سخن شما را مى گيرم [ و بدان ، عمل مى كنم ] . به امر شما ، كار مى كنم . به شما پناهنده ام . زائرِ شما هستم . به قبرهاى شما ، پناه آورده ام . به واسطه شما ، از خداوند(عزَّوجلَّ) ، شفاعت مى خواهم و به وسيله شما به درگاهش تقرّب مى جويم و شما را پيشِ روىِ خواست و نياز و آنچه در همه احوال و در هر كارى اراده كرده ام [ ، قرار داده ام ] ...
توضيح واژه ها
مُسْتَجير : پيمان خواه ، پناهجو . [1]
لائِذ : روى آورنده ، متوسّل . [2]
عائِذ : امان خواه ، پناهنده به كسى از چيزى يا از ترس فرد ديگرى . [3]
مُسْتَشْفِع : شفاعت خواه ، ميانجى ، حامى . [4]
مُتَقَرِّب : نزديك شونده به كسى يا چيزى ، تقرّب جو ، جلب كننده رضايت . [5]
شرح
در اين بخش از زيارت ، به پيام هاى بسيار مهمّى در زمينه ميزان نقش توسّل به اهل بيت عليهم السلام در زندگى ، اشاره شده است . اين نكات ، عبارت اند از :
1 . تأكيد بر پيروى راستين از اهل بيت عليهم السلام
پيام نخست اين عبارات از «زيارت جامعه» ، اين است كه آنچه موجب رستگارى و سعادت انسان است ، پذيرفتن سخن اهل بيت عليهم السلام و عمل به دستورهاى آنهاست . بنا بر اين ، تنها ادّعاى تشيّع ، بدون پيروى عملى از اهل بيت عليهم السلام ، سودى ندارد ، چنان كه از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمود :
إنَّ شِيعَتَنا مَن شَيَّعَنا و اتَّبَعَ آثارَنا وَ اقْتَدى بِأعْمالِنا . [6] شيعه ما ، كسى است كه از ما پيروى كند و پا جاى پاى ما بگذارد و به كردار ما ، اقتدا نمايد .
زائر اهل بيت عليهم السلام ، خطاب به آنها مى گويد : من ، تنها به زبان ، شيعه نيستم ؛ بلكه رفتار خود را بر اساس اوامر شما ـ كه فرامين الهى است ـ ، تنظيم مى كنم : «آخِذ بِقَولِكُم ، عامِلٌ بِأمْرِكُم ؛ سخن شما را مى پذيرم و به فرمان شما ، عمل مى كنم» .
به سخن ديگر ، زائر به امام عليه السلام عرضه مى دارد : من ، در كنار اطاعت از اوامر شما ، به شما پناه آورده و به زيارت قبر شما آمده ام و شما را در پيشگاه خدا ، شفيع قرار داده ام . از اين رو ، در آنچه مى گويم ، صداقت دارم .
2 . تأكيد بر خدامحورى
پيام ديگرى كه اين بخش از «زيارت جامعه» براى پيروان اهل بيت عليهم السلام دارد ، موضوع خدامحورى در توجّه و توسّل به اهل بيت عليهم السلام و اجتناب از هر گونه غلو و نگرش غاليانه به خاندان رسالت است ؛ زيرا اطاعت از آنان ـ كه همان اطاعت از خداست ـ و توسّل به آنان ، به عنوان عامل تقرّب به خدا ، مورد توجّه زائر است ، نه عنوانى مستقل . بنا بر اين ، اصلْ براى زائران اهل بيت عليهم السلام ، نزديكى به خداوند متعال و به دست آوردنِ رضاى اوست ، نه چيز ديگر . احترام به اهل بيت عليهم السلام و وسيله قرار دادنِ آنان هم ، دقيقا در همين جهت و براى اطاعت از امرِ خداوند است .
3 . نقش اهل بيت عليهم السلام در سعادت انسان
پيام سوم اين بخش از «زيارت جامعه» ، نقش اهل بيت عليهم السلام در ارائه برنامه صحيح سعادت و خوش بختى ، تأمين نيازهاى مادّى و معنوى انسان و نزديك ساختن او به خداوند متعال است ، بدين سان كه راه اصلى تأمين نيازها و خواسته هاى انسان ، پيروى حقيقى از خاندان رسالت و پيشِ رو داشتن ره نمودهاى علمى و عملى آنها در همه حال و در همه امور است : «وَ مُقَدِّمكم أمامَ طَلِبَتى وَ حَوائِجى وَ إرادَتى في كلِّ أحْوالى وَ اُمورى ؛ شما را در همه خواسته ها و تصميم ها ، در همه احوال و در همه كارها ، پيش رو [ ى خويش ] ، قرار مى دهم» .
دعاى چنين افرادى ، با توسّل به اهل بيت عليهم السلام ، بى ترديد ، مستجاب است ، چنان كه بنا به روايتى ، امام كاظم عليه السلام ، حاجت خواهى از خداوند متعال را به سُماعة بن مِهران ، اين چنين تعليم مى فرمايد :
إذا كانَت لَكَ ـ يا سُماعَةُ ـ حاجَةٌ فَقُل : «اللَّهُمَّ إنّي أسألُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ و عَلِىٍّ فَإنَّ لَهُما عِندَكَ شَأنا مِنَ الشَّأنِ وَ قَدْرا مِنَ القَدرِ ، فَبِحَقِّ ذلِكَ الشَّأنِ وَ بِحَقِّ ذلِكَ القَدرِ أن تَفعَلَ بِي كَذا وَ كَذا» . [7] اى سماعه ! هر گاه درخواستى داشتى ، بگو : «خدايا ! محمّد و على ، نزد تو جايگاهى والا و منزلتى ارزشمند دارند . به حقّ آن دو و نيز جايگاه و منزلتشان ، از تو مى خواهم كه برايم ، چنين و چنان كنى» .
[1] «إستجاره : سأله أن يُجيره» (همان ، ص 155) . «والمجير : هو الذى يمنعك و يجيرك» (لسان العرب ، ج 4 ، ص 155) . «استجاره : طلب منه أن يحفظه فأجاره» (مجمع البحرين ، ج 3 ، ص 253) .
[2] «اللياذ هو يستتر بشى ء مخافة أن تراه و تأخذه» (العين ، ج 8 ، ص 199) . «لاذَ به : لجأ اليه و عاذ به» (لسان العرب ، ج 3 ، ص 507) .
[3] «عاذ به : لاذ به و لجأ اليه واعتصم» (لسان العرب ، ج 3 ، ص 498) .
[4] «إستشفعه : طلب منه الشفاعة أى قال له كن لى شافعا» (لسان العرب ، ج 8 ، ص 184) . «الشافع : المعين» (العين ، ج 1 ، ص 261) .
[5] «التقارب : ضدّ التباعد» (لسان العرب ، ج 1 ، ص 663) .
[6] التفسير المنسوب إلى الإمام العسكرى عليه السلام ، ص 307 ، ح 149 .
[7] عدة الداعى ، ص 52 .