اللّهُمَّ اجعَل ما يُلقِي الشَّيطانُ في رُوعي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي.[1]
در جلسه قبل، ذیل این فراز به حکمت 114 نهج البلاغة اشاره شد که در آن، معیار «حُسن ظن» و «سوء ظن» حاکمیت فساد و صلاح در هر عصر بیان شده بود، یعنی زمانی که فساد در جامعه حاکم باشد، سوء ظن خوب است؛ ولی زمانی که در جامعه، صلاح حاکم باشد، حُسن ظن مطلوب است.
ممکن است از این روایت اینگونه برداشت شود که در جامعهای که فساد حاکم است، انسان میتواند به هر کسی حتی افراد مؤمن نیز سوء ظن داشته باشد؛ ولی به نظر میرسد این «حُسن ظن و سوء ظن» با آنچه در جلسات قبل بیان شد، قدری متفاوت است، زیرا همان طور که از ذیل روایت استفاده میشود، این روایت ناظر به مسئله اعتماد و عدم اعتماد است، میخواهد بر این مطلب تأکید کند که انسان نباید در زمان حاکمیت فساد، سرش کلاه برود و به هر کسی اعتماد کند. این مسئله در دو روایت از امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) توضیح داده شده است.
در یک روایت چنین نقل شده است که فرمود:
إذا كانَ الزَّمانُ زَمانَ جَورٍ وأهلُهُ أهلَ غَدرٍ فالطُّمَأنِينَةُ إلى كُلِّ أحَدٍ عَجزٌ.[2]
اگر روزگار، روزگارِ ستم باشد و مردمش اهل نيرنگ، اطمينان كردن به تمام افراد درماندگى است.
در این روایت، تعبیر عوض شده و به جای «حُسن ظن» از «طمأنینه» استفاده شده است. اگر انسان در عصری که مردم حقهباز و عهدشکن هستند، به کسی اطمینان کند و مثلا بدون آنکه از طرف مقابل، چِک ضمانتی دریافت کند، مالش را در اختیار او بگذارد، فریب میخورد.
همچنین در روایت دیگر از آن حضرت چنین نقل شده که فرمود:
لا تَثِق بِأَخيكَ كُلَ الثِّقَةِ؛ فَإِنَّ صِرعَةَ الاستِرسالِ لَن تُستَقالَ.[3]
به برادر [دینی] خود اعتماد كامل و تمام مكن؛ زيرا زمين خوردن ناشى از اطمينان كردن بخشودنى نيست.