وَ ألبِسْنِي زِينَةَ المُتّقينَ في... اسْتِقْلَالِ الْخَيْرِ وَ إِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي.[1]
صحبت در این فراز نورانی به این بخش رسید که از خداوند منان میخواهیم توفیق دهد سخن و کار نیک خود را، هر چند فراوان باشد، کم بشماریم.
اولین مطلب در تبیین این فراز، تبیین سه مفهوم «اکثار»، «استکثار» و «استصغار» خیر بود.
دومین مطلب تأکید روایات اهلبیت (علیهمالسّلام) بر نکوهش استکثار خیر است. روایاتی که در این رابطه به ما رسیده به چند دسته تقسیم میگردد:
دسته اول نهی مطلق از زیادشماری کار خیر است که در جلسات قبل اشاره شد.
دسته دوم روایاتی هستند که اجتناب از استکثار خیر را از ویژگیهای انسانهای عاقل دانستهاند، این روایات دلالت میکنند که دوری از زیاد شمردن خیر، ریشه در عقل دارد، پس اگر انسان، عاقل باشد، هیچ گاه کار خیر خود را زیاد نمیبیند.
در روایتی از رسول گرامی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چنین وارد شده است:
لَم يُعبَدِ اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ بِشَيءٍ أفضَلَ مِنَ العَقلِ و لا يَكونُ المُؤمِنُ عاقِلاً حَتّى يَجتَمِعَ فيهِ عَشرُ خِصالٍ:... يَستَكثِرُ قَليلَ الخَيرِ مِن غَيرِهِ، و يَستَقِلُّ كَثيرَ الخَيرِ مِن نَفسِهِ.[2]
خداوند عز و جل به چيزى برتر از خِرد، پرستش و بندگى نشده است، و مؤمن، خردمند نيست، مگر آن كه ده فضيلت در او جمع شود:... خوبىِ اندكِ ديگران را بسيار بشمرد، و خوبىهاى بسيارِ خود را كم بشمرد.
یکی از خصلتهای دهگانه شخص مؤمن عاقل این است که اگر کار خوب اندکی از دیگری دید، آن را زیاد میبیند؛ و بر عکس، کارِ زیاد خوب خود را کم میبیند.
ارتباط این صفت با عقل در روایتی که از امام کاظم (علیه السّلام) نقل شده، چنین تبین شده است:
لِكُلِّ شَيءٍ مَطِيَّةٌ ومَطِيَّةُ العَقلِ التَّواضُعُ.[3]
براى هر چيزى مَركَب راهوارى است و مركبِ راهوارِ خرد، فروتنى است.
انسانهای عاقل، متواضع هستند، انسانهای متواضع نیز میتوانند رشد کنند و در مسیر تکامل حرکت کنند، زیرا همواره کارهای خوب خود را کم میشمارند و در صدد ازدیاد آنها بر میآیند؛ ولی انسانهایی که خودبین و خودپسند هستند، کارهای خود را زیاد میبینند، لذا زمینه حرکت به سوی کمال را ندارند، چون از خود راضی هستند لذا از مقداری که رشد کرده، بیشتر رشد نمیکنند.