پس خداوند ، شما را به شريف ترين مرتبه گراميان ، و بالاترين جايگاه هاى مقرّبان ، و برترين درجات فرستاده شدگان برسانَد : آن مقامى كه [ جز آنان ، ] هيچ كسى بدان نمى رسد و به بالاتر از آن ، هيچ كسى راه نمى يابد و هيچ پيش گامى بر آن ، پيشى نمى گيرد و هيچ طمع كننده اى براى رسيدن به آن ، طمع نمى كند ، تا اين كه نه هيچ فرشته مقرّب و پيامبر مُرسَلى ، و نه هيچ صدّيق و شهيدى ، و نه هيچ عالِم و جاهلى ، و نه هيچ پَست يا صاحبْ فضيلتى ، و نه هيچ مؤمنِ درست كردارى ، و نه هيچ تبهكارِ بدكردارى ، و نه هيچ ستمگرِ مستبدى ، و نه هيچ شيطانِ رانده شده اى ، و نه هيچ آفريده ديگرى كه در اين ميان گواه باشد ، بر جاى نمى مانَد ، مگر آن كه خداوند مى شناسانَد به آنان : جلالتِ امرتان ، و عظمت قَدْرتان ، و بزرگىِ مقامتان ، و تماميّت نورتان ، و درستىِ جايگاهتان ، و استوارىِ مقامتان ، و شرافت رتبه تان و منزلتِ شما را در نزدش ، و كرامت شما را در نزد او ، و ويژه بودنتان در پيشگاه او و منزلت نزديكى اى كه با او داريد .
توضيح واژه ها
يَفُوقُ : برترى مى يابد ، تفوّق مى جويد ، چيره مى شود . [3]
طالِح : تبهكار ، سركش ، شرور ، بدذات فاسدى كه هيچ خيرى در او نيست . [4]
جَبّار : ستمگر ، قدرتمند ، متكبّرى كه پند نمى پذيرد . [5]
عَنيد : مُستبد ، خودرأى ، روى گردان از اطاعت خداوند . [6]
مَريد : گردنكش ، ياغى ، مُتمرّد . [7]
جَلالَة : بزرگى ، عظمت ، سرافرازى . [8]
خَطَر : ارزش ، منزلت ، مرتبه . [9]
شَأن : قَدر ، مقام ، مرتبه ، وِجْهه . [10]
شرح
اين بخش از «زيارت جامعه» ، هم مى تواند دعا براى اهل بيت عليهم السلام باشد ، و هم مى توان آن را اشاره به جايگاه رفيع و مقامات و كمالات معنوىِ خاندان رسالت دانست . در صورتى كه اين عبارات ، به معناى دعا گرفته شوند ، همان بحثى كه در مورد دعا بودن صلوات مطرح شد ، [11] اين جا نيز جارى است .
در صورت اوّل (دعا بودن) ، زائر از خداوند متعال مى خواهد كه شريف ترين مرتبه گراميان ، بالاترين جايگاه هاى مقرّبان و برترين مقام هاى پيامبران را براى اهل بيت عليهم السلام ، مقرّر نمايد .
امّا در صورت دوم (يادكرد فضائل) ، زائر ، خطاب به اهل بيت عليهم السلام مى گويد كه ايشان ، به فضائل ياد شده ، دست يافته اند . بنا بر اين تفسير ، اين عبارت ها ، در واقع ، تبيين فلسفه ستايش هايى است كه پيش از آن ، و يا پس از آن ، از اهل بيت عليهم السلام شده است .
اينك ، توضيح كوتاهى در باره عبارت هاى اين بخش از زيارت :
شريف ترين مرتبه گراميان
اِكرام يا گرامى داشتن ، در باره همه انسان ها و به وسيله نعمت هاى الهى ، متصوّر است ؛ امّا همه كسانى كه از سوى خدا ، اِكرام مى شوند، در زمره «مُكرَمين ؛ گرامى داشته شدگان» نيستند. در فرهنگ قرآنى ، تنها دو طايفه از مخلوقات الهى ، «مُكرَم» شمرده شده اند [12] : نخست ، فرشتگانِ فرمانْ بُردار خدا كه تنها گوش در فرمان او دارند :
«بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ. [13] بلكه [آن فرشتگان] بندگانى گرامى اند كه به گفتار ، بر او پيشى نگيرند و آنان ، به فرمان او ، كار مى كنند» .
و دسته اى ديگر ، مؤمنانِ استوارْايمان كه به بالاترين درجه ايمان رسيده اند :
«أُوْلَئِكَ فِى جَنَّـتٍ مُّكْرَمُونَ . [14] اينان ، در بهشت ، گرامى هستند» .
و يا اين آيه :
«إِلَا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ . . . وَ هُم مُّكْرَمُونَ . [15] مگر بندگان مخلص خدا... و ايشان گرامى داشتگان اند» .
و در اين عبارت نيز خداوند ، اهل بيت عليهم السلام را به شريف ترين مكانى كه آرزوى مؤمنانِ كامل است ، رسانده است .
بالاترين جايگاه هاى مقرّبان [16]
اولياى الهى ، با اعمال شايسته خود ، به خدا نزديك مى شوند ، بدين معنا كه حجاب هاى باطنى ميان آنان و خدا ، زُدوده مى شود و هر چه تقرّب آنان به خدا بيشتر شود، رحمت الهى ، بر آنان گسترده تر مى شود و خداوند ، آنها را از اسباب و عوامل شقاوت و محروميّت ، دورتر مى كند. بالاترين منازل مقرّبان، جايگاهى است كه خدا براى اهل بيت عليهم السلام قرار داده است كه در آن ، به سعادت هايى دست مى يازند كه ديگران ، از آن محروم اند و اِكرام و مغفرت و رحمت خدا ، بر آنان تداوم دارد. خداوند ، جايگاه دست نيافتنىِ برترين طبقات اهل سعادت را چنين شناسانده است :
«كِتَـبٌ مَّرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ . [17] نامه اى است نوشته شده [ و نشاندار و خوانا ] . بر آن [نامه] ، مقرّبان ، گواه اند» .
و بهره مندى از سرچشمه تسنيم نيز از ويژگى هاى جايگاه مقرّبان است :
«وَ مِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ * عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ . [18] و آميزه اش از [چشمه] تسنيم است ؛ چشمه اى كه مقرّبان ، از آن مى نوشند» . از آن جا كه خداوند متعال ، كمالِ مطلق است ، مرزى براى تقرّب معنوى به او نمى توان تصوّر كرد . بنا بر اين ، از يك منظر ، اهل بيت عليهم السلام ، در بالاترين جايگاه مقرّبان بِالفعل ، قرار دارند ، و از سوى ديگر ، با دعاى خود يا صالحان ، تقرّب بيشترى به حق تعالى ، پيدا مى كنند .
برترين درجات پيامبران
پيامبران الهى ، با يكديگر هم رتبه نيستند ؛ بلكه برخى از آنها بر برخى ديگر ، پيشى گرفته اند و در نزد خداوند ، مقامى برتر دارند . قرآن كريم ، در باره فرستادگان الهى مى فرمايد:
«تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَـتٍ . [19] آن فرستادگان ، برخى شان را بر برخى ، برترى داديم . از ايشان ، كسى بود كه خدا ، با وى سخن گفت ، و برخى شان را پايه ها ، بالا مى بَرَد » .
پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله ، برترينِ پيامبران الهى است ؛ زيرا كامل ترين دين خداوند ، به وسيله او ابلاغ شد و اهل بيت عليهم السلام نيز پس از پيامبر صلى الله عليه و آله ، برترين رتبه را در ميان فرستادگان الهى دارند ؛ زيرا بنا بر «آيه مُباهله» ، على عليه السلام ، جانِ پيامبر صلى الله عليه و آله معرّفى شده كه بيانگر يگانگىِ جانِ على عليه السلام با جان پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله است :
«وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ . [20] و ما ، خودمان را [مى آوريم] و شما خودتان را [بياوريد]» .
معرّفى پيشتازان قُرب الهى به همگان
جمله «حَيْثُ لا يَلْحَقُهُ لاحِق ؛ مقامى كه هيچ كس به آن نمى رسد» تا «وَ قُرْبُ مَنْزِلَتِكُمْ مِنْهُ ؛ نزديكىِ جايگاه شما به خدا» ، در واقع ، تفسير و تببين جملات پيشين ، يعنى «شريف ترين مرتبه گراميان» ، «بالاترين جايگاه مقرّبان» و «برترين درجات پيامبران» است ، بدين سان كه پيشتازان قرب الهى ، به جايگاهى مى رسند كه هيچ كس نمى تواند بدان برسد و بالاتر از آن ، كسى نمى تواند برود ، و هيچ تلاشى براى سبقت جُستن بر آنان ، موفّق نيست و هيچ كس براى رسيدن به آن جايگاه ، نمى تواند طمع داشته باشد .
اين موقعيت عظيم ، به گونه اى است كه نه تنها فرشتگان مقرّب الهى ، پيامبران مُرسل ، صدّيقان ، شهيدان ، عالمان ، فاضلان ، و مؤمنان صالح ؛ بلكه همه افراد نادان و پَست ، بدكاران زشتْ سيرت و جبّاران سركش و لجوج ، مُعاندان حق ، شيطان خبيث و نافرمان ، و در نهايت ، همه آفريده هاى جهان ، هر كس به فراخور استعداد خود ، با عظمتِ پيشتازان قُرب الهى ، آشنا خواهد شد و خداوند متعال ، جلالت امر ، عظمتِ قَدر ، بزرگى مقام ، تماميت نور ، درستىِ جايگاه ، استوارىِ مقام ، شرافتِ جايگاه و منزلت ، و كرامت اهل بيت عليهم السلام نزد خود و خصوصيتى را كه در پيشگاه او دارند و نزديكى آنها با آفريدگار هستى را به همگان ، معرّفى خواهد كرد .
چگونگى معرّفى اهل بيت عليهم السلام
در باره اين كه خداوند ، چگونه و چه زمانى اهل بيت عليهم السلام را با خصوصيات ياد شده ، به همگان معرّفى مى كند ، دو نظر وجود دارد : معرّفى تكوينى و معرّفى در قيامت .
1 . معرّفى تكوينى
يك نظر ، اين است كه همه موجودات ، به صورت تكوينى ، انسانِ كامل را مى شناسند ، چون وجود آنها ، تابعِ وجود انسان كامل است ، هر چند به علم خود ، عالِم نباشند .
2 . معرّفى در قيامت
نظر دوم ، اين است كه خداوند ، اهل بيت عليهم السلام را با اين ويژگى ها در قيامت ، به همگانْ معرّفى خواهد كرد . اگر جملات ياد شده را به صورت دعايى معنا كنيم ، مقصود آن است كه زائر ، از خداوند متعال مى خواهد كه در قيامت ، اهل بيت عليهم السلام را با اين خصوصيات ، به همگانْ معرّفى نمايد .
به نظر مى رسد كه نظر دوم ، با متن زيارت ، تناسب بيشترى دارد ؛ زيرا از ظاهر اين جملات بر مى آيد كه معرّفى آنان ، در آينده تحقّق مى يابد .
[1] در نسخه اى از تهذيب الأحكام ، به جاى «المكرمين» ، واژه «المكرّمين» از باب تفعيل آمده است .
[2] در نسخه اى از تهذيب الأحكام ، به جاى «شأنكم» ، واژه «ثنائكم» ، آمده است .
[3] «فلان يفوق قومه ، أي : يعلوهم» (العين ، ج 5 ، ص 224) . «الشّى ء الفائق : الجيّد الخالص فى نوعه» (لسان العرب ، ج 10 ، ص 316) .
[4] «طلح يَطلَح طلاحا : فَسد و الطالح: خلاف الصالح» (لسان العرب ، ج 2 ، ص 530) . «رجل طالح ، أي : فاسد لاخير فيه» (همان جا) .
[5] «قلب جبّار : ذو كبر لا يقبل موعظة» (لسان العرب ، ج 4 ، ص 113) . «لا تدخله الرحمة» (همان جا) .
[6] «العنيد : المعرض عن طاعة اللّه تعالى» (لسان العرب ، ج 3 ، ص 307) . «عاند معاندة : أى خالف و ردّ الحق و هو يعرفه فهو عنيد و عاند» (همان جا) .
[7] «المَريد : من شياطين الإنس و الجن ... الخبيث المتمرّد الشّرير» (لسان العرب ، ج 3 ، ص 400) .
[8] «جلّ الشيء : عظم» (لسان العرب ، ج 11 ، ص 116) .
[9] «خطر الرجل : قدره و منزلته و خصّ بعضهم بِهِ الرفعة» (لسان العرب ، ج 4 ، ص 251) .
[10] «الشأن : الخَطبُ و الأمر و الحال» (لسان العرب ، ج 13 ، ص 230) .
[11] ر . ك : ص 549 «وجعل صلواتنا عليكم» .
[12] الميزان فى تفسير القرآن ، ج 17 ، ص 79 و 80 .
[13] سوره انبيا ، آيه 26 ـ 27 .
[14] سوره معارج ، آيه 35.
[15] سوره صافّات ، آيه 40 ـ 42 .
[16] دورى و نزديكى ، دو امر نسبى هستند. انسان ، به هر چيز و هر كس ، نزديك و يا دور مى شود . «قُرْب» ، به معناى نزديكى است و از آن جا كه نزديك شدن بندگان به خداى تعالى، امرى اكتسابى است كه رهاورد عبادت و مراسم عبوديت است ، اين كلمه در صيغه «تقرّب» ، استعمال مى شود ؛ زيرا تقرّب ، به معناى آن است كه كسى بخواهد به كسى يا چيزى نزديك شود .
[17] سوره مطفّفين ، آيه 20 ـ 21 .
[18] سوره مطفّفين ، آيه 27 ـ 28 .
[19] سوره بقره ، آيه 253 .
[20] سوره آل عمران ، آيه 61 .