وَ ألبِسْنِي زِينَةَ المُتّقينَ في... السَّبقِ إلى الفَضيلَة.[1]
آخرین مطلبی که در تبیین این جمله نورانی از دعای مکارم، بیان میکنیم، سرآمد سابقین و پیشتازان است که کسی جز اهل بیت عصمت ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ نیستند.
چنانکه قبلاً گذشت، در آیه 32 فاطر، میراثداران کتاب آسمانی به سه گروه تقسیم شدهاند:
﴿فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ﴾
ذیل این آیه در روایتی از امام باقر (علیه السّلام) میخوانیم:
السّابِقُ بِالخَيراتِ: الإِمامُ، وَالمُقتَصِدُ: العارِفُ لِلإِمامِ، وَالظّالِمُ لِنَفسِهِ: الَّذي لا يَعرِفُ الإِمامَ.[2]
پيشتاز در خوبىها، امام است. ميانهرو، كسى است كه امام را مىشناسد [و به امامت اعتقاد دارد]. ستم كننده به خويش، كسى است كه امام را نمىشناسد [و به وى اعتقاد ندارد].
در کتاب کرائم القرآن نیز مفصل در این زمینه بحث کردهایم. اما نکته قابل توجه این است، با آنکه اهلبیت(علیهم السّلام) پیشتازان انواع فضایل بودهاند، ولی باز هم از قیامت میترسیدند، چه اینکه در قرآن میخوانیم:
﴿وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ﴾.[3]
كسانى كه آنچه [بايد در راه خداوند] دهند مىدهند، در حالى كه دلهاى آنان هراسان است كه به سوى پروردگارشان باز مىگردند.
پس وقتی آنان با آن همه عمل میترسیدند، ولی ما نمیترسیم باید ببینیم مشکلمان چیست؟
امیر المؤمنین(علیه السّلام) که بعد از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هیچ کس در پیشتازی به فضیلت او نمیرسد و رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ـ طبق نقل ـ درباره او فرمود:
لَضَربَةُ عَلِيٍّ لِعَمرٍو يَومَ الخَندَقِ تَعدِلُ عِبادَةَ الثَّقَلَينِ.[4]
یک ضربت على به عمرو در جنگ خندق، برابر عبادت انس و جِن است.
از کمبود زاد و توشه برای سفر آخرت آه میکشد و میگرید!
در نهج البلاغه و منابع دیگر گزارش تکاندهندهای آمده است که وقتی «ضرار بن ضمره» از یاران امیر المؤمنین(علیه السّلام) بر معاويه وارد شد. معاويه به او گفت: على را براى من توصيف كن. او ابتدا قبول نکرد؛ ولی پس از اصرار معاویه مفصل ویژگیهای مولا را بیان کرد تا رسید به اینجا که معاویه هم گریهاش گرفت. میگوید:
... هُوَ في مِحرابِهِ قابِضٌ عَلى لِحيَتِهِ، يَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّليمِ، و يَبكي بَكاءَ الحَزينِ، و يَقولُ: يا دُنيا غُرّي غَيري، إلَيَّ تَعَرَّضتِ أم إلَيَّ تَشَوَّفتِ؟... آه مِن قِلَّةِ الزّادِ و بُعدِ السَّفَرِ و وَحشَةِ الطَّريقِ.[5]
در محرابش در حالى كه ريشش را به دست گرفته بود، از اين سو به آن سو مىرفت و چونان مارگزيدهاى به خود مىپيچيد و مانند غمزدگان مىگريست و مىگفت: اى دنيا! جز مرا فريب ده. خود را به من عرضه مىنمايى و مشتاق من گشتهاى؟... آه از كمىِ توشه و دورى مسافت و وحشت راه!
اینان عظمت قیامت را میبینند که چه اندازه نیاز به زاد و توشه است، لذا توشه خود را اندک ملاحظه میکنند و مصداق ﴿قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ﴾ هستند. نمونه معاصر آن حضرت امام خمینی است که در آن نامه اخلاقی با وجود این همه خدمات و حسنات میفرماید: «دست خالی از حسنات و نامهای سیاه از سیئات». با این حساب، تکلیف ما روشن است.