيد قربان است ؛ و اين هم وزني به اين معناست که همانطور که نماز عيدين از مناصب خاصه ائمه عليهم السلام است و اقامه آن مشروط است به امام معصوم عليه السلام يا منصوب از طرف ايشان ؛ نماز جمعه هم مشروط است به امام عليه السلام.
الثّالث: أنّ وزان الجمعة عندنا وزان صلاة العيدين في الشرائط، و إقامة صلاة العيدين و إمامتهما من المناصب المختصة بالأئمة عليهم السلام أو من نصب من قبلهم، و إنما تصداها خلفاء الجور و أمراؤهم بتبع غصب مقام الخلافة و الإمامة، فيظهر من ذلك أنّ إقامة الجمعة أيضاً من المناصب.
[4] ايشان براي اثبات اختصاص منصب امامت نماز عيدين به معصومين عليهم السلام به روايت ذيل استناد مي نمايند:
ما رواه الصدوق بإسناده عن حنان بن سدير، عن عبد الله بن سنان، عن أبي جعفر عليه السلام أنّه قال: «يا عبد الله ما من عيد للمسلمين أضحى و لا فطر إلّا و هو يجدد لآل محمّد صلّى الله عليه و آله فيه حزن.» قال: قلت: و لم؟ قال: «لأنّهم يرون حقّهم في يد غيرهم». و رواه الصدوق أيضا مرسلا، و رواه الشيخ و الكليني أيضا بإسنادهما عن عبد الله بن دينار، عن أبي جعفر عليه السلام.
[5] البته ادله مرحوم آيت الله بروجردي قابل بحث است و ما در آينده به بررسي آنها خواهيم پرداخت وليکن فعلا در مقام بيان از ادله ايشان هستيم.
دليل(4): دليل چهارم مرحوم آقاي بروجردي براي اثبات اشتراط وجوب نماز جمعه به حضور يا نصب امام عليه السلام، فرازي از دعاي چهل و هشتم صحيفه سجاديه عليه السلام است:
الرابع: قول السجاد عليه السلام في ضمن دعائه يوم الأضحى و الجمعة: «
اللَّهُمَ إِنَ هَذَا الْمَقَامَ لِخُلَفَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ وَ مَوَاضِعَ أُمَنَائِكَ فِي الدَّرَجَةِ الرَّفِيعَةِ الَّتِي اخْتَصَصْتَهُمْ بِهَا قَدِ ابْتَزُّوهَا، وَ أَنْتَ الْمُقَدِّرُ لِذَلِكَ، لَا يُغَالَبُ أَمْرُكَ، وَ لَا يُجَاوَزُ الْمَحْتُومُ مِنْ تَدْبِيرِكَ كَيْفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ، وَ لِمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ غَيْرُ مُتَّهَمٍ عَلَى خَلْقِكَ وَ لَا لِإِرَادَتِكَ حَتَّى عَادَ صِفْوَتُكَ وَ خُلَفَاؤُكَ مَغْلُوبِينَ مَقْهُورِينَ مُبْتَزِّينَ، يَرَوْنَ حُكْمَكَ مُبَدَّلًا، وَ كِتَابَكَ مَنْبُوذاً، وَ فَرَائِضَكَ مُحَرَّفَةً عَنْ جِهَاتِ أَشْرَاعِكَ، وَ سُنَنَ نَبِيِّكَ مَتْرُوكَةً. اللَّهُمَّ الْعَنْ أَعْدَاءَهُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، وَ مَنْ رَضِيَ بِفِعَالِهِمْ وَ أَشْيَاعَهُمْ وَ أَتْبَاعَهُمْ. »
[6] ايشان تصريح مي کند که اين فراز از أدلّ الدّلائل است بر اينکه منصب و مقام اقامه نماز جمعه و نماز اضحي مخصوص ائمه عليهم السلام است که غصب شده.
ضمن اينکه ايشان مي فرمايد صحيفه علاوه بر داشتن سند معتبر داراي قوت متني است که صدور آن را از ناحيه حضرت علي بن الحسين عليهما السلام قطعي مي نمايد.
[7] دليل(5): دليل آخري که مرحوم آقاي بروجردي براي اثبات اشتراط وجوب نماز جمعه به حضور يا نصب امام عليه السلام، بيان مي کنند طايفه اي از روايات است. «الخامس: الأخبار الدالّة على اشتراط الإمام أو من نصبه. »
[8] روايت اول، روايتي است که فضل بن شاذان درباره حکمت و فلسفه نماز جمعه بيان مي کند و و مرحوم آقاي بروجردي ذيل آن مي فرمايد: و دلالة الحديث على كون إقامة الجمعة من مناصب الإمام عليه السلام و من هو سائس المسلمين و زعيمهم بل على كون ذلك أمرا مفروغا عنه مما لا تخفى على أحد.
[9] يعني امر نماز جمعه با امام عليه السلام است.
ما رواه الصدوق في العيون و العلل عن الفضل بن شاذان: «فإن قال (أي القائل): فلم صارت صلاة الجمعة إذا كانت مع الإمام ركعتين و إذا كانت بغير إمام ركعتين و ركعتين؟ قيل: لعلل شتّى؟ منها: أنّ الناس يتخطون إلى الجمعة من بعد فأحبّ الله عزّ و جلّ أن يخفّف عنهم لموضع التعب الذي صاروا إليه. و منها: أنّ الإمام يحبسهم للخطبة و هم منتظرون للصلاة و من انتظر الصلاة فهو في الصلاة في حكم التمام. و منها: أنّ الصلاة مع الإمام أتمّ و أكمل لعلمه و فقه و فضله و عدله.
و منها: أنّ الجمعة عيد و صلاة العيد ركعتان و لم تقصر لمكان الخطبتين.
فإن قال: فلم جعلت الخطبة؟ قيل: لأنّ الجمعة مشهد عام فأراد أن يكون للأمير سبب إلى موعظتهم و ترغيبهم في الطاعة و ترهيبهم من المعصية و فعلهم و توقيفهم على ما أرادوا من مصلحة دينهم و دنياهم و يخبرهم بما ورد عليهم من الآفاق (الآفات- العلل) من الأهوال (و من الأحوال- العلل) التي لهم فيها المضرّة و المنفعة و لا يكون الصابر (الصائر- العلل) في الصلاة منفصلا و ليس بفاعل غيره ممّن يؤمّ الناس في غير يوم الجمعة. »
[10] إن شاء الله در جلسات بعد، ادامه اين مبحث خواهد آمد.