حدیث روز :
عن الصادق عليه السلام: فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»[1] قَالَ يَعْنِي بِالْعُلَمَاءِ مَنْ صَدَّقَ فِعْلُهُ قَوْلَهُ وَ مَنْ لَمْ يُصَدِّقْ فِعْلُهُ قَوْلَهُ فَلَيْسَ بِعَالِمٍ.[2] در ادامه مباحث گذشته، اين روايت شريفه از رواياتي است که نشان مي دهد علم در صورتي ارزش است که همراه عمل باشد. حضرت در توضيح آيه فوق الذّکر که مي فرمايد «تنها عالمان هستند که اهل خشيت اند» مي فرمايند: منظورِ آيه، عالماني است که به علم خود عمل مي کنند و کسي که عملش علمش را تصديق نکند عالم نيست. صرف دانستن يک سلسله اصطلاحات ولي عمل بر اساس هواي نفس اين عالم بودن نيست. نورانيت علم در وجود او تحقّق نيافته است.
بحث فقهي موضوع : حکم نماز جمعه در عصر غیبت
بحث در وجوب يا عدم وجوب نماز جمعه با بررسي دلالت روايت اول " ابواب صلاة الجمعه" وسايل الشّيعه بود. اين روايت معرکه آراء فقها است.
مرحوم آیت الله بروجردي قائل بودند که این روايت دلالتي بر وجوب نماز جمعه ندارد چرا که در مقام بيان وجوب نماز جمعه نيست بلکه در مقام بيان وجوب شرکت در نمار جمعه منعقده صحيحه است که با همه شرايط از جمله حضور امام معصوم عليه السلام يا منصوب ايشان اقامه شود. از اين رو روايت دلالتي بر وجوب شرکت در عصر غيبت نيز نخواهد داشت.
در مقابل نظر مرحوم آیت الله بروجردي که مي گفتند روايت در مقام بيان وجوب نيست ؛ مرحوم آقای خويي بر اين نظر است روايت در مقام بيان است، چون ما استناد به اطلاق نمي کنيم بلکه عموم «علي الناس» استناد مي نماييم از اين رو روايت دلالت بر اصل وجوب نماز جمعه مي کند اما وجوب تعييني بودن يا وجوب تخييري بودن نماز جمعه، از اين روايت استفاده نمي شود و بايد از ادلّه ديگر استنباط کرد. آنچه از اين روايت استفاده مي شود، اصل وجوب نماز جمعه است.
نظريه آيت الله مرتضي حائري:
مرحوم آقای مرتضي حائري معتقد است اين روايت هم بر وجوب عقد و اقامه دلالت دارد و هم بر وجوب شرکت در آن( عقداً و سعياً)
در فرمايش ايشان چند نکته است:
اين روايت دلالت دارد بر وجوب استقلالي نماز جمعه و نه وجوب تبعي آن. وجوب تبعي يعني يک وجوب تابع وجوب ديگري باشد، مثلاً اينکه گفته مي شود شرکت در نماز جمعه واجب است ولي عقد آن واجب نيست اين مي شود وجوب تبعي نماز جمعه به اين معنا که وجوب نماز جمعه تابع انعقاد آن است ولي ما که مي گوييم نماز جمعه مستقلا واجب است به اين معناست که اگر نماز جمعه منعقد است شرکت در آن واجب است و اگر منعقد نيست انعقادش واجب مي شود. مرحوم حائري مي گويد اگر ظاهر روايت را در نظر بگیریم مي بينيم بر وجوب استقلالي دلالت دارد؛ روايت مي فرمايد: از بين سي و پنج نماز واجب، يکي نماز جمعه است که بايد آنرا به جماعت خواند.
سپس ايشان اشکالي را مطرح مي کند که ممکن است بر نظر ايشان وارد شود که اشاره به سخن مرحوم آیت الله بروجردي است و آن اينکه ممکن است گفته شود ذيل روايت مورد بحث، شاهد و قرينه وجوب تبعي بودن نماز جمعه است. ذيل روايت دارد
« وَ وَضَعَهَا عَنْ تِسْعَةٍ عَنِ... مَنْ كَانَ عَلَى رَأْسِ فَرْسَخَيْنِ » اين مورد اخير، قرينه است بر اينکه نماز جمعه منعقد شده و اين شخص که در دو فرسخي است لازم نيست در آن شرکت نمايد.
مرحوم آیت الله حائري به اين اشکال اينگونه پاسخ مي دهد: مسافت مذکور حدّ است براي غير متمکن عقداً او سعياً. يعني کسي که نه مي تواند شرکت کند و نه مي تواند اقامه و منعقد نمايد. اگر روايت را اين طور معنا کنيم : نماز جمعه واجب است بر همه و فقط عده اي هستند که بر آنها واجب نيست مانند کسي که در دو فرسخي است، نه امام جمعه اي دارد که اقامه نمايد و نه می تواند در نماز جمعه اي شرکت نمايد، مگراینکه بیش از دو فرسخ راه طی کند و گرنه اگر مي تواند آنجا نماز جمعه را اقامه نمايد بايد اقامه کند.
و قال المحقّق الحائري قدس سرّه :
فإنّ الخبر الشريف يدلّ على وجوب الجمعة و كونها من الفرائض، بدلالة مستقلّة لا بتبع دلالته على وجوب الاجتماع فيها، و لا يمكن حينئذ أن يقال:
إنّه بصدد بيان اشتراط صلاة الجمعة بالجماعة في ظرف وجوبها، بل هو بصدد بيان أنّها من الفرائض، و أنّ كيفيّة فرضها مقرونة بالاجتماع. و كون المقصود بالجماعة، هي الجماعة المناسبة للجمعة الّتي فيها الإمام أو المنصوب- حتّى يكون الجماعة كناية عن وجود الإمام- خلاف الظاهر قطعا، بل ممّا يقطع بخلافه، فإنّ الكناية بالجماعة عن وجود الإمام فيها، ممّا لم يعهد في المحاورات العرفيّة و لا داعي إلى المعمّى في المقام.
و الإيراد على دلالته من جهة قوله عليه السّلام في الذّيل: «و من كان على رأس فرسخين» بكونه قرينة على أنّه في مقام بيان وجوب السّعي إلى الجمعة المنعقدة لا إقامة الجمعة.
مدفوع: بأنّ المسافة المذكورة حدّ للمتمكّن من الإتيان بالجمعة عقداً أو سعياً إلى الجمعة المنعقدة. فمن تمكّن من الإتيان بالجمعة في المسافة المذكورة، يجب ذلك و لو لم يكن في البين جمعة منعقدة، لولا إقدامه عليها، كالإمام أو المنصوب على فرض الاشتراط و العدد المشروط إقامة الجمعة به، فإنّه يجب عليهم الاجتماع في المسافة المذكورة، لا فيما إذا كانوا خارجين عنها، و حينئذ فالمقصود عدم وجوب الجمعة على من يكون خارجاً عن المسافة المذكورة و لم يتمكّن من عقد الجمعة أو السّعي إلى المنعقدة إلّا بطيّ أكثر من فرسخين.
[3] مرحوم نراقي- صحاب مستند الشّيعه- هم درباره اين روايت نظري دارد.
معناي اجتهاد همين است که ما سخنان و نظريات مختلف علماء را ببينيم و بررسي نماييم و بعد ببينيم آيا مي توانيم جمع بندي و انتخابي داشته باشيم و خودمان نظر بدهيم يا نه؟ ضمن اينکه اين دقت هايي که در روايات هست براي اينکه ذهن تجهيز بشود براي فهم روايات مهم است.
نظريه مرحوم نراقي:
مرحوم نراقي مي گويد اين روايت دلالتي بر وجوب نماز جمعه چه در عصر حضور و چه در عصر غيبت ندارد. ولي بيان ايشان با بيان مرحوم بروجردي تفاوت دارد.
نظر مرحوم نراقي در روايت مورد بحث، روي کلمه « مِنْهَا » است.
(إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى النَّاسِ مِنَ الْجُمُعَةِ إِلَى الْجُمُعَةِ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ صَلَاةً مِنْهَا صَلَاةٌ وَاحِدَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي جَمَاعَةٍ وَ هِيَ الْجُمُعَةُ...) ايشان مي گويد
در معناي « مِنْهَا »- من بعضيه- دو احتمال وجود دارد:
(1) واحداً من خمساً و ثلاثين صلاةً . با اين حتمال، معناي روايت اينگونه مي شود: نماز جمعه في الجمله بر همه اشخاص و ازمنه واجب است به استثناء طوايف نُه گانه.
(2) فرداً من واحد . و با اين احتمال، معنا روايت اينگونه مي شود: نماز جمعه في الجمله بر بعضي از اشخاص و بعض ازمنه واجب است و نه بر همه.