و لا تَبتَلِيَنّي بِالكَسَلِ عَن عِبادَتِك.[1]
چهارمین نکته در تبیین این فراز نورانی، این است که نشاط در امور دنیوی و کسالت و تنبلی در امور اخروی، به شدت در روایات مورد نکوهش قرار گرفته است. در خطبه 103 نهج البلاغة از امیر المؤمنین (علیه السّلام) چنین نقل شده است:
إنَّ مِن أبغَضِ الرِّجالِ إلَى اللَّهِ تَعالى لَعَبداً وَكَلَهُ اللَّهُ إلى نَفسِهِ، جائِراً عَن قَصدِ السَّبيلِ سائِراً بِغَيرِ دَليلٍ.
از منفورترين مردمان در نزد خداى متعال، بندهاى است كه خداوند، او را به خود وا گذاشته، از راه راست به در رفته و بىراهنما حركت مىكند.
حضرت در ادامه این سخن، علامت کسی که خداوند او را به حال خودش واگذار کرده است را اینگونه بیان مینماید:
إن دُعِيَ إلى حَرثِ الدُّنيا عَمِلَ، وإن دُعِيَ إلى حَرثِ الآخِرَةِ كَسِلَ! كَأَنَّ ما عَمِلَ لَهُ واجِبٌ عَلَيهِ، وكَأَنَّ ما وَنى فيهِ ساقِطٌ عَنهُ.[2]
اگر به كِشت دنيا فرا خوانده شود، عمل مىكند و اگر به كِشت آخرت دعوت شود، تنبلى مىورزد! تو گويى آنچه براى آن عمل مىكند، بر او واجب است و آنچه در آن سستى و كوتاهى مىورزد، از او برداشته شده است.
کشت دنیا، همان امور دنیوی است که در انجامش نشاط دارد و کشت آخرت، امور مربوط به آخرت و اعمال عبادی است که در انجامش سستی و تنبلی میکند.