حدیث
عيون أخبار الرضا عليه السلام : حدّثنا عليّ بن أحمد بن عمران الدقّاق، قال : حدّثنا محمّد بن هارون الصوفى، قال : حدّثنى أبو تراب عبيد اللَّه بن موسى الرويانى ، عن عبد العظيم بن عبد اللَّه الحسنى ، قال :
قُلتُ لإَبى جَعفرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِيِّ الرِّضا عليه السلام: يَابنَ رَسولِ اللَّهِ ! حَدِّثنى بِحَديثٍ عَن آبائِكَ عليهم السلام ... فَقالَ : حَدَّثَنى أبى، عَن جَدّى، عَن آبائِهِ عليهم السلام، قالَ : قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : المَرءُ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ.[1]
ترجمه
حدیث
الأمالى للطوسى : أخبرنا جماعة ، عن أبى المفضّل ، قال : حدّثنا أبو أحمد عبيد اللَّه بن الحسين بن إبراهيم العلوى ، قال : حدّثنى أبى ، قال : حدّثنى عبد العظيم بن عبد اللَّه الحسنى الرازى فى منزله بالرى ، عن أبى جعفر محمّد بن عليّ الرضا عليه السلام، عن آبائه عليهم السلام، عن عليّ بن الحسين ، عن أبيه ، عن جدّه عليّ بن أبى طالب عليهم السلام ، قال :
قُلتُ أربَعاً أنزَلَ اللَّهُ تَعالى تَصديقى بِها فى كِتابِهِ؛ قُلتُ : «المَرءُ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ، فَإِذا تَكَلَّمَ ظَهَرَ» ، فَأَنزَلَ اللَّهُ تَعالى: (فَلَعَرَفْتَهُم بِسِيمَهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِى لَحْنِ الْقَوْلِ)[2] .[3]
ترجمه
حضرت عبد العظيم عليه السلام - به نقل از امام جواد، از پدرانش - : على بن ابى طالب عليه السلام فرمود : «چهار سخن گفتهام كه خداوند، مرا در قرآن تأييد فرموده است . من گفتهام : آدمى در زير زبان خود، پنهان است . پس هر گاه زبان به سخن بگشايد، شناخته مىشود . پس خداوند نازل فرمود : (آنان را به سيماى [حقيقى]شان باز مىشناسى و آنان را از طرز سخن گفتنشان مىشناسى) .
شرح
در تبيين اين حكمت ، نكات زير قابل توجّه اند:
1 . اين حديث مىتواند تفسير اين آيه باشد :
(وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِيمَهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِى لَحْنِ الْقَوْلِ . [4] اگر بخواهيم، آنان را به تو مىنمايانيم تا آنان را با سيمايشان باز شناسى و [نيز ]آنها را از طرز سخن گفتنشان مىشناسى) .
تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد .
2 . ضميرشناسى، يك علم و دسترس به آن، امكانپذير است . در حديثى ديگر از امام على عليه السلام به اين نكته تصريح شده است :
ما أضمَرَ أحَدٌ شَيئاً إلّا ظَهَرَ فى فَلَتاتِ لِسانِهِ وصَفَحاتِ وَجهِهِ .[5]
هيچ كس چيزى را در درونْ نهان نمىدارد ، مگر آن كه در لغزشهاى زبان و نمودهاى چهرهاش آشكار مىگردد .
3 . پرگويى، عيبهاى انسان را بيش از پيش، آشكار مىكند.
4 . افراد نادان، هر چه كمتر حرف بزنند، به سود آنهاست.
5 . مصاحبه براى گزينش افراد شايسته و كارآمد، يك اصل مهم و كاربردى است.
6 . نوشتار نيز مىتواند همانند گفتار، معرّف شخصيت انسان باشد، چنان كه در حديثى آمده:
الخَطُّ لِسانُ اليَدِ .[6]
خط ، زبانِ دست است .
عالِمى در محفل تدريس بود در مسائل، ماهِر و بىويس بود
از در آمد ناگهان با كَشّ و فش يك هيولايى موقّر شيخوش
بر سرش عمّامهاى چون گُرز سام در برش هم جُبّهاى كافورفام
آمد از در جست و بر مسند نشست رنگ از روى مدرّس رخت بست
از ادب با بيم، ترك درس گفت لب فرو بستند از گفت و شنفت
آن مدرّس، ساعتى خاموش بود هم زرنج و درد پا در جوش بود
عاقبت رو كرد سوى آن حريف سر فرو افكند با نطق لطيف
گفت: مولانا چرا دارد سكوت؟ مىنبخشد روح ما را هيچ قوت؟
گفت: گويم از چه، اى شيخ جهان؟ گفت: دانى آنچه، روشن كن بيان
گفت مولانا كه: اى استاد فرد! روزه را كِى مىتوان افطار كرد؟
گفت: هنگام غروب آفتاب هست افطار صيام آن گه صواب
گفت: آيا چيست حكم آن جناب تا سحرگه گر كسى ماند به خواب؟
گفت: بايد روزه بودن تا سحر كاشكى كردى سخن سر زودتر!
گفت: آيا با چنين فضل و كمال شيخ ما را در چه باشد اشتغال؟
گفت: من شرع شريف ساوهام با همه فضل، اندر آن جا ياوهام
گفت: چون شرع شريف استى كنون پاى خود را من كشم، اى ذو فنون!
هر كه را شرع شريف آمد لقب پا كشيدن پيش او باشد ادب
كاشكى زين پيشتر گفتى سخن وا رهانيديّمان از هر محن!
اين زبان آمد دلت را ترجمان چون كه دل نادان بود، مگشا زبان
زين سبب فرمود شاه انس و جان: كلّ مرء قد خُبى تحت اللسان .[7]
[1] عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 53 ح 204 ، بحار الأنوار : ج 68 ص 276 ح 7 .
[2] محمّد: آيه 30.
[3] الأمالى ، طوسى : ص 494 ح 1082 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 165 ح 5 .
[4] محمّد : آيه 30 .
[5] نهج البلاغة : الحكمة 26 ؛ دستور معالم الحكم : ص 25 .
[6] غرر الحكم : ح 706 .
[7] طاقديس : ص 139 - 141 با تلخيص .