و لَا [تَبتَلِيَنّي] بِالتَّعَرُّضِ لِخِلافِ مَحَبَّتِك.[1]
در تبیین این فراز نورانی به این نکته اشاره شد که در قرآن کریم به صراحت از گروههای محبوب خدا و گروههایی که مورد محبت او نیستند، نام برده شده است. این موارد، همه مصداق بودند؛ ولی در قرآن، آیهای است که معیارِ آنچه محبوب خداست و آنچه محبوب خدا نیست را بیان نموده است. این آیه که به گفته «عبدالله بن مسعود»، جامعترین آیه قرآن در بیان خیر و شر است،[2] چنین است:
﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾.[3]
به راستى خداوند به دادگرى و نيكى كردن و اداى [حقّ] خويشاوند، فرمان مىدهد و از كارهاى زشت و ناپسند و افزونجويى، باز مىدارد؛ به شما اندرز مىدهد باشد كه شماپند گيريد.
پیش از توضیح معیار مطرح شده در این آیه، گزارشی را از اسلام آوردن «عثمان بن مظعون» نقل میکنیم که در شأن نزول این آیه بیان شده است. وی که از صحابی بلندمرتبه و شایسته رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، جریان اسلام آوردنش را اینگونه تعریف میکند:
از بس رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پذيرش اسلام را به من پيشنهاد مىكرد، من از خجالت، اسلام آوردم. اما اسلام هنوز در دلم جا نگرفته بود. روزى در حالى كه رسول خدا غرق تأمّل بود در خدمت ايشان بودم كه ناگاه چشم به طرف آسمان دوخت به طورى كه گويى مىخواهد چيزى را بفهمد. وقتى به خود آمد، درباره آن حالت از ايشان سؤال كردم.
فرمود: آرى، وقتى داشتم با تو صحبت مىكردم، ناگاه جبرئيل را در هوا ديدم و اين آيه را برايم آورد: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ». حضرت آيه را تا آخر برايم خواند. اين جا بود كه اسلام در دلم استوار شد (فقَرَّ الإسلامُ في قَلبي).[4]
اگر کسی در مضمون آیه فوق، تأمل کند، میفهمد که بیان چنین مطلبی از کسی که درس نخوانده، ممکن نیست، لذا این آیه به تنهایی یکی از معجزات پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) محسوب میشود.
طبق این آیه، تعریف اسلام در دو کلمه، دعوت به همه خوبیها و پرهیز از همه بدیها است. احسان، شامل همه نیکیها میشود، اعم از نیکی عقیدتی، اخلاقی و عملی و در رأس آنها عدالت است، به همین جهت، عدالت به عنوان ذکر خاص، قبل از عام، مورد تأکید قرار گرفته است. از سوی دیگر، فحشاء و منکر، شامل هر نوع بدی میشود؛ ولی «بغی»، یعنی ظلم و افزونجویی از همه بدتر است، لذا به طور خاص ذکر شدهاند.
بنا بر این، توفیق پرهیز از کاری که بر خلاف محبت الهی است، توفیق پرهیز از مطلق کارهای ناشایست و بد است.