وَ ألبِسْنِي زِينَةَ المُتّقينَ في... [ترک] الإفضالِ على غَيرِ المُستَحِق.[1]
در تبیین این فراز نورانی که ترک احسان به کسی که سزاوار نیست را از زینتهای اهل تقوا دانسته است، گفتیم روایات درباره احسان به دیگران در سه دسته جای میگیرند:
دسته اول توصیه میکنند که به همه افراد، اعم از خوب یا بد احسان کنیم.
دسته دوم میگویند فقط باید به کسانی که سزاوار نیک هستند، احسان کنیم.
در جلسات قبل از هر دسته نمونههایی را خواندیم و در این جلسه به روایات دسته سوم میپردازیم که در واقع جمعبندی دو دسته قبل هستند.
دسته سوم
یک وجه جمع میان این دو دسته از روایات، آن است که در خطبه 142 نهج البلاغه آمده است:
لَيسَ لِواضِعِ المَعروفِ في غَيرِ حَقِّهِ و عِندَ غَيرِ أهلِهِ مِنَ الحَظِّ فيما أتى إلّا مَحمَدَةُ اللِّئامِ، و ثَناءُ الأشرارِ، و مَقالَةُ الجُهّالِ ما دامَ مُنعِماً عَلَيهِم: ما أجوَدَ يَدَهُ! و هُوَ عَن ذاتِ اللَّهِ بَخيلٌ.[2]
براى كسى كه بيجا و به افراد نامستحق و نااهل نيكى مىكند، از اين نيكى، بهرهاى نباشد، مگر ستايش فرومايگان و مدح نابكاران و سخن نادانان، كه تا وقتى به آنها نيكى كند گويند: چه دست بخشندهاى دارد! حال آن كه در جايى كه به خدا مربوط مىشود و در راه او بايد كمك كند، بخل مىورزد.
طبق این روایت خوبی کردن به افراد فرومایه و نابکار و نادان، مصداق احسان نابجا است؛ ولی احسان در امور خدایی مثل پرداخت خمس و زکات و صدقات، احسان شایسته است.
وجه جمع دیگر آن است که در امالی شیخ مفید آمده است که میفرماید:
مَكتوبٌ فيالتَّوراةِ: مَن صَنَعَ مَعروفاً إلى أحمَقَ فَهِيَ خَطيئَةٌ تُكتَبُ عَلَيهِ.[3]
در تورات نوشته شده است: هر كس به احمق خوبى كند آن خوبى برايش گناه نوشته مىشود.
احسان به احمق در واقع بدی کردن است، زیرا انسان احمق پول را میگیرد و با آنکه نان شب ندارد که بخورد، مثلا مواد مخدر میخرد یا کارهای زشت دیگر انجام میدهد.
بنا بر این، مقصود روایات دسته دوم که احسان را به هر کسی جایز نمیداند، احسان به اینگونه افراد نااهل است و مقصود از روایات دسته اول که احسان را مطلقا سفارش نموده، احسان به افرادی است که آن را در جای خود مصرف میکنند، لذا ممکن است شخص بدی هم باشد، ولی پول را برای نان شبش مصرف کند.