اللّهُمَّ اجعَلني أصولُ بِكَ عِندَ الضَّرورَةِ.[1]
در تبیین این بخش از دعای مکارم، به این نکته رسیدیم که همه انسانها هنگام اضطرار فطرتاً خدا را میخوانند و خداوند هم خواسته آنها را در این حالت، قطعا اجابت میکند، اما سؤال این است که اگر انسان در این حالت، به صورت فطری سراغ خدا میرود، چرا در این دعا از او خواسته شده: توفیق دهد که هنگام درماندگى، با سرعت و تمام توان سراغ او برویم؟ اینکه تحصیل حاصل است.
پاسخ این است که «اضطرار» مراتبی دارد، در بالاترین مراتب آن، یعنی حالت انقطاع است که امید انسان از همه جا بُریده میشود و توحید فطری او تجلی میکند. در این حالت، انسان مثل شخص غریق است که مرگ را جلوی چشم خود میبیند؛ اما «اضطرار» مراتب پایینتری هم دارد که ممکن است انسان در آن حالت، هنوز به سوی خدا دست دراز نکند. این دعا مربوط به آن مراتب پایینتر است.
گاه انسان، مضطر و گرفتار است، اما هنوز در دلش به فلان شخص یا فلان وسیله امیدوار است، اینجا هنوز آن حالت انقطاع حاصل نشده است، در این حالت است که اگر توفیق الهی با او یار نباشد، به جای آنکه سراغ او برود، دست نیاز به سمت مخلوقات دراز میکند. بنا بر این، این دعا برای این مراتب است، چه اینکه در ذیل دعا آمده است:
لا تَفتِنّي بِالاستِعانَةِ بِغَيرِكَ إذَا اضطُرِرتُ، و لا بِالخُضوعِ لِسُؤالِ غَيرِكَ إذَا افتَقَرتُ، و لا بِالتَّضَرُّعِ إلى مَن دونَكَ إذا رَهِبت.[2]
مرا به كمك گرفتن از غير خودت در هنگام درماندگىام، و تن دادن به خواهش از غير خودت به گاه نيازمندىام، و التماس و زارى به غير خودت به هنگام ترس، مبتلا مكن.
کمک خواستن از دیگران و خواهش و التماس به دیگران، در جایی است که انسان هنوز به صورت کامل، امیدش منقطع نشده است. در این مراتب است که از خدا میخواهیم، فقط به سوی او برویم، البته تمسک و توسل به اسباب و وسائط، بحث دیگری است، زیرا ابتغای وسیله غیر از خوار و ذلیل شدن نزد دیگران است.