من به بازگشتِ شما ، ايمان دارم و به رجعت شما ، باور دارم . منتظرِ امرِ شما (ظهور) و چشم انتظارِ حكومت شما هستم ...
توضيح واژه ها
إياب : بازگشت . [2]
رَجْعَة : بازگشت ، دوباره آمدن . [3]
مُنْتَظِر : چشم به راه ، متوقّع . [4]
مُرْتَقِب : مُراقب ، مُترصِّد ، ديده بان . [5]
دَولَة : دوره ، سلطه و غلبه ، حالت آسايش ، حكومت . [6]
شرح
اين بخش از «زيارت جامعه» ، به يكى از اعتقادات ويژه پيروان اهل بيت عليهم السلام ، يعنى عقيده به «رجعت» يا بازگشت اهل بيت عليهم السلام به دنيا پس از مرگ است . در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده كه فرمود :
لَيسَ مِنّا مَن لَم يُؤمِنْ بِكَرَّتنا . [7] از [ شيعيان ] ما نيست كسى كه به بازگشت ما ، ايمان نداشته باشد .
در اين عبارت از زيارت ، زائر خاندانِ رسالت ، خطاب به ايشان مى گويد : من به بازگشت شما پس از مرگ ، در همين دنيا ، ايمان دارم و بدان ، گواهى مى دهم و منتظر آن هستم . اين امر ، تحقّق پيدا مى كند و حكومت شما ، تشكيل مى گردد .
همچنين ، در عبارت ديگرى در اين زيارت ، زائر از خدا مى خواهد كه او را جزء كسانى قرار دهد كه پس از مرگ ، در دوران رجعت ، همراه با اهل بيت عليهم السلام زنده مى شوند و در دولت اهل بيت عليهم السلام ، حضورى فعّال دارند . [8]
همان طور كه اشاره شد ، موضوع «رجعت» ، يكى از اسرار علمى اهل بيت عليهم السلام است كه شيعيان ، بدون چون و چرا ، از خاندان رسالت پذيرفته اند ؛ امّا اهل سنّت ، نه تنها به اين عقيده باور ندارند ؛ بلكه شمارى از علماى اهل سنّت ، به شدّت آن را رد كرده اند . لذا لازم است در اين جا ، اجمالاً به چند نكته اشاره كنيم :
1 . امكان عقلى رجعت
نخستين مطلب در باره رجعت كه در برابر منكران آن مى توان بدان استناد جُست ، اين است كه رجعت مُردگان به اين جهان ، از نظر عقلى ، محال نيست . بديهى است اگر اين امر محال باشد ، زنده شدن آنان در قيامت نيز محال خواهد بود . بهترين دليل بر امكان چيزى ، وقوع آن است .
2 . رجعت ، در امّت هاى پيشين
قرآن كريم ، در آيات متعدّدى ، تصريح مى فرمايد كه شُمارى از مُردگان در امّت هاى گذشته ، در همين جهان ، زنده شده اند ؛ مانند زنده شدن شُمارى از بنى اسرائيل در زمان موسى عليه السلام :
«وَ إِذْ قُلْتُمْ يَـمُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّـعِقَةُ وَ أَنتُمْ تَنظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْنَـكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ . [9] و هنگامى كه گفتيد : «اى موسى ! هرگز به تو باور نداريم تا خداوند را آشكارا ببينيم» ، پس صاعقه ، شما را در گرفت ، در حالى كه شما مى نگريستيد . سپس ، شما را از پسِ مردنتان برانگيختيم تا مگر سپاس بگزاريد » .
و نيز زنده شدن شمارى از قوم حِزقيل عليه السلام :
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَـرِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَـهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ . [10] آيا ننگريستى به آن هزاران تن كه از بيم مرگ از خانه هاى خود ، بيرون رفتند ؟ پس خداوند به آنان گفت : «بميريد !» ، سپس زنده شان كرد . هر آينه ، خداوند ، داراى نيكويى و افزون دهى [نعمت ]بر مردم است ؛ ولى بيشتر مردم ، سپاس نمى گزارند» .
و نيز زنده شدن عُزَير عليه السلام پس از يكصد سال :
«أَوْ كَالَّذِى مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِىَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيى هَـذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ ءَايَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ قَدِيرٌ . [11] يا مانند آن كس (عُزَير) كه بر دهكده اى گذر كرد كه ديوارها و سقف هايش ، فرو ريخته بود . گفت : خداوند ، چگونه اين ها (اهل ده) را پس از مُردن ، زنده مى كند ؟ خداوند ، او را يكصد سال ميرانْد و باز او را برانگيخت . گفت : «چند درنگ كرده اى ؟» . گفت : روزى يا قسمتى از روز را درنگ كردم . گفت : بلكه صد سال است كه درنگ كرده اى . به خورِش و آشاميدنى ات بنگر كه ديگرگون ، نشده است ؛ و به درازگوش خود بنگر [كه استخوان هايش پوسيده شده ، تا پاسخ خود را بيابى] ، و تا تو را براى مردم ، نشانه اى [بر رستاخيز] كنيم ؛ و به استخوان ها بنگر كه چگونه آن را مى جنبانيم و به هم مى آوريم و سپس ، گوشت بر آن مى پوشانيم . پس چون [توانايى خداوند در زنده كردن مُردگان ]براى او روشن شد ، گفت : مى دانم كه خداوند بر هر كارى ، تواناست» .
از امام رضا عليه السلام روايت شده كه در پاسخ به مأمون در باره رجعت ، فرمود :
إنَّها لَحَقٌّ قَد كانَت فِى الاُمَمِ السّالِفَةِ وَ نَطَقَ بِهِ القُرآنُ ، وَ قَدْ قَالَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «يَكُونُ في هذِهِ الاُمَّةِ كُلُّ ما كانَ فِي الاُمَمِ السَّالِفَةِ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ وَ القَذَّةِ بِالقَذَّةِ» . [12]
[ رجعت ، ] حقيقت دارد. در ميان امّت هاى پيشين نيز وجود داشته است و قرآن ، از آن سخن به ميان آورده است . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نيز فرموده است: «هر چه در امّت هاى گذشته ، بوده است ، در ميان اين امّت ، عينا و مو به مو ، خواهد بود» .
3 . دليل رجعت
دليل بر عقيده به رجعت ، رواياتى است كه به طور متواتر و قطعى ، از اهل بيت عليهم السلام نقل شده اند [13] و محدّثان بزرگ شيعه ، بر متواتر بودن آنها تصريح كرده اند . علّامه مجلسى ، در اين باره مى گويد :
برادرم ! بدان ... به يقين ، گمان نمى كنم كه پس از آنچه برايت آماده كردم و در باره رجعت توضيح دادم ، در آن ترديد كنى ؛ چرا كه همه شيعيان در همه دوره ها بر آن هم داستان اند و چون خورشيدى درخشان ، آن قدر در ميان ايشان مشهور است كه در شعرهايشان آورده اند و در همه شهرها ، به واسطه رجعت ، بر مخالفان ، حجّت آورده اند و مخالفان در اين موضوع ، بر ايشان ، طعنه زده اند و در كتاب ها و نوشته هايشان درج كرده اند ... و چنانچه از به درازا كشيدن بيهوده نمى ترسيدم ، بسيارى از سخنان آنان را مى آوردم ؛ و چگونه مؤمن ، به حقّانيت ائمّه اطهار در آنچه از ايشان متواتر است و نزديك به دويست حديث صريح آمده كه چهل و اندى از آنها ، از بزرگان مورد اعتماد و عالمان بزرگ در بيش از پنجاه تأليف ، روايت شده ، شك مى كند ؟ ... و هر گاه در مانند رجعت ، متواتر نباشد ، پس در چه چيزى ادّعاى تواتر ممكن است ، با اين كه همه شيعيان ، آن را از پيشينيان نقل كرده اند ؟! [14]
4 . زمان رجعت
عبارت ياد شده از «زيارت جامعه» ، اشاره دارد كه رجعت ، هم زمان با ظهور مهدى عليه السلام تحقّق مى يابد . روايات ديگر هم اين معنا را تأييد كرده اند . ابن برّاج ، در كتاب جواهر الفقه ، در اين باره مى گويد :
يَرجِعُ نَبِيُّنَا واَئمَّتُنَا المَعصُومُونَ في زَمانِ المَهدي عليه السلام مَعَ جَمَاعَةٍ مِنَ الاُمَمِ السابِقَةِ واللّاحِقَةِ لِاظهارِ دَولَتِهِم وَحَقّهِم وَبِهِ قطعت المتواترات مِنَ الروايات والآياتِ لقوله تعالى : «وَيَومَ نَحشُرُ مِنْ كُلِّ اُمَّةٍ فَوْجا » [15] . [16] پيامبر و امامان معصوم ما در روزگار مهدى عليه السلام ، همراه گروهى از امّت هاى پيشين و پسين ، رجعت مى كنند تا دولت و حقّ خويش را فراز آورند . روايات متواتر و آيات متعدّدى بر اين مطلب ، دلالت دارند ، مانند آيه «و روزگارى كه گروهى را از هر اُمّتى ، محشور مى كنيم» .
5 . چه كسانى رجعت مى كنند ؟
از مجموع روايات رسيده از اهل بيت عليهم السلام ، اجمالاً استفاده مى شود كه اهل بيت عليهم السلام و شمارى از مؤمنانِ مطلق و شمارى از كافرانِ مطلق ، هم زمان با ظهور امام مهدى عليه السلام زنده مى شوند . امّا در مورد جزئيات مربوط به رجعت ، نمى توان اظهار نظر قطعى كرد و در ايمان به رجعت ، همين عقيده اجمالى ، كافى است . شايان ذكر است كه توضيح كامل مباحث مربوط به رجعت ، فرصت ديگرى مى طلبد .
[1] مُرتقب ، همان منتظر است با اين تفاوت كه مرتقب ، چشم به راهى است كه آرام و قرار ندارد و براى يافتن خبر به هر سو ، سَرَك مى كشد .
[2] «الأوب : الرجوع» (لسان العرب ، ج 1 ، ص 217) .
[3] «رجع : انصرف ... الرَّجعة : المرة من الرجوع ... سأل الرجعة عند الموت أى سأل أن يُرَدّ إلى الدنيا» (لسان العرب ، ج 8 ، ص 114) .
[4] «انتظرته إذا ارتقبت حضوره» (لسان العرب ، ج 5 ، ص 219) . «التنظّر توقّع الشى ء» (همان ، ج 5 ، ص 218) .
[5] «رقبت الشى ء أرقبه أى إنتظرت» (العين ، ج 5 ، ص 154) . «الاِرتقاب : الانتظار» (لسان العرب ، ج 1 ، ص 424) .
[6] «الدَّوْلة و الدُّولة لغتان و منه الاِدالة : الغَلَبَة ... الدولة : الاِنتقال من حالة الشدة إلى الرّخاء» (لسان العرب ، ج 11 ، ص 252) .
[7] كتاب من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 458 ، ح 4583 .
[8] ر . ك : ص 593 : «يملك في دولتكم» .
[9] سوره بقره ، آيه 55 و 56 .
[10] سوره بقره ، آيه 243 .
[11] سوره بقره ، آيه 259.
[12] عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج 2 ، ص 201 ، ح 1 .
[13] ر . ك : بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 39 ـ 144 .
[14] بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 122 و 123 .
[15] سوره نمل ، آيه 84 .
[16] جواهر الفقه ، ص 250 .