اللّهُمَّ اجعَل ما يُلقِي الشَّيطانُ في رُوعي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي.[1]
صحبت در تبیین این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق بود که در آن، برخی از تلقینهای شیطانی مطرح شده و از خداوند منّان میخواهیم این تلقینات شیطانی را به الهامات ربانی، مبدّل کند.
اشاره شد که یکی از انواع القائات شیطانی، بدگمانی است ، «سوء ظن»، متناسب با متعلق آن، به دو گونه پسندیده و ناپسند تقسیم میگردد. بدگمانی پسندیده و مفید از الهامات ربانی است و بدگمانی ناپسند و مضر از القائات شیطانی. در اینجا برخی از انواع سوء ظنهای شیطانی را بر میشماریم:
گمان بد داشتن نسبت به خداوند سبحان، بدترین نوع سوء ظن است. در روایتی از رسول خدا (صَلَّیاللهُعَلَیْهِوَآلِهِ) نقل شده که فرمود:
أكبَرُ الكبائرِ سُوءُ الظَّنِ بِاللَّهِ.[2]
بزرگترين گناه كبيره، بدگمانى به خداست.
سوء ظن به خدا در آیه ذیل به عنوان یکی از ویژگیهای منافقین و مشرکین مطرح شده است:
﴿وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ﴾[3]
و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خداوند بدگمانند عذاب كند.
در چند آیه بعد، گمان بد آنها اینگونه آمده است:
﴿بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى أَهْلِيهِمْ أَبَداً وَ زُيِّنَ ذلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْماً بُوراً﴾.[4]
[گريزتان از جهاد بدان بهانه نبود؛] بلكه گمان برديد كه پيامبر و مؤمنان هرگز نزد خانوادههايشان باز نخواهند گشت و همين [انديشه] در دلتان آراسته شد و بدگمانى ورزيديد و قومى شايسته نابودى شديد.
«بدگمانی» منافقان این بود که خیال میکردند با وجود عِده و عُدهای که مشرکین داشتند، مسلمانان شکست میخوردند و همه آنها کشته خواهند شد، در حالی که خداوند متعال وعده داده:
﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ﴾.[5]
اگر خداوند را يارى كنيد او نيز شما را يارى مىكند و گامهايتان را استوار مىدارد.
کسی که خدا را باور نداشته باشد یا او را آن طور که باید، نشناخته باشد، در تحقق وعده او شک میکند و این همان سوء ظن به خدا است.
مصداق روشن سوء ظن به خدا در زمان ما این است که کسی تصور کند خداوند این مردم را با این همه فداکاری، رها میکند در حالی که خداوند نشان داده تا زمانی که مردم در صحنه باشند، آنها را یاری میکند. در طول این 39 سالی که از پیروزی انقلاب گذشته است، در مقاطع مختلف، خداوند عنایتهایی کرده که به ذهن هیچ کس نمیرسید. مثلا زمانی در دو طرف ایران دو دشمن قوی وجود داشت، صدام و حزب بعث در عراق و گروه طالبان در افغانستان؛ ولی خداوند از باب ﴿وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً﴾[6] آمریکا را بر هر دو مسلط کرد و آنها را از بین برد، در نتیجه دوستان ما در عراق آمدند سرِ کار. در آن زمان، کسی باور نمیکرد که آمریکا این همه امکانات برای روی کار آمدن دوستان ما صرف کند.
نمونههای تحقق وعده الهی در طول انقلاب بیشمار است. و اگر به خدا «حُسن ظن» داشته باشیم، تا زمانی که مردم در صحنه باشند، خدا نیز به وعدهاش عمل میکند: ﴿إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ﴾.[7]