در تبیین این فراز نورانی سخن به انواع غیبت رسید. شناخت انواع غیبت برای همه افراد مهم است؛ ولی برای ما طلبهها اهمیت بیشتری دارد تا هم خودمان این نکات ریز را رعایت کنیم و هم دیگران را به رعایت آنها دعوت کنیم.
در جلسات قبل، توضیح اجمالی انواع غیبتهای قولی و فعلی با استفاده از کلام شهید ثانی (رحمة الله علیه) گذشت. ایشان پس از بیان انواع غیبت فعلی و رفتاری میفرماید:
و من أخبث أنواع الغيبة غيبة المتسمّين بالفهم و العلم المرائين؛ فإنّهم يفهمون المقصود على صفة أهل الصلاح و التقوى ليُظهروا من أنفسهم التعفّف عن الغيبة و يفهمون المقصود، و لايدرون بجهلهم أنّهم جمعوا بين فاحشتين: الرياء و الغيبة.[۲]
يكى از زشتترين و پليدترين انواع غيبت، آن است كه افراد متّصف به فهم و دانش اما رياكار غيبت كنند؛ زيرا اين اشخاص در زير نقاب پاكدامنى و پرهيزگارى، مقصود خود را مىفهمانند تا هم دامن خود را از غيبت پاك نشان دهند و هم مقصودشان را برسانند. اين نادانان نمىدانند كه با اين عمل خود، همزمان دو كار زشت انجام دادهاند: ريا و غيبت.
ایشان در ادامه برای این مورد چند نمونه ذکر میکنند، میفرمایند: به عنوان مثال، در حضور چنين شخصى از كسى سخن به ميان مىآيد و او مىگويد: «الحمد للَّه الذي لم يبتلنا بحبّ الرياسة أو بحبّ الدّنيا» خدا را شكر كه ما را به رياست طلبى يا دنيا دوستى مبتلا نكرد. يا مىگويد: «نعوذ باللَّه من قلّة الحياء أو من سوء التوفيق» پناه به خدا از بىشرمى و بىتوفيقى. يا مىگويد: «نسأل اللَّه أن يعصمنا من كذا» خدا ما را از فلان چيز حفظ كند.
چنین شخصی با این حرفها مرتکب دو گناه کبیره میشود، یکی گناه غیبت است، زیرا با گفتن این جملات میفهماند که شخصی که در مورد او سخن به میان آمده است، مثلاً گرفتار حب ریاست است؛ و یکی هم گناه ریا است، زیرا بر فرض که راست بگوید و خودش گرفتار حب ریاست نباشد، با گفتن این کلام ریا میکند.
ایشان در ادامه نکته مهمتری اشاره کرده و میفرمایند: حتى مجرد حمد و شكر گفتن خدا براى چيزى، اگر از آن فهميده شود كه شخصى كه صحبتِ او در ميان بوده است، صفتى مخالف آن را دارد، اين خود غيبت است كه شخص با عبارت دعا و در لباس اهل صلاح انجام داده است.
سپس ایشان اضافه میکنند که در برخی موارد، چنین شخصی همزمان، مرتکب سه گناه میشود! غیبت ، ریا و ستایش و تزکیه نفس ، که در قرآن مورد نهی قرار گرفته است: ﴿فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ﴾[۳] ، به این صورت که گاهى اوقات فرد از كسى كه مىخواهد غيبتش كند در ابتدا تعريف و تمجيد مىنمايد، مثلًا مىگويد: «ما أحسن أحوال فلان! ما كان يقصّر فِي العبادات، ولكن قد اعتراه فتور وابتلي بما نبتلى به كلّنا، وهو قلّة الصبر!»[۴] یعنی، خوش به حال فلانی، در عبادات كوتاهى نمىكند، اما گاهی دستخوش سستى در عبادت مىشود و مثل همه ما كم صبر و حوصله مىشود!
در اینجا غيبت كننده، هرچند خودش را نكوهش مىكند، اما مقصودش اين است که هم ديگرى را نكوهش كند و هم به تقليد از اهل تقوا ـ كه خودشان را نكوهش مىكنند ـ خويشتن را بستايد.
خداوند، اول توفیق شناخت این ظرایف را به ما عنایت کند و بعد هم به ما کمک کند تا آنها را رعایت کنیم.