اللّهُمَّ اجعَل ما يُلقِي الشَّيطانُ في رُوعي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي.[1]
در تبیین این فراز نورانی، اقسام سوء ظنهای ناپسند را بیان میکردیم. اولین نوع آن، سوء ظن به خدای متعال بود. یکی از نکاتی که در این باره قابل بحث است این است که چرا سوء ظن به خدا نکوهیده است؟
پاسخ این است که چون موجب بسیاری از گناهان میشود. بدگمانی به خدای سبحان، چالشهای فراوانی را در زندگی انسان پدید میآورد.
از جمله نصایحی که حضرت امیر (عَلَیْهِالسَّلامِ) به مالک اشتر داشتند، این بود که با سه نفر مشورت نکن: بخیل، ترسو و حریص. زيرا بخیل تو را از هزینه کردن، منصرف مىكند و از تنگدستى مىترسانَد؛ ترسو نیز تو را از اقدام به كارها، باز میدارد. [یکی از ویژگیهای مدیران برجسته این است که قدرت جسارت دارند، یعنی تن به بلا میدهند، آنها هیچگاه به خاطر ترس از آینده جرأت انجام کارهای بزرگ را از دست نمیدهند.] انسان حريص نیز طمعورزىِ ستمگرانه را در نظرت جلوه میدهد.
امیر المؤمنین (عَلَیْهِالسَّلامِ) در ادامه، نکتهای را بیان میکند که شاهد بحث ماست، میفرماید:
فَإِنَّ البُخلَ وَ الجُبنَ وَ الحِرصَ غَرائِزُ شَتّى يَجمَعُها سوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ.[2]
بخل و ترس و حرص، خصلتهاى پراكندهاى هستند كه بدگمانى به خدا، آنها را گِرد هم مىآورد.
بنا بر این، میتوان گفت: حکمت حرمت سوء ظن به خدا، این است که برای زندگی معنوی و مادی انسان مشکلآفرین است، از این رو، بسیاری از مشکلات از جمله بخل و ترس و حرص، ریشه در آن دارد.