وَ ألبِسْنِي زِينَةَ المُتّقينَ في... َالقَولِ بِالحَقِّ وَ إن عَزّ.[1]
در تبیین این فراز نورانی ، این سؤال مطرح شد که معیار سخن حق چیست؟ عرض کردیم مهمترین معیار، عقل است و روایاتی در این زمینه بیان شد.
اکنون، سؤال این است که کدام عقل است که معیار تشخیص حق است؟ آیا همه عقلها میتوانند حق را تشخیص دهند؟ آیا هر کسی که مدعی عقل است ـ چه اینکه همه مردم چنین ادعایی دارند ـ قدرت تشخیص حق را دارند؟ یا به تعبیر دیگر، عقل با داشتن چه شرایطی این توان را دارد که حق را از باطل بشناسد؟
پاسخ این است که همه عقلها توانایی تشخیص حق را دارند؛ ولی به این شرط که در دام هوا و هوس نباشند. اگر عقل انسان گرفتار هوای نفس و هوس باشد، دیگر قاضیِ خوبی نخواهد بود و نمیتواند حق را درست تشخیص دهد، همان گونه که اگر قاضی رشوه بگیرد، دیگر حق را به حقدار نمیدهد.
در نهج البلاغه نامهای توبیخآمیز از امیر المؤمنین (علیه السّلام) آمده که مخاطبش شریح قاضی است، آنگاه که خانهای بزرگ و زیادتر از نیازش خریده بود. در آخرین جمله این نامه آمده است:
شَهِدَ عَلى ذلِكَ العَقلُ إذا خَرَجَ مِن أسرِ الهَوى و سَلِمَ مِن عَلائِقِ الدُّنيا[2] .
بر اين گفته من، عقلى كه از اسارت هواى نفس خارج شده و بندهاى دنيايى را گسسته، گواهى مىدهد.
همچنین در روایت دیگری که از آن حضرت نقل شده میخوانیم:
أقرَبُ الآراءِ مِنَ النُّهى، أبعَدُها عَنِ الهَوى.[3]
نزديكترين رأىها به خردمندى، دورترين آنها از هواپرستى است.
یکی از مصادیق تشخیص حق که این روزها با آن مواجه هستیم، همین انتخابات ریاست جمهوری است که در پیش داریم. اگر بخواهیم حق را تشخیص دهیم و بدانیم که کدام نامزد حق میگوید، باید خود را از گرفتاری گروههای سیاسی و هواهای خطی و حزبی بیرون بیاوریم تا عقلمان بتواند به دور از هوا و هوس، قضاوت صحیحی داشته باشد.