وَ ألبِسْنِي زِينَةَ المُتّقينَ في... [ترک] الإفضالِ على غَيرِ المُستَحِق.[1]
صحبت در جمعبندی روایات مربوط به احسان کردن به کسانی بود که اهل نیکی نیستند، زیرا طبق اطلاق یک دسته از آنها نیکی کردن به آنها ارزش است و طبق دستهای دیگر ارزش نیست.
روایات متعددی داریم که توجه به آنها جمعبندی میان این دو دسته را تبیین میکند. در جلسات قبل دو جمعبندی بیان شد.
جمعبندی دیگر این است که اگر کسی از انسان درخواست کرد، اگرچه اهلیت و استحقاق نیکی کردن هم نداشته باشد، اما چون خود درخواست کردن حقی ایجاد میکند که به او لطف کنیم، باید به او نیکی کنیم. لذا گاهی انسان در استحقاق داشتن کسی شک میکند، اما همین که احتمال بدهیم، راست بگوید، خودش مسئولیت ایجاد میکند.
از امام کاظم (علیه السّلام) نقل شده است که فرمود:
أخَذَ أبيِ بِيَدي، ثُمَّ قالَ: يا بُنَيَّ، إنَّ أبي مُحَمَّدَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام أخَذَ بِيَدي، كَما أخَذتُ بِيَدِكَ، و قالَ: إنَّ أبي عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليهما السلام أخَذَ بِيَدي، و قالَ: يا بُنَيَّ افعَلِ الخَيرَ إلى كُلِّ مَن طَلَبَهُ مِنكَ، فَإِن كانَ مِن أهلِهِ فَقَد أصَبتَ مَوضِعَهُ، و إن لَم يَكُن مِن أهلِهِ كُنتَ أنتَ مِن أهلِهِ، و إن شَتَمَكَ رَجُلٌ عَن يَمينِكَ، ثُمَّ تَحَوَّلَ إلى يَسارِكَ فَاعتَذَرَ إلَيكَ فَاقبَل عُذرَهُ.[2]
پدرم دستم را گرفت و فرمود: پسرم! پدرم محمّد بن على عليه السلام، دستم را گرفت، چنان كه من، دست تو را گرفتم و فرمود: پدرم على بن حسين عليه السلام دستم را گرفت و فرمود: فرزندم! كار نيك را براى هر كه از تو درخواست كرد، انجام بده. اگر سزاوار آن باشد، بهجايش انجام دادهاى و اگر سزاوار آن نباشد، تو شايسته آنى. اگر مردى تو را از سَمت راست دشنام داد و به سَمت چپِ تو رفت و عذر خواست، عذرش را بپذير.
این روایت در مورد آنجاست که انسان نمیداند کسی که از او درخواست کرده، استحقاق دارد یا ندارد، اما خود همین درخواست و سؤال، برایش حق ایجاد کرده و باید به او کمک کند.