این جمله، فرازی دیگر از دعای نورانی مکارم الاخلاق است که میفرماید: بارالها! به من توفیق بده و مرا تأیید کن تا بر خلاف کسی که غیبت من را کرده است، از او به نیکی یاد کنم.
غیبت یکی از گناهان کبیره است که با کمال تأسف عامّ البلوی است. شاید کمتر کسی را بتوان پیدا کرد که مبتلا به این گناه نباشد. با توجه به اهمیت این گناه و اینکه متأسفانه کم و بیش در همه اقشار جامعه وجود دارد، مقداری مفصلتر به توضیح آن میپردازیم.
در موضوع غیبت، این چند مطلب باید روشن شود: معنای غیبت، گونههای مختلف آن، حکمت حرمت غیبت و چگونگی مقابله با غیبتکننده که در این فراز به آن اشاره شده است.
مفهوم غیبت
غیبت اسم مصدر از ریشه «غ ی ب» و به معنای بدگویی در غیاب کسی است. ابن فارس در مقاییس اللغة ذیل ماده «غیب»، غیبت را این گونه معنا کرده است:
الغیبة: الوَقيعة فى النّاس من هذا، لأنَّها لا تقال إلّا فى غَيْبَة.[۲]
کلمه «غیبت» به معنای بدگویی درباره مردم از همین ماده است، زیرا این بدگویی گفته نمیشود مگر در حالت غیاب شخص.
در روایتی از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده است که از اصحاب پرسیدند:
أتَدرُونَ ما الغِيبَةُ؟
آيا مىدانيد غيبت چيست؟
عرض کردند: خدا و پيامبر او بهتر مىدانند. فرمود:
ذِكرُكَ أخاكَ بما يَكرَهُ.
اينكه از برادرت چيزى بگويى كه خوش ندارد.
گفته شد: اگر آنچه مىگويم، در برادرم بود، چه؟ فرمود:
إن كانَ فيهِ ما تَقولُ فقدِ اغتَبتَهُ، وإنْ لم يكُن فيهِ [ما تَقولُ] فقد بَهَتَّهُ.[۳]
اگر آنچه مىگويى در او باشد، غيبتش را كردهاى و اگر آنچه مىگويى در او نباشد، به وى بهتان زدهاى.
اقسام غیبت
زشتی غیبت و گناه کبیره بودن آن، زیاد گفته شده است؛ ولی آنچه معمولاً مورد غفلت قرار گرفته است، گونهها و اقسام غیبت است.
مرحوم شهید ثانی رساله بسیار جالبی در موضوع غیبت دارد که به نظر من هر طلبهای لازم است این رساله را یک بار مطالعه کند. ایشان درباره اقسام غیبت میفرمایند:
لمّا عرفتَ أنّ المراد منها ذِكرُ أخيك بما يكرهه منه لو بلغه أو الإعلام به أو التنبيه عليه، كان ذلك شاملًا لما يتعلَّق بنُقصانٍ في بدنه أو نسبه أو خلقه أو فعله أو قوله أو دينه أو دنياه، حتّى في ثوبه و داره.[۴]
چون دانستى كه مراد از غيبت اين است كه درباره برادرت چيزى بگويى كه اگر به گوش او برسد، يا به خودش بگويى، يا به او گوشزد كنى ناراحت مىشود، اينك بدان كه اين غيبت شامل ذكر عيب و نقص جسمى، خانوادگى، اخلاقى، رفتارى، گفتارى، دينى و دنيايى او و حتّى معايب لباس و خانهاش مىشود.
ایشان در ادامه برای هر یک از این موارد، مثال میزند و میفرماید:
ذكر معايب جسمى، مانند اينكه بگويى: فلانى چشمانش عيبناک است، لوچ است، كچل است، قد كوتاه است، قد دراز است، سياه است، زرد است و خصوصيات ديگرى از اين قبيل كه از شنيدن آنها ناراحت مىشود.
ذكر معايب نژادى و خانوادگى، مانند اينكه بگويى: پدرش فاسق يا پليد يا خسيس يا پينهدوز است، و هر چيز ديگرى از اين دست كه خوشش نيايد.
ذكر معايب اخلاقى مانند اينكه بگويى: بد اخلاق است، بخيل است، متكبّر است، رياكار است، ترسو و بُزدل است و امثال اينها.
معايب رفتارى كه به مسائل دينى مربوط مىشود، مثل اينكه بگويى: دزد است، دروغگوست، شرابخوار است، خيانتكار است، به نماز اهميتى نمىدهد، از نجاست پرهيز نمىكند، به پدر و مادرش نيكى نمىكند و مانند اینها.
معايب رفتارى مربوط به مسائل دنيوى مانند اينكه بگويى: بىادب است، براى هيچكس بر خود حقّى قائل نيست، پُرحرف است، پُر خور است، پُر خواب است و امثال اينها.
و عيبگويى از لباس او مثل اینکه بگويى: لباسهايش كثيف و چركين است، سر و وضع مرتبی ندارد و مانند اينها.