و لا بِالتَّضَرُّعِ إلى مَن دونَكَ إذا رَهِبت.[1]
و با التماس و زارى به غير خودت به هنگام ترس، آزمایش مكن.
در تبیین این فراز و دو فراز نورانی قبل از آن، در جلسات قبل اشاره شد که یکی از آزمونهای سخت توحید، این است که آیا انسان هنگام نیازمندی، سراغ خدا میرود یا دست به سوی غیر خدا دراز میکند و ذلیل او میشود؟
موحدین بزرگ حتی در سختترین شرایط زندگی، سراغ غیر خدا نمیرفتند. در تفسیر قمی روایت شده که وقتی حضرت ابراهیم (علیه السّلام) را با منجنيق درون آتش پرتاب کردند، جبرئيل در ميان هوا خود را به او رساند و عرض کرد:
يا إبراهيمُ، هَل لَكَ إلَيَّ مِن حاجَةٍ؟
اى ابراهيم! آيا از من خواستهاى دارى؟
حضرت، فرمود:
أمّا إلَيكَ فَلا، وأمّا إلى رَبِّ العالَمِينَ فنَعَم.[2]
از تو، نه، اما از پروردگار عالميان چرا.
در جای دیگر روایت شده که در همان لحظه میکائیل پیش او آمد و گفت:
إن أرَدتَ أخمَدتُ النّارَ، فإنَّ خَزائنَ الأمطارِ والمِياهِ بِيَدي؟
اگر بخواهى آتش را خاموش مىكنم؛ زيرا خزانههاى بارانها و آبها در اختيار من است؟
اما باز هم ایشان فرمود:
لا اريدُ!
نمیخواهم.
اینبار فرشته باد نزد او آمد و گفت:
لَو شِئتَ طَيَّرتُ النّارَ!
اگر بخواهى آتش را به هوا مىبرم.
اما باز هم ایشان اظهار بینیازی کرد. لذا جبرائیل گفت: [حالا که از ما چیزی نمیخواهی] پس، از خدا بخواه. ابراهيم (علیه السّلام) فرمود: او خود حال مرا مىداند و نيازى به سؤال نيست.[3]
اینجاست که خداوند خطاب به آتش فرمود:
﴿يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ﴾.[4]
اى آتش! بر ابراهيم سرد و سلامت باش!